ويژگی‌های مدیریتی زنان

فائزه توكلی

برابري در فرصت‌هاي شغلي مديريتي همواره از مطالبات زنان بوده است . ويژگي‌هاي جنسي زن و مرد رفتارهاي متفاوتي را از يكديگر بنا به اقتضا طلب مي‌كنند.لذا در مواجهه با مسائل مديريتي زنان ارائه راهبردهاي عملي مي‌تواند تا حدودي معضلات كنوني در محيط‌هاي كار را جرح و تعديل كند.

همواره ادعاهاي زنان در مصاحبه‌ها اين بوده كه آنها كمتر از همكاران مرد خود به سمت مديريت نائل مي‌شوند و اين ادعا در دريافت‌هاي پژوهشي نيز به اثبات رسيده است. مصاحبه با مديران مرد اين ديدگاه آنان را مطرح كرده است كه مردان آگاهانه مانع از رشد همه‌جانبه زنان در زندگي كاري‌شان نمي‌شوند، بلكه آنها بر اين باور بوده‌اند آنچه گفته يا كرده‌اند، كافي بوده است. در تحقيقات انجام شده مشخص شده است كه شركت‌ها و سازمان‌ها هيچ كدام از نظر ساختاري و سازماني به گونه‌اي نيستند كه بتوانند از ظرفيت زنان و مردان به‌طور كامل و صحيح بهره‌بگيرند. اين سازمان‌ها بر اساس فرهنگي بنا شده‌اند كه كل جامعه امروز ما بر آن استوار شده است. ماهيت اين فرهنگ عدم احساس مسووليت فردي است. جوانان در يك نظام اجتماعي انعطاف‌ناپذير در قالبي شكل مي‌گيرند كه به هيچ‌وجه به خلاقيت منتهي نمي‌شود. حال هنگامي كه ما با مجموعه‌اي از پيامدهاي ضد و نقيض روبه‌رو مي‌شويم چه اتفاقي مي‌افتد. ما به عنوان افراد عادي فكر مي‌كنيم كه قطعا در خود ما اشكالي وجود دارد. تصور مي‌كنيم كه شايستگي رشد مستقل را نداريم و عرف‌هايي كه در جامعه براي پسر يا دختر وجود دارد به عنوان راهبردهاي بقا مي‌پذيريم. پيام هر دو ديدگاه آن است كه «تلاش نكن كه فكر و احساس خود را دريابي، الگوهاي پذيرفته شده را بپذير.»

براي آنكه توان لازم را براي پيشرفت و ترقي داشته باشيم بايد گذشته را بشناسيم و بفهميم. زنان و مردان بايد درك كنند فرآيندي را كه تاكنون دنبال كرده‌ايم، تساوي در زندگي كاري را تشويق نمي‌كند. در زير به چند محور اساسي كه در سازمان‌ها و مراكز بهتر است بدان‌ها توجه شود، اشاره مي‌شود.

اداره زنان متفاوت است

زنان به ندرت از مديريتي كه بدان نياز دارند، برخوردار مي‌شوند. مشكل اين است كه مردان - اغلب پست‌هاي مديريت به وسيله آنان اشغال شده است - ا ز این واقعيت آگاه نيستند كه كارمندان زن متفاوتند. در واقع، مردان نياز دارند در رابطه با زنان شيوه مديريت و رهبري جديد را بياموزند. در حال حاضر در محيط‌هاي كاري، بخش كوچكي از تبعيض زنان آگاهانه انجام مي‌شود و بخش عمده آن ناآگاهانه است. هم مردان و هم زنان بايد بفهمند كه زنان در زندگي كاري نسبت به مردان از موقعيت بدتري برخوردارند. زنان براي اثبات لياقت خود سخت كار مي‌كنند و علاوه بر آنكه بار خانه‌داري سنتي را نيز بر دوش دارند و از شوهر و بچه‌هاي‌شان نيز به نحو احسن مراقبت مي‌كنند، اما آن‌طور كه شايسته آن هستند از ايشان قدرداني نمي‌شود. زنان در محيط كار كه وارد مي‌شوند با عرف‌ها، سنت‌ها و ساختارهايي مواجهند كه توسط مردان شكل گرفته و سعي مي‌كنند خود را با آن شرايط وفق بدهند. زنان در زندگي حرفه‌اي تلاش مي‌كنند كه شبيه مردان شوند و توجه نكرده‌اند كه چه بر سر شخصيت آنها خواهد آمد. زنان بايد اين را بدانند كه جنسيت قوي‌ترين جزو شخصيت آنهاست. زنان داراي حرفه‌ كه امروز 40 تا 50 سال دارند، در آن موقع اين مساله را درك نمي‌كردند و براي به رسميت شناختن خود به عنوان يك زن در زندگي كاري‌شان هيچ تلاشي نمي‌كردند. هدف آنان اين بود كه مانند مردان شوند.

طبق نظريه «يونگ» 20 درصد از شخصيت هر فرد داراي خصلت‌هاي جنس مخالف است. يونگ اين 20 درصد را در زنان آنيموس Animus و در مردان آنيما Anima مي‌نامد. به عبارت ديگر آنيموس جنبه مردانه شخصيت يك زن است.

دختران و زنان جوان ناآگاه از اينكه الگوها، عرف‌ها و ساختارهاي بازار كار مردانه است، وارد اين بازار مي‌شوند و هيچ يك از آنان اگر خيلي خوب از آنيموس شخصيت خود سود نجويند، نمي‌توانند از نردبان پيشرفت حرفه‌اي بالا بروند. اين زنان ناآگاهانه جنبه‌هاي مردانه شخصيت خود را گسترش مي‌دهند، به بهاي از ميان رفتن خصلت‌هاي نيرومند‌تر خود در حقيقت از آنها خواسته مي‌شود كه مانند مرد باشند.

الگوي مديريت مردان در ارتباط با زنان

يكي از موضوعات مهم، آموزش مديريت به مردان در ارتباط با كارمندان زن است. هم مرد و هم زن در نقش رياست، بايد همكاران خود را در فرآيند كار فعال نگه دارند و به‌طور مداوم براي ادامه كار انرژي تازه ايجاد كنند.

يكي از شرايط لازم براي مدير خوب اين است كه دائما به خود اجازه بدهد كه موارد جديد را آزمايش كند، ايده‌هاي جديد، افكار نو و تجربيات تازه را بپذيرد. در ارتباط با اين موضوع بايد زنان را به عنوان مقوله‌اي متفاوت با مردان هدايت كرد. براي بسياري از مردان، مديريت بر زنان، به معناي جرات داشتن در مواجهه با نظرهاي نو و نوع خاصي از سوالات است. لذا اگر مردان جرات داشته باشند كه در برابر اعمال روش‌هاي زنان در انجام كارها و طرز فكر آنها راحت باشند، مديران خوبي خواهند شد.

چالش‌هاي مديريت زنان

امروزه زناني كه حرفه‌اي را برمي‌گزينند چه مدل‌هايي را در دسترس دارند؟ زناني كه در دهه‌هاي پيشين در عرصه‌هاي مديريتي قدم گذاشتند تاثيرات‌شان كمتر از آنچه بايد باشد، بود. در حالي كه آنان از مهارت‌هاي زباني و قابليت‌هاي رسمي وسيع و ديگر مزيت‌هاي لازم برخوردار بودند. دامنه تجربيات آنها بسيار وسيع‌تر از همكاران مرد خود نيز بود. زناني نيز بودند كه خيلي سخت روي حرفه خود متمركز مي‌شدند ولي به‌رغم اين برخي انتقاد مي‌كردند: «زماني يك مدير زن خوبي بود، اما كنار آمدن با او دشوار بود.»

نكته مهم اين است كه در جايگاه مديريتي انتظار از يك زن نيز اين بوده است كه شبيه مرد عمل كند، لذا زناني كه در اين عرصه مي‌خواستند موفق باشند دست از هويت زنانگي خود كشيدند و خود را به گونه‌اي مردانه نشان دادند.

در نگرش جديد مديريت، زنان به دنبال اين هستند كه بتوانند نه تنها خود را با ساختار و عرف مردان وفق ندهند، بلكه شيوه‌هاي خود را بيابند. لذا امروزه زنان در شبكه‌ها و گروه‌هاي حمايتي در حال فعاليت هستند تا فرآيندي را رشد بدهند كه در آن چهره خود را در زنان ديگر مشاهده كنند؛ زيرا توانايي خاص آنان در جهت تطبيق با شرايط موجود باعث شده بود كه ناآگاهانه جنبه مردانه يا آنيموس شخصيت آنها بيش از حد رشد يابد، چون زنان به مردانه بودن عرف‌ها، الگوها و ساختارها آگاه نبودند.

زنان امروز بايد خود را تعريف كنند و ساختارهايي براي زندگي كاري كه مناسب آنها باشد براي خود بيابند. بايد اذعان كرد كه تساوي با شباهت متفاوت است.

مردان نيز در محيط كار آگاه شدند كه در ساختار قدرت تغييراتي در حال انجام است. مردان بدون آنكه بتوانند كاري انجام بدهند، ملاحظه مي‌كنند زنان بيش از پيش در كانون توجه قرار گرفته‌اند. لذا مردان بايد در يك بعد تازه، زنان را به عنوان يك منبع مطلوب و عامل قدرت ببينند و به دنبال آن زنان مي‌توانند از نردبان ترقي حرفه‌اي بالا بروند كه همه مردان به آگاهي كامل درباره شخصيت و شايستگي‌هاي زنان برسند. اين مردان وجود دارند و آنها بهترين مدل ممكن براي مردان امروزي هستند، الگوهاي آگاهي، بلوغ، شجاعت و انسانيت.

نكته ديگر آنكه از آنجا كه زنان نسبت به حقوق واقعي خود به عنوان بخشي از نيروي كار و هويت حرفه‌اي خود نامطمئن‌تر هستند، بيش از مردان نياز به مديريت دارند. يكي از نگراني‌هاي افراد اعم از زن يا مرد، از ابتداي ورود به بازار كار، افتادن به دام كارهاي تكراري و يكنواخت است. همه آنان به تنوع و حركت در كار نياز دارند. نياز دارند احساس كنند كار مفيدي انجام مي‌دهند. اين نيازها و خواسته‌ها براي اكثر آنان برآورده نمي‌شود. اين بدان معناست كه آنها از انتقاد ضروري كه براي رشد همه لازم است، محروم مي‌شوند، اما مديران مرد به تازه واردان مرد انتقاد مي‌كنند، در حالي كه از اشتباهات زنان چشم‌پوشي مي‌كنند و با لبخند يا سكوت مي‌گذرند.

لذا زنان به جهت ساختار رفتاري و سازماني پيشرفت و رشد لازم را برخوردار نمي‌شوند و پس از گذشت سال‌هاي طولاني در سنين بالا، تبديل به افرادي مي‌شوند كه سازمان را مي‌كوبند، زيرا نتوانسته‌اند از هوش و توانايي‌هاي خود استفاده لازم را بكنند و نارضايتي خود را ميان كاركنان مي‌برند.

توجه مديران به فراخور، سن و سال زنان در مقاطع زماني كه زنان بار مسووليتي متفاوت دارند، از اهميت زيادي برخوردار است:

زنان در بين سنين 20 تا 30 سالگي فكرشان پر از ايده‌هاي نو است وارد بازار كار مي‌شوند در اين دوران اغلب ازدواج مي‌كنند و تشكيل خانواده مي‌دهند. با مسووليت فرزند و مادر شدن مواجه مي‌شوند و اگر در اين دوران توسط مديران توانايي‌هاي‌شان درك نشود، آزرده مي‌شوند. لذا مديران از اين دوران به بعد با توجه به كار زياد آنان و نشان دادن دانش و توانايي‌هاي‌شان كه بيش از حد كار مي‌كنند، بهتر است جايگاه حرفه‌اي آنها را درست تعيين و شرايط ترفيع آنان را فراهم كنند.بسياري از زنان 30 و 40 ساله هم نياز دارند كه بتوانند در سال‌هاي معيني از زندگي خود بر مشكلات فايق آيند. آنها داراي خانواده مي‌شوند هم بايد كار كنند و هم از پس وظايف خانه برآيند. آنها نياز دارند كه در اين دوران استراحت هم داشته باشند و نياز دارند بشنوند: «شما زن بسيار باهوشي هستيد و آينده خوبي داريد. وقتي زن‌ها به 40 سالگي مي‌رسند، الگوي رشد زنان و مردان تغيير مي‌كند بدين‌ترتيب كه زنان به عمل و مردان به احساسات توجه مي‌كنند. زنان 50 ساله نيز در اوج توانايي قرار داشته و آنها نه ديگر فرزنداني دارند كه بخواهند از آنها مراقبت كنند و نه خانواده بزرگي كه بخواهند اداره كنند. آنها آماده‌اند كه همه وقت خود را صرف كار و آموزش كنند. كار زنان مسن‌تر بايد مورد توجه مديريت قرار گيرد. زنان بايد براي كارهايي كه براي سال‌هاي طولاني به خوبي انجام شده مورد تفقد قرار گيرند. لذا متفاوت ديدن زنان در سنين مختلف كاري در مراتب سازماني بسياري از مشكلات و تنش‌ها را مي‌كاهد.

زنان چه نوع مديريتي مي‌خواهند؟

زنان به دنبال مديراني هستند قوي بدون آنكه براي مهم بودن خود نياز به اثبات داشته باشند. نقشي كه امروزه مردان و مديران گزيده‌اند عملا الگوي متفاوتي هستند. مديريت واقعي ايجاب مي‌كند كه دورانديشي وجود داشته باشد و انتقاد و تحسين هر دو با هم انجام شود و مسووليت‌ها بر عهده گرفته شوند. زنان در مقام مديريت، انتظار حمايت دارند. مردان تحمل زنان قوي در محيط‌هاي كار را داشته باشند. مديران مردي كه بر زنان مدير رياست دارند بايد بفهمند و بپذيرند كه براي مديران زن دشوار است كه به تنهايي مديريت كنند و براي زنان دوستي و صميميت بخشي از روند رشد و هويت آنان است. اگر زنان، روساي با استعداد و مردمي داشته باشند، با تمام وجود كار مي‌كنند و اگر زنان قدرت داشته باشند و از آن راضي باشند، افراد بيشتري قدرتمند مي‌شوند. كارمندان بيشتر و بيشتر راضي مي‌شوند و در كل به نفع دنياي كار خواهد بود. اعتماد

منابع:

1) باربارا دال بوم ـ هال، زنان مدير، ترجمه: زهره قاييني، انتشارات بانو، تهران 1375.

2) سوزان هورتن، زنان و صنعتي شدن در آسيا، ترجمه: شهرزاد صادقي، انتشارات تيشتر، تهران، 1384

مدير فصلنامه پژواك زنان در تاريخ

مورخ پژوهشگاه علوم انسانی

و مطالعات فرهنگی