کشتار حیات وحش همچنان ادامه دارد
هادی شیروانی شیری
متاسفانه در چند روز گذشته کشته شدن یک قلاده پلنگ در مازندران و یک خرس قهوه ای در اردبیل (دو گونه ارزشمند در معرض انقراض) بار دیگر احساسات دلسوزان محیط زیست این مرزوبوم را جریحه دار کرد. سال ۱۳۷۳ و ماجرای غم انگیز کشتار توله های یوزپلنگ در نخلستان های اطراف شهر بافق یادم آمد که یوز ماده که از شدت تشنگی و در گرمای طاقت فرسای کویر مرکزی برای پیدا کردن آب به اطراف شهر می آید و مورد ضرب و شتم اهالی ناآگاه قرار گرفته و آن داستان تلخ در تاریخ محیط زیست این مرزوبوم رقم می خورد و آن روز (نهم شهریور) روز یوزپلنگ آسیایی نام می گیرد تا شاید دیگر از چنین حوادثی جلوگیری شود. اما از آن تاریخ تا امروز نزدیک به سه دهه می گذرد هنوز همان اتقاقات تلخ هر از گاهی در گوشه و کنار کشور رخ می دهد. سوال اینجاست چرا طی این سال ها نحوه رفتار ما با حیات وحش با وجود کاهش شدید جمعیت آنها همچنان نسبت به سه دهه قبل هیچ تفاوتی نداشته است، مشکل کجاست؟ شاید مشکل به نظام آموزشی ما برمی گردد که متاسفانه طی این سال ها اهمیتی برای مساله مهمی مثل آموزش حفظ محیط زیست در کنار کتاب های درسی قائل نبوده و نبود سواد زیست محیطی و فرهنگ حفظ و حراست از آن، حوادث دردناک اخیر در کشتن پلنگ در مازندران و خرس قهوه ای در اردبیل را رقم زد. اگر حیات وحش وارد قلمروی شهر ها می شوند این گناه ماست که عرصه را بر آنها تنگ کرده ایم. آنها دیگر در محل زندگی خود امنیت ندارند. آب و غذای کافی برای ادامه حیات ندارند. متاسفانه در اکثر پروژه های عمرانی و طرح های توسعه ای بدون توجه به الزامات توسعه پایدار عمل شده و تمامی اصول آن نادیده گرفته می شود. امیدواریم هم مردم و هم مسوولان از نتایج تلخ نابودی محیط زیست درس گرفته و بیشتر از این تیشه به ریشه زیست بوم وطن نزنند. اعتماد
دادستان کل کشور به دنبال تصمیم دولت ترکیه برای ساخت 90 سد روی حوزه ارس خواستار شد
وزیر نیرو و امور خارجه مأمور پیگیری حقابه ایران
دادستان کل کشور در نامههایی به وزرای نیرو و امور خارجه خواستار پیگیری برای احقاق حقوق مکتسب حقابه ایران از رودخانه مرزی ارس شد. این نامهنگاری محمدجعفر منتظری به علی اکبر محرابیان به دنبال گسترش ریزگردها در مناطق غربی و جنوبی کشور انجام گرفته است اما اطلاعات اندک درز شده از پروژه «داپ» ترکیه نشان میدهد که اثرگذاری مستقیم این پروژه روی آورد رودخانه ارس، حیات شمال غرب ایران را بهطور جدی تهدید و سرمایهگذاری ایران در پایین دست سد خداآفرین را بیاثر میکند. حالا سوای ریزگردهایی که از سمت عراق و به دلیل سدسازی ترکیه روی دجله و فرات به سمت ایران میآید باید نگران امنیت غذایی و آبی در شمال غرب و شمال شرق ایران بود. پیش از دادستان کل کشور چند نماینده مجلس نسبت به اثر مخرب پروژه «داپ» روی امنیت غذایی کشور و منابع آبی استانهای شمال غرب و شمال شرق ایران هشدار داده بودند. آمارها نشان میدهد ترکیه در پروژه داپ 90 سد را روی میز اجرا دارد.
حجت میان آبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب در گفتوگو با «ایران» رسانهای کردن اهداف پروژه داپ ترکیه و جلب توجه جهان به پیامدهای این پروژه را مهمترین گام حال حاضر میداند و میگوید: «دولت ترکیه، پروژه داپ را درحالی در سکوت کامل در دست اجرا و تکمیل دارد که وزارت امور خارجه ترکیه، مشخصاً بر انتشار اسناد و مدارک مرتبط با ساخت و سازهای این پروژه نظارت میکند.» او مهمترین دلیل این پنهانکاری را تلاش ترکیه برای عدم تکرار جو بینالمللی شکل گرفته علیه ترکیه در پروژه گاپ برای پروژه داپ میداند.
طبق اعلام مقامات ترکیهای، در اجرای طرح داپ (که از سال 2013 اجرای پروژههای متعدد آن در منطقه آناتولی شرقی آغاز شده است) قرار است بیش از 886 طرح کشاورزی اجرا شود.
میان آبادی میگوید: «از بین 10 ابرپروژه آبی ترکیه در منطقه غرب آسیا، دو پروژه گاپ و داپ به طور مستقیم روی کشور ایران اثرگذار هستند. پروژه گاپ روی حوضه آبریز فرامرزی دجله-فرات و پروژه داپ روی حوضه فرامرزی ارس-کورا در حال تکمیل و اجرا و بهرهبرداری هستند.»
میان آبادی میگوید: «امروزه نقش بسزای سیاستهای آبی (Hydropolitics) و موقعیت جغرافیایی (Geopolitics) به عنوان اهرمهای قدرت و فشار در مناسبات دیپلماتیک بین کشورها قابل کتمان نیست و هنر دولتهاست که بتوانند از این ظرفیتها در راستای تحقق منافع ملی خود استفاده بهینه کنند. همسایههای ایران در حوزه شرایط مختلفی دارند.
ترکیه از این قاعده مستثنی نبوده و شاهد استفاده از این ظرفیت به عنوان نقطه قوت و اهرم فشار در حوزه دیپلماسی منطقهای بهره میبرد که از آن به هیدروهژمونیHydrohegemony) یاد میشود. این هیدروهژمونی شامل قدرت جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و... میشود.» او کشوری مثل ترکیه را دارای هیدروهژمونیهای مختلف چون قدرت اقتصادی، جغرافیایی، نظامی و سیاسی میداند و میگوید: «ترکیه در حوزه رودخانههای دجله، فرات و ارس قدرت جغرافیایی دارد چون بالادست این منابع آبی است. بنابراین از مجموعه این هیدروهژمونی که شامل قدرت نرم و سخت میشود در سیاستهای آبی خود استفاده میکند.»
میان آبادی آب را یکی از ابزارهای مهم سیاسی ترکیه در منطقه در مقابل نفت و انرژی کشورهای همسایه میداند و میگوید: «این مسأله همیشه بر استراتژیها، دکترینها و رویکردهای این کشور در منطقه مؤثر بوده است. هرچند که در سالهای اخیر در ظاهر و بهصورت شعاری تغییر کرده است؛ اما در عمل، همان رویکرد قبلی پیگیری و پیادهسازی میشود.»
او هشدار میدهد که پروژه داپ علاوه بر آب شرب شمال غرب ایران، تأمین آب شرب شمال شرق کشور را هم دچار مشکلات اساسی میکند. او میگوید: «عمق فاجعه وقتی بیشتر آشکار میشود که بدانیم پروژه گاپ با آن همه مشکلات برای ایران، پروژهای بود که سدهایش برقآبی بودند و آب ذخیره شده پشت این سدها به مصرف نمیرسید بلکه برای تأمین برق رهاسازی میشد، اما در پروژه داپ که در حوزه ارس ساخته میشود، هدف توسعه کشاورزی و مصرف آب است.»
داپ بیش از هرچیزی سرمایهگذاری چند هزار میلیاردی ایران برای توسعه اراضی کشاورزی در پایین دست سد خداآفرین را تحت تأثیر قرار میدهد. ترکیه در پروژه داپ تجربه گاپ را دارد و اجازه نمیدهد اطلاعات پروژه به بیرون درز پیدا کند. این کشور همچنان سودای احیای امپراطوری عثمانی را در سر میپروراند. بسیاری از کارشناسان دیوارسازی ترکیه را هم ادامه همین طرح پنهانی و خاموش «داپ» میدانند.
باز هم دیر میشود؟
اهمیت بالای دیپلماسی محیط زیست و آب دیر برای تصمیمگیران در دولتهای مختلف ایران در چند دهه گذشته جا افتاد. ایران فرصت دیپلماسی آب را در افغانستان از دست داد و این همسایه شرقی بهرغم تبعات منفی سدسازی برای بخشی از جغرافیای خود، سد کمال خان را روی هیرمند زد و سدهای بسیار دیگری هم در دست ساخت دارد. حالا هم که مسئولان ایرانی به دیپلماسی آب و محیط زیست توجه کردهاند نگرانی آنها درباره پیامد طرحی است که انجام گرفته است؛ پروژه گاپ! درحالی که کارشناسان هشدار میدهند تأثیرگذاری ابرپروژه «داپ» روی ایران آنقدر زیاد و مخرب است که تأثیر منفی و هجوم ریزگردهای ناشی از پروژه گاپ را کمرنگ میکند.
به گفته میان آبادی پروژه آناتولی جنوب شرقی (گاپ) روی دجله و فرات ساخته میشود. ایران در حوضه آبریز فرات هیچ سهمی ندارد و در حوضه دجله تقریباً بالادست است، اما نکته مهم این است که در کل آورد دجله، سهم ایران زیر ۱۰ درصد است. عملاً سدسازی ترکیه روی میزان آب قابل دسترس برای ایران به آن اندازه اثرگذار نیست، زیرا ایران در بخش عمدهای از این حوضه اصلاً حضور ندارد. او و بسیاری از کارشناسان نگران تأثیرگذاری مستقیم پروژه داپ روی ایران هستند. پروژهای که هنوز نتوانسته توجه مسئولان را به خود جلب کند. همین مسأله باعث میشود تا معصومه پاشایی بهرام ، نایب رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی در صفحه خود در توئیتر بنویسد: «چرا جمهوری اسلامی ایران نسبت به ابرپروژههای آبی ترکیه هیچ واکنشی نشان نمیدهد؟ آیا منتظر نابودی استانهای شمال غرب و غرب کشور است؟ چرا زمانیکه ریزگردها تمام ایران را فراگرفت از شهروندان ایران دفاع لازم صورت نگرفت؟ چهار استان شمال غرب کشور نقش عمده در تأمین امنیت غذایی ایران دارند. چرا هیچ ابراز نگرانی هم از سوی دولت مطرح نشده است؟»
«احمد کاظم زاده» رئیس گروه هیدروپلیتیک انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا هم در گفتوگو با ایلنا نسبت به سیاستهای آبی ترکیه در خاورمیانه و تأثیر آن از گاپ تا داپ میگوید: «پروژه گاپ که سیاستهای آبی ترکیه را در خاورمیانه مشخص میکند تقریباً به انتها رسیده و در مرحله بهرهبرداری است، اما اجرای پروژه داپ در مسیر ارس در آغاز راه قرار دارد و درواقع ترکیه تجارب حاصله از گاپ را به داپ منتقل میکند و با یک نگاه ساده میتوان حدس زد همان عواقبی که از اجرای گاپ بر کشورهای پاییندست در رودخانههای دجله و فرات رقم خورد دیر یا زود درانتظار کشورهای پاییندست رود ارس خواهد بود مگر اینکه تا دیر نشده کشورهای این حوزه، دیپلماسی آب فعالی را در این عرصه بهکار گیرند و جلوی فاجعه را قبل از وقوع بگیرند.»
او هم تأثیرپذیری ایران از پروژه گاپ را غیرمستقیم میداند و هشدار میدهد که استانهای شمالی کشور در معرض پیامدهای مخرب تکمیل پروژه «داپ» هستند. احمدزاده اعتقاد دارد که اگر ترکیه به عضویت اتحادیه اروپا درآید سیاستهای سلطهطلبانه خود در حوزه آب را تعدیل میکند اما به این مسأله نمیتوان امیدوار بود. ترکیه هر چقدر از اتحادیه اروپا رانده میشود و سیگنالهای منفی درخصوص عضویت در آن دریافت میکند در اتخاذ رویکردهای یکجانبهگرایی چه در سیاستهای منطقهای و چه در حوضههای آبی جریتر میشود. احمدزاده هشدار میدهد:« در مجموع سیاست و عملکرد آب ترکیه در خاورمیانه که بهطور مشخص حول پروژه گاپ در مسیر دجله و فرات متمرکز بوده چشمانداز تاریکی را برای کشورهای پاییندست پروژه داپ ازجمله ایران در مسیر ارس ترسیم میکند. اگر اقدامات عاجل از سوی کشورهای منطقه برای ایجاد سازمان منطقهای آب به عمل نیاید که ملزم به رعایت اصول حقوق بینالملل و آموزههای سازمان ملل بخصوص در التزام به توسعه پایدار حوضه، مدیریت یکپارچه منابع آب و بهرهگیری از دیپلماسی در این مسیر همراه باشد، چهبسا کشورهای پاییندست ارس به همان سرنوشتی دچار خواهند شد که عراق و سوریه در حوزه دجله و فرات دچار شدند.» ایرانوزیر کشور بر ترمیم سیل بندها و توجه به آبخیز داری در یزد تأکید کرد
خسارت ؛ سهم خشک ترین استان از بیسابقه ترین باران
60 درصد میانگین بارش سالانه یزد در 55 دقیقه بارید ، خسارت زد و رفت!
خطر از بیخ گوش نخستین شهر خشتی جهان گذشت. یزد برای سیل 10 اردیبهشت ماه هیچ آمادگی نداشت. به گفته محمد صالح جوکار نماینده مردم یزد و اشکذر در مجلس، اگر دو متر دیگر آب در سیل بندها بالا میآمد و باران قطع نمیشد همه یزد ویران میشد، این در حالی است که سیل بندها فقط برای جلوگیری و انحراف آب به سمت دشت کنار یزد است و ساخت و سازهایی که در این مسیر صورت گرفته و مشخص نبودن مسیر عبور سیل در داخل شهر، باعث میشود این مشکل همچنان پابرجا بماند. غافلگیری مدیریت بحران یزد در حدی بود که ابتداییترین تجهیزات لازم را نیز دستگاههای مرتبط در شهر یزد ندارند و مجبور شدهاند از پیمانکاران یا بخش خصوصی کمک بگیرند.
در مدت 55 دقیقه بارانی به اندازه 60 درصد میانگین بارش سالانه در یزد کم باران و خشک بارید. بارانی که میتوانست تشنگی مزارع و خشکی قناتها را برطرف کند، اما هیچکس منتظر این حادثه نبود؛ حتی هواشناسی. سیل یزد آمد، ویران کرد و رفت و روی این آوار، حسرتی همراه با پرسشهای بیپایان بر جای گذاشت که چرا در این اقلیم خشک و کم باران، هیچ تمهیدی برای مهار روانابها و سیلابهای فصلی وجود ندارد؟ چرا بیشترین متصرفان حریم رود یزد و مسیل سیلابها را دستگاههای دولتی تشکیل میدهند؟ چرا تجربه دیرینه و تاریخی یزدیها در لایروبی قناتها، هدایت سیلابها و مهار آنها، قدر دانسته نمیشود و به کناری گذاشته شده است؟
پرداخت خسارتهای سیل یزد در اولویت است
شامگاه روز یکشنبه وزیر کشور هم در نشست مدیریت بحران که بررسی ابعاد حادثه سیل یزد را در دستور کار داشت حاضر شد. احمد وحیدی گفت: پرداخت خسارتهایی که سیل اخیر به مناطقی از استان یزد بویژه مرکز استان وارد کرد در اولویت قرار دارد و بلافاصله پس از مشخص شدن میزان آسیب وارد شده، اقدام خواهد شد.
وزیر کشور افزود: بلافاصله بعد از وقوع سیل با ورود شخص استاندار و همچنین انجام مسئولیت دستگاههای دیگر شاهد جلوگیری از خسارت بیشتر بودیم، بنابراین سعی میکنیم فعالیتهایی که برای جبران خسارت سیل یزد باید انجام شود در اسرع وقت صورت گیرد.
وی ادامه داد: مسیرهای سیل باید بازگشایی شود و هر چند طی این سالها بارندگی نبوده، اما باید این مسیر حفظ شود و اگر دستگاههای دولتی در این مسیر ساختمانسازی کردهاند، باید تخریب شود و مردم هم باید این موارد را رعایت کنند.
وزیر کشور گفت: خوشبختانه سیل اخیر یزد خسارت جانی نداشته اما هر کسی نخالهای در مسیر سیل تخلیه کند یا نسبت به ساخت بنا در این مسیر اقدام کند، چه دولتی و چه بخش خصوصی مدیون است و نسبت به خسارتهایی که وارد میشود باید پاسخگو باشد.
وحیدی ادامه داد: در استان یزد قناتها بهعنوان تکنولوژی برتر و بسیار گرانقیمت طی همه این سالها برای ما باقی مانده است، اگر چه اکنون خشک شده، اما باید حفظ و احیا شود و نباید آنها را به حال خود رها کرد. وی افزود: سیل بندها و آبخیزداری و آبخوانداری باید دنبال شود و همچنین تجهیزات مورد نیاز شهرداریها و مدیریت بحران باید تهیه شود و زیبنده نیست که شهرداری بزرگی مثل شهر یزد تجهیزات مورد نیاز بحران ندارد؛ یزد شهر تمدن است و قابل قبول نیست که چنین اتفاقی بیفتد.
یزد بیدفاع در برابر خشکسالی و سیل
استاندار یزد در نشست ستاد مدیریت بحران استان یزد گفت: در سال گذشته خسارت ناشی از خشکسالی ۲ هزار و ۳۵۰ میلیارد تومان، خسارت ناشی از سرمازدگی 5 هزار و 200 میلیارد تومان، خسارت ناشی از طوفان ۷۳۸ میلیارد تومان، خسارت ناشی از ریزگردها ۵۲۵ میلیارد تومان و خسارت سیل اخیر نیز بیش از هزار و ۲۶۴ میلیارد تومان بر آورده شده است.
مهران فاطمی با اشاره به بارندگی سیل آسای اخیر شهر یزد در تاریخ دهم اردیبهشت ماه، اظهار داشت: براساس گزارشهای موجود، متوسط «بارش سالانه» شهر یزد 47 میلیمتر است اما در بارندگی اخیر بارش 27.8 میلیمتر در مدت 55 دقیقه به ثبت رسید که این میزان، برابر 60 درصد متوسط بارش سالانه است.
وی با بیان اینکه دوره بازگشت سیل اخیر 100 ساله است، افزود: شدت بالای بارش نسبت به سایر بارشها، عدم رسیدگی به بندها و سیل بندهای اطراف شهر یزد در طول سنوات گذشته، عدم تناسب ساخت این سازهها متناسب با بزرگترین حجم سیل اتفاق افتاده و دخل و تصرفهای صورت گرفته باعث به راه افتادن حجم عظیمی از روانابها و پیوستن این آب باران انباشته شده به سیلاب شهری و ایجاد خساراتی در شهر و شهرستان یزد شد.
استاندار یزد اضافه کرد: بهدنبال بارندگی اخیر استان بخشهای عقدا و خرانق شهرستان اردکان و بخش بفروئیه شهرستان میبد نیز متحمل خساراتی شدند. دکتر فاطمی خاطرنشان کرد: در بارندگی اخیر حدود ۶۲۵ میلیارد تومان به بخش کشاورزی و دام، 326 میلیارد تومان در حوزه اماکن مسکونی و تجاری و۳۱۳ میلیارد تومان به تأسیسات زیربنایی آسیب وارد شد.
وی با بیان اینکه در پی وقوع سیل اخیر 541 واحد مسکونی شهری آسیب دیده است، اظهار داشت: براساس دستهبندی انجام شده بر مبنای شدت آسیب منازل، 29 خانه نیاز به تخریب و بازسازی و 512 مورد نیاز به تعمیر دارد.
استاندار یزد گفت: براساس ارزیابیهای انجام شده از خسارت، 96 واحد تجاری و صنعتی شهری، 263 واحد مسکونی و 67 واحد تجاری و صنعتی روستایی دچار آسیب شدند.
دکتر فاطمی ادامه داد: همچنین 45 مورد خسارت به راه و ابنیه، 41 مورد خسارت به ساختمانهای دولتی و عمومی غیردولتی، 150 مورد خسارت به تأسیسات زیربنایی و 57 مورد خسارت به وسیله نقلیه گزارش و ارزیابی شد.
وی در ادامه به خسارتهای وارده به حوزه کشاورزی و دامی استان اشاره کرد و گفت: بهدنبال بارشهای اخیر استان 550 رأس دام و 1000 قطعه طیور تلف شدند و به 850 هکتار از اراضی زراعی، پنج هزار و 104 تن محصولات باغی، 320 هکتار از باغها و هزار و 370 تن محصولات باغی خسارت وارد شد.
استاندار یزد اضافه کرد: همچنین بهدنبال این حادثه 25 حلقه چاه، 35 رشته قنات و 450 کیلومتر کانال آب خسارت دیدند.
وی در ادامه به ضرورت ارتقای سیستمهای پیشبینی هواشناسی استان اشاره و خاطرنشان کرد: متأسفانه در بسیاری از مواقع وضعیت زرد اعلامی در مدت زمان بسیار کوتاهی تبدیل به وضعیت قرمز شده و به نوعی غافلگیری ایجاد میکند.
استاندار یزد در بخش دیگری از سخنانش به کمبود تجهیزات و ادوات شهرداریها، دهیاریها و مجموعه مدیریت بحران استانداری اشاره کرد و گفت: در بارندگی اخیر در تأمین یک دستگاه بولدوزر نیز دچار مشکل بودیم که در این راستا هماهنگیهای لازم برای استفاده از بولدوزر پیمانکاران انجام شد.
فاطمی همچنین از رایزنی با رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی جهت مساعدت ویژه در امر بازسازی منازل آسیب دیده و ارائه تسهیلات و کمکهای بلاعوض به صاحبان این خانهها خبرداد.
مسیر گمشده رودخانه یزد
همچنین محسن ابوترابی، عضو شورای اسلامی شهر یزد در این نشست گفت: متأسفانه مسیر رودخانه شهر یزد مشخص نیست و تنها بخشی از آن آزاد شده و بخشی از آن به تصرف دستگاههای دولتی درآمده و اگر مسیر رودخانه مرکزی تکمیل نشود، در آینده نیز مشکل خواهیم داشت.
وی افزود: مردم یزد در همه صحنهها حضور داشتند و درخواست داریم هر چه سریعتر خسارتهای سیل اخیر به مردم نجیب و مظلوم یزد پرداخت شود واقعاً توجیهی ندارد که شهرداری یزد حتی تجهیزات ابتدایی مقابله با بحران نداشته باشد.
نیم نگاه
وزیر کشور: مسیرهای سیل باید بازگشایی شود و هر چند طی این سال ها بارندگی نبوده، اما باید این مسیر حفظ شود و اگر دستگاه های دولتی در این مسیر ساختمان سازی کرده اند، باید تخریب شود و مردم هم باید این موارد را رعایت کنند
استاندار یزد : در سال گذشته خسارت ناشی از خشکسالی ۲ هزار و ۳۵۰ میلیارد تومان، خسارت ناشی از سرمازدگی 5 هزار و 200 میلیارد تومان، خسارت ناشی از طوفان ۷۳۸ میلیارد تومان، خسارت ناشی از ریزگردها ۵۲۵ میلیارد تومان و خسارت سیل اخیر نیز بیش از هزار و ۲۶۴ میلیارد تومان بر آورده شده است. ایرانهشدار در مورد افزایش روند فرونشست زمین در ایران
دکتر مهدی زارع
در هفته ابتدایی اردیبهشت ۱۴۰۱ رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی درباره شرایط آبی کشور گفت: «در حال حاضر پنجره زمانی بارش ها در حال بسته شدن است و بعد از این بارش آنچنانی نخواهیم داشت. ما در سال دوم خشکسالی قرار داریم و سال گذشته هم کشور با حدود ۴۰درصد کم بارشی به پایان رسید و کمبود بارش های سال گذشته هم در طبیعت محفوظ است، چراکه وقتی طبیعت به حد کافی بارش دریافت نکند و از سوی دیگر استخراج و استفاده آب از منابع زیر زمینی بیشتر می شود و برای تامین نیاز آبی، در نتیجه کمبود بارش ها، فشار مضاعف به طبیعت تحمیل می شود، امسال هم، چون برای سال دوم پیاپی خشکسالی رخ داده، در نتیجه اثرات آن به مراتب از سال گذشته شدیدتر است و دو سال پیاپی خشکسالی منجر به دبی پایین رودخانه ها و حجم کاهش یافته ذخیره آب سدها شده و ما قطعا دچار تنش آبی شده ایم. از تبعات مهم خشکسالی های شدید مساله فرونشست زمین است. بیش از ۸۰درصد از فرونشست زمین های شناخته شده، نتیجه استفاده از آب های زیرزمینی است. فرونشست یک پیامد محیط زیستی اغلب نادیده گرفته شده از نظر شیوه های استفاده از زمین و آب است. توسعه روزافزون زمین تهدیدی برای تشدید مشکلات موجود فرونشست زمین و ایجاد مشکلات جدید است. شناسایی و نقشه برداری فرونشست انجام شده توسط سازمان نقشه برداری کشور برای درک و مدیریت منابع زمین و آب فعلی و آینده ما در مناطقی که فرونشست یک مشکل است یا ممکن است در آینده باشد، مورد نیاز است. با روندی که در دومین سال خشکسالی شدید در ایران شاهد هستیم، باید تشدید روند فرونشست زمین، به دلیل شدت گرفتن بهره برداری از آب های زیرزمینی در ایران توجه کنیم.
فرونشست زمین، نشست تدریجی یا فرو رفتن ناگهانی سطح زمین به دلیل حذف یا جابه جایی مواد زیرسطحی زمین است. علل اصلی عبارتند از: تراکم سامانه آبخوان مرتبط با برداشت آب زیرزمینی، زهکشی خاک های ارگانیک، استخراج معادن زیرزمینی، فشردگی یا فروپاشی طبیعی خاک و ایجاد فروچاله ها یا ذوب شدن یخ های دایمی.
فرونشست یک مشکل جهانی است و در ایران ۳۰ استان و در ایالات متحده ۴۵ ایالت مستقیما تحت تاثیر فرونشست قرار گرفته است. وقوع فرونشست زمین به ندرت به همان اندازه آشکار است که در مورد فروچاله های فاجعه بار یا ریزش معدن مشاهده می شود. در مواردی که کاهش آب زیرزمینی در میان باشد، فرونشست معمولا تدریجی و گسترده است. تشخیص فرونشست در مقیاس منطقه ای به طور تاریخی با حرکت مشخص شده معیارهای کلیدی رخ داده است. براساس پژوهش های جدید انجام شده توسط یونسکو، فرونشست تدریجی زمین می تواند تا سال ۲۰۴۰ بر ۱۹درصد از جمعیت جهان تاثیر بگذارد. اگر اقدامی صورت نگیرد، فعالیت های انسانی، همراه با خشکسالی که به دلیل گرمای جهانی تشدید می شود، می تواند بسیاری از شهرهای ساحلی جهان را در معرض خطر سیل شدید قرار دهد.
مناطق پرجمعیت یا مناطقی که برای کشاورزی نیاز به آبیاری دارند، به ویژه وقتی در مدت طولانی خشک هستند، نیاز به پمپاژ آب از زیرزمین دارند. هنگامی که آنها آب را پمپ می کنند، تغذیه طبیعی آبخوان کمتر از حجم آبی است که آنها خارج می کنند. این برداشت آب از زمین باعث فرورفتن سطح می شود. فقدان مقررات پمپاژ و افزایش سریع جمعیت انسانی محتمل ترین عوامل موثر در میزان فرونشست هستند. در ایران، جمعیت در ۵۰ سال گذشته بیش از دو برابر شده است، در حالی که پمپاژ آب های زیرزمینی بدون نظارت باقی مانده است. شهرهای ایران در حال حاضر یکی از سریع ترین مراکز شهری در جهان هستند که هر سال ۲۵ سانتی متر کاهش می یابند. فرونشست یک موضوع جهانی است که با گرمایش جهانی و همچنین شیوه های کشاورزی ناپایدار مرتبط است. بزرگ ترین سفره های زیرزمینی جهان برای اهداف کشاورزی در حال تخلیه شدن هستند. آب های زیرزمینی در ایران، ایالات متحده، مکزیک، چین و هند به سرعت در حال تخلیه هستند تا تقاضای جهانی غذا را به شیوه ای ناپایدار برآورده کنند. ادامه فرونشست در این مناطق بر جمعیت های سراسر جهان تاثیر خواهد گذاشت. پایدار کردن تولید جهانی غذا امکان پذیر است، اما این مشکل باید به زودی برطرف شود. پیش بینی می شود که گرم شدن کره زمین باعث دوره های طولانی خشکسالی شود که با پمپاژ آب بیشتر از زیرزمین، سرعت فرونشست را تسریع می کند. اگرچه فرونشست یک تهدید بزرگ برای محیط زیست جهانی است، اما می توان آن را به مراتب راحت تر از تغییرات اقلیمی کنترل کرد. فناوری هایی مانند ماهواره ها و رادارها می توانند به سرعت مناطق فرونشست را شناسایی کنند و سیاست ها و ابزارهای ساده می توانند در مقیاس های کشوری و استانی برای مبارزه موثر با این مشکل استفاده شوند. در توکیو در نیمه اول قرن گذشته مشکل بسیار بزرگی از فرونشست داشتند. مقررات آب زیرزمینی را اجرا کردند و مشکل را حل کردند. راه حل های دیگر فرونشست شامل یافتن منابع آب جایگزین، کشاورزی کارآمد برای استفاده کمتر از آب و تزریق مجدد آب به سفره های زیرزمینی است. ابزار انتخابی مورد استفاده برای تشخیص و نقشه برداری تغییر شکل سطح زمین به عنوان رادار دهانه مصنوعی تداخل سنجی (InSAR) شناخته می شود. در دو دهه اخیر از تصاویر راداری تکراری از ماهواره های مدار زمین برای نظارت بر فرونشست و با جزییات فوق العاده دقیق استفاده می شود. با شناسایی فرونشست و نقشه برداری دقیق آن، ارزیابی داده های تداخل سنجی رادار می تواند برای بهبود درک ما از فرآیندهای فرونشست و پیش بینی فرآیند آینده و احتمال پیشرفت آن انجام شود. ترکیبی از درک علمی و مدیریت دقیق منابع طبیعی می تواند فرونشست ناشی از توسعه منابع زمین و آب را به حداقل برساند. اعتماد
اصرار بر تکرار ارزیابی زیست محیطی در میانکاله برای چیست؟
زهرا کشوری
دبیر گروه زیست بوموزیر کشور یک بار دیگر تعیین وضعیت پتروشیمی غیرقانونی میانکاله را منوط به ارزیابی زیست محیطی پردیسان دانست ،اما آیا برای خلع ید پیمانکار متخلف و برخورد با سلسله تخلفهای غیرقانونی نیازی به ارزیابی زیست محیطی است؟ آیا برای نخستین بار است که اراضی محدوده میانکاله برای استقرار صنایع نفتی و پتروشیمی ارزیابی میشود؟ آیا برای پاسخ منفی به استقرار این صنعت و هر صنعت دیگر در اینمنطقه نیاز به چشم مسلح است یا با چشم غیر مسلح هم معلوم است که جواب ارزیابی اصولی در نهایت به چه پاسخی میرسد؟
پاسخ به این سؤالها بیتوجه به سلسله تخلفهای غیرقانونی که توسط برخی از نمایندگان، برخی از مدیران میانی سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان امور اراضی، سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، تمام اعضای کمیسیون ماده 21، استانداری مازندران و... انجام گرفته، منفی است. بر اساس اسناد منتشر شده موجود معاونت محیط زیست انسانی سازمان محیط زیست در سال ۸۷ به استناد نظرات کارشناسی با احداث پالایشگاه در اراضی حسینآباد بهشهر یعنی دقیقاً همین اراضی که هم اکنون به پتروشیمی میانکاله واگذار شده، مخالفت کتبی کرده بود.
«فرود شریفی» معاون وقت وزیر جهاد کشاورزی و سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری نیز در سال 87 در نامهای به معاون آب، خاک و صنایع کشور اراضی مرتعی حسینآباد و لله مرز میانکاله بهشهر را برای احداث پالایشگاه بهدلیل حساسیت منطقهای غیر قابل توجیه و غیر مجاز دانسته است. شریفی در این نامه مینویسد:«همانطور که مستحضر هستید ارزیابی از یک سری فرمول بندهای علمی تبعیت میکند. در ارزیابی استراتژیک منطقهای، جنگلهای خزری بهعنوان جنگل منحصر به فرد در سطح جهان و میراث طبیعی ملی تلقی میشود(حتی بهعنوان میراث جهانی نیز مطرح است.) و اساساً در چهارچوب معیارهای علمی تعریف شده(مدل ارزیابی اثراث محیط زیست کنوانسیون تنوع زیستی) منطقه ممنوعه برای صنایع مزبور تلقی میشود. با وجود این نظر به مصوبههای هیأت دولت، سازمان محیط زیست ارزیابی پروژههای مطروحه را در دستور کار خود قرار داده و در ارتباط با پروژههای مشابه در کیاسر و دشت گرگان در محلهایی که اثرات زیاد حاد نبوده مجوزهای لازم صادر شده است، ولی در ارتباط با پالایشگاه بهشهر مازندران علاوهبر حساسیت منطقهای، انتخاب محل نیز غیر قابل توجیه است. با انتخاب هرگونه مدل علمی ارزیابی توصیه شده برای محیط زیست طبیعی، متکی به ارزیابی اثراث روی اجزای نفیس محیط زیست هر ارزیاب متعهدی در مراحل اولیه به این جمعبندی خواهد رسید که احداث پالایشگاه در محدوده میانکاله-امیر آباد مجاز نیست.» بنابراین، نه تنها مسئولان بالا دستی باید، «مسعود منصور» رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور را مورد سؤال قرار بدهند که چرا برخلاف قانون و نظرات رؤسای پیشین خود با ساخت پروژه غیرقانونی در اراضی ملی و مرتعی موافقت کرده است؟ بلکه سؤال بعدی را مسئولان موافق با طرح باید جواب بدهند که چرا باوجود انجام ارزیابی زیست محیطی در سنوات قبل و قوانین صریح که ساخت صنایع در شمال را ممنوع اعلام کرده همچنان پروژه منوط به انجام این ارزیابیها میدانند. جواب ارزیابی که مشخص است، چون میانکاله و اراضی حسین آباد همان اراضی سال 87 و 89 است با همان حساسیتهای اکوسیستمی! کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست از جمله «مجید مخدوم» هم به «ایران» میگویند: «مطالعات ارزیابی در همان ابتدا تکلیف را برای همه صنایع از جمله پتروشیمی میانکاله مشخص میکند و پاسخ مخفی میدهند، چون این اراضی توان بارگذاری صنایع سنگینی چون پتروشیمی را ندارد.» فاطمه واعظ جوادی ریاست وقت سازمان حفاظت محیط زیست کشور نیز سال 87 با احداث پالایشگاه نفت در اراضی ملی حسین آباد بهشهر مخالفت میکند. محمد جواد محمدیزاده که بعدها به جای واعظ جوادی به پردیسان میرود هم در سال 89 در نامه ای به استاندار وقت مازندران با ساخت پتروشیمی در این اراضی مخالفت میکند.
وقتی جواب مشخص است چرا دوباره باید هزینه گزاف مالی صرف انجام ارزیابیهای زیست محیطی پروژه کرد؟ آیا قرار است باز هم نمایندهای از نمایندگان مجلس ،بعد از شنیدن جواب منفی مکرر از سوی کارشناسان، کارشناسان را از پردیسان به بهارستان بکشاند تا دوباره از آنها موافقت سیاسی بگیرد! برای طرحی که قرار است تنها اراضی باقی مانده خزری را قربانی ایجاد اشتغال برای 360 نفر کند؟ موافقان سیاسی طرح فکر میکنند ارزیابیها مجدد و هزینهسازی مالی در شرایط بد اقتصادی دولت قرار است این بار به چه جوابی برسد که همچنان چشم امید به ارزیابی زیست محیطی دارند؟ در این میان کسی دلنگران ریشه گرفتن نهالهای مهاجم اکالیپتوس در اراضی ملی و مرتعی که چون ماری خزیده و تشنه بهدنبال منابع آبی برای بلعیدن میگردد، نیست؟ ایرانآژیر قرمز برای محیط زیست به صدا در آمد
دیو خشکسالی در کمین خرسها و سمندرها
معاون محیطزیست طبیعی و تنوعزیستی سازمان حفاظت محیطزیست از شیوع آبله میان حیاتوحش بر اثر خشکسالی در نقاط مختلف کشور خبر داد. حساب و کتابهای اولیه حسن اکبری نشان میدهد که خشکسالی به محیطزیست هزار و ۷۸۵ میلیارد ریال خسارت زده است. پردیسان نیز برای تکمیل زیرساختهای مقابله با خشکسالی به هزار میلیارد تومان نیاز دارد. او برداشتهای بیرویه آب از سفرههای زیرزمینی را باعث افزایش شدت پیامدهای خشکسالی میداند و میگوید: «این همدستی آنقدر مخرب است که بعضی از بخشهای از دست رفته در ترسالی هم امکان احیا نمییابد.» براساس آمار سازمان هواشناسی در سالجاری، کمتر از ۱۰ درصد کشور بارندگی در حد نرمال داشته است و بقیه مناطق به نوعی با خشکسالی درگیر هستند. بیش از ۷۰ درصد مساحت کشور با خشکسالی شدید یا بسیار شدید دست و پنجه نرم میکند، شدت خشکسالی در مناطقی مانند زاگرس که هم منبع تأمین آب کشور است و هم رویشگاههای جنگلی زیادی دارد، بسیار مخرب است. اکبری آژیر قرمز را به صدا در میآورد و نخستین پیامد مخرب این خشکسالی را ضعیف شدن پوشش گیاهی اعلام میکند و میگوید: «این ضعف اختلال جدی در زنجیره غذایی حیاتوحش به وجود میآورد.» امسال بخشی از فلات مرکزی ایران رویش فصلی نداشت. در البرز و زاگرس نیز رویش فصلی اندک بود و زادآوری حیاتوحش در این مناطق با مشکل جدی مواجه شده است.
اکبری افزایش آفات گیاهی در مناطق جنگلی را از دیگر پیامدهای خشکسالی میداند که حیات جنگلها بویژه در منطقه زاگرس را تهدید میکند. اکبری میگوید:«علاوه بر این، رطوبت خاک نیز افت میکند و دشتها توان مقابله با فرسایش را از دست میدهند.» دیو خشکسالی، دامداران و عشایر را برای تأمین غذای دام به سمت مناطق حفاظت شده کشانده تا از رهگذر حضور دام بخش دیگری از مناطق حفاظت شده تخریب شود. او خشک شدن چشمهها و کاهش منابع آبی را از دیگر پیامدهای خشکسالی میداند و میگوید: «این مسأله بیش از همه دوزیستان بویژه سمندرها را تحت تأثیر قرار میدهد. از طرفی دیگر، با کاهش آب رودخانهها و تالابها، مرگ ماهیها و آبزیان افزایش پیدا میکند.» این شرایط به گفته او آتشسوزیها را اجتنابناپذیر میکند. اکبری از کاهش تولید مثل در حیاتوحش بهدلیل خشکسالی خبر میدهد و میگوید:«با وقوع خشکسالیها، باروری و میزان تولید مثل حیاتوحش کاهش چشمگیری پیدا میکند چون غذای کافی در دسترس آنها قرار نمیگیرد. جمعیت بالغ هم به علت کمآبی و کمغذایی اقدام به کوچ کرده و از زیستگاه اصلی خود فاصله میگیرند. این موضوع مشکلات زیادی برای ما به وجود میآورد و باعث ازدیاد تصادفات جادهای و شکار غیرمجاز میشود.»
او، بیماریهای حیاتوحش را از دیگر پیامدهای مهم خشکسالی میداند و میگوید:«ما هرگاه دچار خشکسالی میشویم، هم بهدلیل ضعف بیولوژیک حیاتوحش و هم گرایش دامدارها برای استفاده از مراتع مناطق حفاظت شده، برخورد دام اهلی و وحشی بیشتر شده و درگیر بیماریها میشویم. در سال گذشته ۱۰ مورد کانون ppr یا طاعون نشخوارکنندگان کوچک در کشور داشتیم در حالی که امسال آبله هم به آن اضافه شده و نگران تب برفکی و بیماریهای دیگر هم هستیم که این بیماریها میتوانند بتدریج حیاتوحش را به سوی نابودی سوق دهند.»
او عدم تمایل دامداران به واکسیناسیون، جابهجایی و قاچاق دام را یکی از عللی میداند که اجازه نمیدهد بیماری مشترک بین دام و حیاتوحش کنترل شود. به گفته او در خشکسالی، بسیاری از پرندگان شاخص مثل کبک و تیهو اصلاً زادآوری نمیکنند و اصطلاحاً جفت نمیشوند و این با توجه به تلفات قبلی و توقف سیکل تولیدمثل، روی جمعیت آنها تأثیر منفی دارد.
او، افزایش خسارت حیاتوحش به مزارع و دامهای اصلی را از دیگر عواقب خشکسالی برشمرد و میگوید: وقتی حیاتوحش با خشکسالی مواجه و دچار کمغذایی میشود، ناگزیر به مزارع کشاورزی گرایش بیشتری پیدا میکند، برآورد میشود که این تعارض در سالجاری بهشدت افزایش پیدا کند، ما حتی نگران گونههای همه چیزخوار مثل خرس هستیم که در اثر کمغذایی به اطراف شهرها و روستاها گرایش پیدا کرده و چالشهای اجتماعی را به وجود آوردهاند.
اکبری با بیان اینکه خشکسالی، کانونهای فرسایش را افزایش میدهد، میگوید: وقتی تالابها حقابه خود را دریافت نمیکنند، بخشهایی از آنها خشک میشوند و دشتهای سیلابی هم رطوبت کافی به دست نمیآورند. بنابراین پدیده گرد و غبار گسترش مییابد که نتیجه آن افزایش تعداد روزهای ناسالم است.
او میگوید: «هرچند پیشگیری از بروز این خسارتها بهطور کامل عملی نیست و خشکسالی تأثیرات نامطلوب خود را بر جای خواهد گذاشت اما اگر ما اعتبارات را بهموقع دریافت کنیم، میتوانیم جلوی بخشهایی از این خسارتها را بگیریم.» بهعنوان مثال، نیازهای آبی حیاتوحش قابل تأمین است و همینطور میتوان آتشسوزیهای ناشی از خشکسالی را با کمک جوامع محلی در همان ساعات اولیه مهار کرد. مسأله آفات، خسارتها و تعارضات حیاتوحش نیز در صورت تخصیص بهموقع اعتبار تا حدودی قابل پیشگیری یا کنترل است. به گفته اکبری، چنانچه اعتبارات مورد نیاز در فصول گرم سال در اختیار قرار نگیرد، تخصیص اعتبار بعد از این مدت هم کمک چندانی نمیکند.
وی با اشاره به میزان اعتبار مورد نیاز برای تکمیل زیرساختهای مقابله با خشکسالی، میگوید: برای ایجاد زیرساختهای تأمین آب و آبرسانی، سطوح آبگیر ذخیره آب باران، تجهیزات انتقال آب و علوفه و توزیع آنها، مقابله با بیماریها، اطفای حریق، پیشگیری از تعارضات حیاتوحش با مردم و حفظ لکهها و نقطههای داغ تنوعزیستی، جبران بخشهایی از خسارت وارده به مزارع، انجام کارهای احیایی تالابها و رودخانهها، تنویر افکار عمومی و مستندسازی و مطالعه اثربخشی اقدامات مقابله با خشکسالی به اعتباری بالغ بر هزار میلیارد تومان نیاز داریم که معمولاً عددی که به محیط زیست اختصاص مییابد بسیار کمتر از این رقم است و نکته مهمتر اینکه هیچ وقت اعتبارات بهموقع به دست ما نمیرسد.» ایرانتخصیص بودجه پیش از ارزیابیهای زیستمحیطی، بخشی از فساد سیستماتیک است
بقای ارزیابان در گرو جیب صاحبان پروژهها
بیتا میرعظیمی
خبرنگارانجام ارزیابی زیستمحیطی پروژههای عمرانی و اقتصادی، ابزاری برای اطمینان یافتن از اجرای صحیح یک پروژه بهشمار میرود اما به معنای آن نیست که همه ارزیابیها در چهارچوب قانون و کارشناسی پیش میرود یا صاحبان قدرتمند پروژهها ارزشی برای پیوست زیستمحیطی قائل هستند.
«حسین آخانی» استاد دانشگاه تهران و فعال محیط زیست، درخصوص آسیبشناسی ارزیابیهای زیستمحیطی به «ایران» میگوید: «مهمترین مشکل آن است که ارزیابیها را ذینفع پروژه با هزینههای خود انجام داده و در نتیجه ارزیابی زیستمحیطی را بهصورت منفی تحویل کارفرما نمیدهند. به دیگر سخن، بقای شرکتهایی که کار ارزیابی را انجام میدهند، وابسته به پروژههای تصویب شده است. بنابراین تا زمانی که این مشکل وجود دارد ما نمیتوانیم به موضوع ارزیابیها سروسامان بدهیم. البته میتوانیم با راهکارهایی نظیر انتشار عمومی ارزیابیها و اعلام نظرات کارشناسی قبل از تصویب، آسیبها را به حداقل برسانیم.»
فساد در ارزیابیهای زیستمحیطی
وی تخصیص بودجه پیش از ارزیابیهای زیستمحیطی را بخشی از فساد سیستماتیک در کشور دانسته و تأکید میکند: در حقیقت تصمیمگیری برای اجرای پروژهها، بهصورت سیاسی و نه فنی اتخاذ میشود. قاعدتاً مجلس مکلف است با وضع قانون بر این موضوع نظارت کند اما واقعیت امر این است که نمایندگان خلاف وظیفه ذاتی خودشان که باید تابع قوانین از جمله اصل 30 باشند، به جای پاسداری از قانون اساسی و حفظ یکپارچگی سرزمین و توسعه پایدار، بیشتر نقش مدیران محلی را ایفا کرده و تمام انرژی خود را صرف تحمیل طرحهای ضد محیط زیستی به دولت میکنند.
این فعال محیط زیست ادامه میدهد: برای حل این مشکل باید راهکار تغییر کند. بدین شکل که سازمان حفاظت محیط زیست پول ارزیابی را گرفته یا اینکه یک ارزیابی موازی انجام دهد. همچنین سازمان حفاظت محیط زیست بدون دخالت کارفرما در ارزیابیها، کار را براساس سازوکارهای مشخص یا نظارت انجام دهد. فساد در ارزیابیهای زیستمحیطی را در پروژههایی نظیر پتروشیمی میانکاله، سد مارون2، سد چم شیر، سد گتوند و... شاهد بودیم. در گزارش تأسفبرانگیز زیستمحیطی سد چم شیر هم که نتیجهای از ارزیابی شوری رودخانه ارائه نشد و حتی در محاسبات ارزیابی لحاظ نشد. در پالایشگاه پتروشیمی میانکاله یا سد «مشمپا» نیز شاهد بودیم سازمان حفاظت محیط زیست تعدادی از تأییدیههای غیرنهایی مشروط ارائه کرد. این تأییدیهها موقت صادر شده و بر همین اساس، پیمانکار پولش را گرفته و کار را آغاز میکند. متأسفانه بعد از آن نیز سازمان حفاظت محیط زیست بهدلیل ضعف در بودجه و کارشناسی، عملاً ورود نمیکند.
قیمت پایین و نبود تیم تخصصی
در همین حال «سهیلا کدخدازاده» کارشناس محیط زیست، قیمت پایین و نبود تیم تخصصی در گزارشها را مهمترین آسیب در ارزیابیهای زیستمحیطی دانسته و به «ایران» میگوید: اغلب شرکتها در پی سود حداکثری بوده و به فکر انجام کار بهصورت اصولی و تخصصی نیستند. این در حالی است که سازمان محیط زیست باید بر گزارشات نظارت دائمی داشته و اجازه ورود گزارشهای ارزیابی کپی شده و غیرتخصصی را ندهد.
وی درخصوص وجود فساد در پروژههای ارزیابی زیستمحیطی میگوید: «این موضوع در تمامی مشاغل وجود داشته و تنها اختصاص به پروژههای ارزیابی ندارد. درحقیقت برخی از شرکتها کار را بهصورت کاملاً تخصصی و خوب ارائه داده و تنها چند شرکت کار را بهصورت کپی شده و غیرتخصصی تحویل میدهند. در این خصوص باید سازمان محیط زیست نظارت داشته و اجازه ورود گزارشهای غیرتخصصی و بیکیفیت را ندهد.»
ارزیابیهای بدون راهکار
«حنیف رضا گلزار» کارشناس ارشد خاک و آب نیز به «ایران» میگوید: «ما در کشور با دو گروه مجری طرح روبهرو هستیم. گروهی که اصلاً تدوین «گزارش ارزیابی اثرات زیستمحیطی» را به رسمیت نمیشناسند و البته تعدادشان کم است و گروهی که با هدف طی شدن مراحل اجرایی طرح، چیزهایی را سرهم کرده و تحت عنوان «گزارش زیستمحیطی»، به سازمان حفاظت محیط زیست تحویل میدهند. مثلاً در معدن بوکسیت تاش در ارتفاعات شاهوار نظارهگر بودیم که بدون نگارش و تصویب گزارش ارزیابی، عملیات بهرهبرداری آغاز شد. کارفرما تا پنج سال زیر بار شمول این گزارش نمیرفت تا اینکه سازمانهای مردمنهاد وارد شده و با ورود مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و استناد به 5 دلیل، این گزارش رد شد.
به اعتقاد گلزار، در حال حاضر گزارشهای زیستمحیطی صرفاً به بیان یکسری مشکلات یا شرح تخریبهای حاصل از اجرای طرح تبدیل شده است؛ بدون آنکه راهکاری ارائه شود. متأسفانه برخی طرحها با خودسری و لابیگری و گردنکشی و قلدری آشکار پیش میرود. همین امر نیز نشان میدهد بخشی از بدنه دولت و مجلس اصلاً اعتقادی به ضرورت «گزارش ارزیابی اثرات زیستمحیطی» ندارند. برای برونرفت از این وضعیت، باید ساختاری در کمیته ارزیابی سازمان ایجاد شود که هیچ اثرپذیری از فشارهای بیرونی و لابیهای سیاسی نداشته و نگاه صرفاً فنی و کارشناسی در راستای منافع ملی داشته باشد. ایرانآیا جهان برای نخستین بار شاهد تکثیر یوز آسیایی در ایران است؟
گزارش یک جشن
زهرا کشوری
خبرنگار
همه چشمها به توران خیره شده است. تولههای «ایران» بزودی متولد میشوند و فیروز و ایران محیط زیست کشور را صاحب نخستین یوزهای متولد شده در پروژه تکثیر یوز در اسارت میکنند. این جشن تولد نتیجه ۸ سال تلاش، تجربه و خطای کارشناسان ایرانی برای ذخیره ژن یوزپلنگ ایرانی در آستانه انقراض -سومین گربه سان کشور پس از ببر و شیر- است. به گفته حسن اکبری، معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی اگر «ایران» به سلامت بارش را زمین بگذارد، دنیا شاهد نخستین بارداری موفق یوزآسیایی در اسارت است.
پروژه تکثیر یوز ایرانی با دلبر و کوشکی آغاز شد. معصومه ابتکار، رئیس وقت سازمان حفاظت محیط زیست کوشکی، یوز نر را در میان اعتراض بسیاری از فعالان محیط زیست به پردیسان آورد. دلبر ماده یوز سمنانی نیز از یک قفس به تهران آورده شد.
آنها با این وصلت میخواستند نسل در معرض انقراض یوز ایرانی را در حصار فنسهای پردیسان نجات دهند. یوز در جغرافیای آسیا منقرض شده است و آخرین بازماندههای این گربه سان به ایران محدود میشود. امنیت از زیستگاه یوزها با معدنکاوی و جادهسازی رخت بربسته است و پردیسانیها احیای در اسارت را تنها راهی میدانستند که میتواند ژن یوزپلنگ را از سرنوشتی که پایان حضور شیر و ببر در ایران را رقم زد، برهاند. پس از انتقال دو یوز، اخبار ضد ونقیض از جفتگیری کوشکی و دلبر به بیرون از فنسهای پردیسان درز کرد اما هیچ تصویری نبود. پردیسانیها بعد از آن هم پرونده را با اعلام سقط جنین دلبر بهدلیل عفونت بایگانی کردند. لقاح مصنوعی هم اجاق کور زندگی این دو را روشن نکرد. در میانه راه یوز ماده دیگری هم به قصه وارد شد. یوزی که حضورش چون دو یوز دیگر نتیجه شکار غیرمجاز بود. محیط زیستیها اسمش را «ایران» گذاشتند. ایران قرار شد هووی دلبر شود تا شاید از رهگذر این دل شکستگی، نسل یوز ایرانی از لبه پرتگاه انقراض نجات یابد. پردیسانیها دلبر را کنار زدند. بین کوشکی و ایران هم اتفاقی نیفتاد. بسیاری آن را نتیجه استرس شهرنشینی بین دو بزرگراه تهران دانستند. پردیسانیها به یکباره و دور از چشم رسانهها تصمیم گرفتند منزل عروس جدید را از پردیسان به توران در سمنان برگردانند! دارتهای بیهوشی به سمت ایران و کوشکی نشانه رفت. عروس از هوش رفت اما کوشکی کوتاه نیامد! خبر که به رسانهها رسید منابعی از داخل سازمان از زدن چهار دارت بیهوشی به کوشکی خبر دادند، اما روابط عمومی اعلام کرد که تنها دوبار به یوز نر دارت زده شده است. دامپزشکان احتمال سکته داماد را دادند. فیلمهای منتشر شده نشان از بیتابی کوشکی بعد از زدن دارت داشت. حیوان خودش را به در و دیوار قفس میزد اما بیهوش نشد. عروس اما با دارت بیهوشی از هوش رفت تا در جعبهای قرار بگیرد و با وانت به سمنان برود. آن جعبه غیراصولی و وانت آبی هم به اعتراض خبرنگاران منجر شد. کوشکی ۱۲ ساله پیرتر از آن بود که بتواند اجاق احیای نسل در حال انقراض یوز را روشن کند. ایران و دلبر ساکن توران سمنان شدند. بنابراین مسئولان محیط زیست به سمت زندهگیری یوز نر از طبیعت رفتند و قرعه به نام «فیروز» افتاد. این زندهگیری هم با واکنش تند برخی از فعالان و کارشناسان رو به رو شد. در میان بیم و امیدها و حرف و حدیثها فیروز و ایران هفتم بهمن ماه سال گذشته جفتگیری کردند.
حالا ۹۱ روز از آن تاریخ میگذرد. کارشناسان با توجه به دوره آبستنی یوزهای آفریقایی که بین ۹۰ تا ۹۵ روز است احتمال میدهند یوزهای آسیایی هم سیکل مشابهی داشته باشند و همین روزها ایران تولههای خود را به دنیا بیاورد. حسن اکبری تاریخ تولد تولههای ایران را 10 اردیبهشت اعلام کرده اما یادآوری میشود ممکن است این تاریخ یکی دو روز جابهجا شود.
فیروز کنار میرود؟
در میان شادی فعالان و کارشناسان برای تولد تولههای ایران، خبر جایگزینی فیروز با فراز، یوز جوانتر برای ادامه تکثیر یوز ایرانی به گوش میرسد. کارشناسان این انتخاب و جایگزینی را برای تنوع ژنتیکی یوزهای تکثیر شده در اسارت لازم میدانند. از سوی دیگر اعتقاد دارند فیروز بهراحتی میتواند دوباره به طبیعت برگردد و زندگی خود را خارج از قفسهای محیط زیست ادامه دهد.آیا تنها 12 یوزپلنگ در ایران وجود دارد؟
آخرین بازمانده
بیتا میرعظیمی
خبرنگار
معاون سازمان محیط زیست کمتر از 3 ماه پیش، وضعیت یوزپلنگهای ایران را فوق بحرانی اعلام کرده و گفت تعداد کل یوزپلنگها به 12 قلاده رسیده که تنها سه قلاده از آنها ماده بالغ هستند. اما آیا این آمار صحیح است و تنها 12 یوزپلنگ در ایران وجود دارد؟ «علیرضا جورابچیان» بنیانگذار پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و بهعنوان کارکشتهترین فرد در حوزه پژوهش و مطالعات مرتبط با یوزها، از انتشار این آمار اظهار تعجب کرده و به «ایران» میگوید: آمار ارائه شده اخیر درباره تعداد یوزهای شناسایی شده در ایران، با وضعیت موجود مطابقت نمیکند؛ چرا که تمامی یوزها دارای شناسنامه بوده و کاملاً شناخته شده هستند؛ بنابراین آمار موجود در کشور قطعاً بیشتر از میزان اعلام شده است.
این مدیر بازنشسته سازمان حفاظت محیط زیست، در توضیح بیشتر به «ایران» میگوید: با توجه به سابقه 20 سال پژوهش در خصوص یوزپلنگها، به طور قاطع اعلام میکنم که این آمار صحیح نیست. در حال حاضر زیستگاههای متنوعی از یوزها در ایران وجود دارد که هنوز بسیاری از آنها به طور کامل بررسی و شناسایی نشده است. چرا که بررسی این زیستگاهها، کار سادهای نبوده و بسیار سخت و دشوار است. اگر این آمار صحیح است باید علل و عوامل این کاهش هر چه سریعتر بررسی شود. چرا باید به طور مداوم در اخبار بشنویم آمار یوزها کمتر و کمتر شده است؟ به چه دلیل؟ باید مشخص شود مطالعات زیستگاهی در کدام مناطق انجام شده است؟ چه تعدادی به زیستگاهها رفته و برای این آمار وقت گذاشته اند؟
جورابچیان میافزاید: بررسی زیستگاههای یوزپلنگها، کار سادهای نیست. بنابراین نمیتوان آمار دقیقی نیز ارائه داد. اما اگر وجود تنها 12 یوز در ایران صحیح باشد، سازمان محافظت از محیط زیست باید پاسخگو باشد. چرا باید تعداد یوزپلنگها در یک دهه اخیر از 100 قلاده به 12 قلاده رسیده باشد؟وی تصریح میکند: بین سالهای 92-91 بهعنوان مدیر و بنیانگذار پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، در جریان کارهای مربوط به یوزها بوده و همان زمان نیز حداقل جمعیت یوزپلنگها، بالای 100 قلاده برآورد شده بود. مدارک و مستندات بسیاری نیز در این خصوص وجود دارد و تمامی آنها به دنیا مخابره شده است. حال چطور ممکن است کمتر از یک دهه بعد، جمعیت یوزپلنگها تا این میزان کاهش پیدا کند؟
به گفته بنیانگذار پروژه بینالمللی یوزپلنگ آسیایی، یکی از دلایل این امر به جابهجایی زیستگاههای یوزپلنگها و نقل مکان به مناطق دیگر بازمی گردد. یوزپلنگ، حیوانی بسیار ترسو است و به محض ناامن شدن محیط، زیستگاه خود را ترک کرده و زیستگاهی دنج و خلوت برای زندگی انتخاب میکند. همچنین زیستگاههای آنها در مکانهای صعبالعبور، سخت و شکننده قرار دارد که با پایش سطحی به هیچ وجه نمیتوان به این مکانها رخنه کرد.«جورابچیان» مهمترین راهکار برای رفع تهدیدها را حفاظت از زیستگاههای یوزپلنگها قلمداد کرده و میگوید: برای رسیدن به این هدف، باید محیط بانها توسط کارشناسان آگاه، آموزشهای لازم را دیده و با وجود داشتن شرایط ذاتی، از زیستگاههای این دسته از حیوانات محافظت کنند. اما مهمترین نکته آن است که مسئولان برای حفاظت بهتر از زیستگاههای یوزها، باید از امکانات موجود استفاده کرده و از مأموران تحت امر خود بخوبی استفاده کنند. در این صورت بخش زیادی از تهدیدها برای زیستگاههای یوزها رفع خواهد شد؛ چرا که نه شکارچی دیگر میتواند وارد منطقه شود و نه دامدار میتواند وارد زیستگاههای یوزپلنگها شود.در همین حال «نیره پورمولایی» مدیرکل محیط زیست استان یزد، درباره صحیح بودن آمار منتشر شده از یوزها در کشور به «ایران» میگوید: در این خصوص نمیتوان اظهارنظری کرد؛ زیرا این آمار توسط سازمان محیط زیست از کل کشور جمعآوری و منتشر شده است.وی میافزاید: از سال 1394 تاکنون، مطالعه جدیدی برای رصد و پایش وضعیت گونه در استان یزد انجام نشده است. لیکن گزارشات مأموران اجرایی حفاظت محیط زیست استان یزد، حاکی از کاهش مشاهدات یوز است. به طوری که از فروردین 1394 تا دی 1400، مجموعاً در 36 مورد حضور یوز بهصورت مشاهده مستقیم و نمایههای آن (ردپا و سرگین) ثبت شده که مربوط به 5 یوز نر به نامهای ارسلان، اردلان، اردوان، هومینو و آرش است.
پورمولایی تصریح میکند: در گذشته یوزپلنگ در مناطق بیابانی استان نظیر مناطق حفاظت شده کالمند بهادران مهریز، پارک ملی و منطقه حفاظت شده سیاهکوه و... زندگی میکردند؛ اما با افزایش فعالیتهای معدنی، احداث جادهها، خشکسالیهای پی در پی و کاهش طعمههای یوزپلنگ، جمعیت این گونه با تهدید مواجه شده و طی چند دهه اخیر نیز کاهش قابل توجهی یافت.
به گفته این مقام مسئول، برای رفع تهدیدها باید سطح حفاظتی زیستگاههای آزاد کریدورهای زیستی یوز را ارتقا داده و آموزش جوامع محلی و فرهنگسازی را در صدر امور قرار دهیم. او میگوید: «همچنین جادههای داخل زیستگاههای یوز را ایمنسازی کرده و با کنترل سگهای گله با استفاده از تجربیات کشورهای موفق نظیر کنیا، به احیای جمعیت گونه از طریق تکثیر نیمه طبیعی اقدام کنیم.»ایران
مشاور دامپزشکی در امور گربه سانان اتحادیه جهانی حفاظت IUCN در گفت و گو با «اعتماد» از جای خالی آموزش می گوید
روزی که آخرین پلنگ و خرس بمیرند...
فرناز حیدری
در روزهای اخیر خبر تلف شدن یک خرس و یک پلنگ به همراه فیلم ها و عکس های متعددی که دست به دست شد، بار دیگر زنگ خطر تعارض های آشکار میان انسان و حیات وحش را به صدا درآورد. تا به امروز بارها در بخش محیط زیست روزنامه اعتماد، به ضرورت و لزوم توجه ویژه به مساله مدیریت تعارض با حیات وحش اشاره شده و این درحالی است که با گذشت بیش از ۵۰ سال از تاسیس سازمان حفاظت محیط زیست، هنوز این مساله آن گونه که باید توسط تنها متولی حفاظت از حیات وحش جدی گرفته نمی شود. نویسنده این گزارش از اسفند سال ۱۳۹۳ تا زمان تعطیلی مرکز بازپروری حیات وحش پارک پردیسان تهران به عنوان داوطلب در این مجموعه حضور داشته و لذا بخشی از آنچه در ادامه می خوانید؛ سخنی پرتکرار است که متاسفانه جدی گرفته نشده است. به هیچ حیوان حیات وحشی نباید به چشم یک سوژه خبری، یک کیس متفاوت درمانی یا وسیله کسب شهرت نگاه کرد. همه آنها به نوبه خود سرمایه های ارزشمندی هستند که با سوءمدیریت، تشخیص های اشتباه، افراد غیرمتخصص، فقدان تجهیزات و نبود حتی یک مرکز تخصصی بازپروری حیات وحش یا حتی یک تیم متخصص امداد و نجات پرپر می شوند و بعد از چند روز از تیترهای اول خبری حذف و تا اتفاق بعدی فراموش می شوند. به عنوان مثال ریکا، نام یک پلنگ ایرانی است که در سال ۸۰ و در حالی که توله ای کوچک و آسیب پذیر بود، توسط مردم محلی حاشیه پارک ملی پابند در استان مازندران پیدا شد. این پلنگ نر از همان زمان که توله ای بیش نبود، دندان های نیش پایین را به دلایل نامعلومی از دست داد و به دلیل درد زیاد، چهاربار جراحی بالای ۸ ساعت را تحمل کرد. درست است که جراحی ریکا که حاصل همکاری یک تیم پزشکی ایرانی بود، کسب جوایز بین المللی را برای ایران به دنبال داشت اما داستان پلنگ ها، کفتارها، یوزها، گرگ ها، خرس ها و حتی عقاب های دیگری هست که حتی به اینجا و رسیدگی های تخصصی دامپزشکی هم ختم نشده. حیوانات بسیار زیادی طی این سال ها آسیب دیده و از چرخه طبیعت برای همیشه حذف شده اند؛ اما از آنجایی که آمار رسمی از انواع آسیب ها و تلفات حیات وحش در کشور در دست نیست، فقط موج های خبری مانند پلنگ قائمشهر و خرس اردبیل که البته تنها مشت نمونه خروار هستند را می توان ملاک تعیین ابعاد کوه یخی دانست که در حال آب شدن است. ایمان معماریان، مشاور دامپزشکی در امور گربه سانان اتحادیه جهانی حفاظت IUCN در گفت وگو با «اعتماد» نقاط ضعف و کاستی های محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست را مرور می کند.
سند راهبردی خاک می خورد
دی ماه سال ۱۳۹۳ مجید خرازیان مقدم، مدیرکل دفتر تنوع زیستی و حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست با اعلام خبر تدوین «سند راهبردی امداد و نجات حیات وحش کشور» عنوان کرد که این سند به صورت پایلوت در ۳ استان لرستان، گلستان و تهران اجرایی می شود و در این ۳ استان برنامه های آموزشی برای سمن های زیست محیطی و محیط بان ها برگزار و به افراد آموزش داده می شود تا به منظور حفاظت از حیات وحش کشور در قالب اورژانس حیوانات، گروه های امداد و نجات کشور را تشکیل دهند. بعد از گذشت قریب ۸ سال از این خبر هنوز هیچ کدام از این وعده ها محقق نشده است. ایمان معماریان، در پاسخ به این سوال که چرا اقدام های دفتر حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست تا به امروز به نتیجه ختم نشده، می گوید: «دلیل به نتیجه نرسیدن هیچ کدام از اقدام ها تا به امروز برای خود من هم مورد سوال است چون دوره های مختلفی با حضور متخصصین خارجی و حتی خود من برای بخش های مختلف سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شده ولی به نظر می رسد که هیچ کدام از اینها کارآمد نبوده چون یا افرادی که در آن دوره ها شرکت کرده اند، دیگر حضور ندارند یا آن برداشت از مطلب به شکل مناسب انجام نشده و آموزش ها کافی نبوده. سال هاست که دیگر نه آموزشی برای زنده گیری و مقیدسازی حیات وحش وجود دارد، نه تلاشی برای این مهم صورت می گیرد و نه حتی کارشناسی است که بتواند این دوره ها را برگزار کند. به هر حال همه بی عملی ها دست به دست هم داده که نتیجه مثبتی هم حاصل نشود.»
معماریان در پاسخ به اینکه چه عواملی دست به دست هم می دهد تا اتفاقی مانند تلف شدن پلنگ قائمشهر و خرس اردبیل رقم بخورد، می گوید: «بخشی از داستان مربوط به مردم و فرهنگ آنها در مواجهه با حیات وحش است. آن چیز که مسلم است این است که در این زمینه در کشور فرهنگ سازی درستی صورت نگرفته و مردم آموزش صحیحی هم برای مواجهه با چنین شرایطی دریافت نکرده اند. اما بخش دیگر عدم آموزش خود مسوولان محیط زیست، کارشناس ها، محیط بان ها و سایر دست اندرکاران امور حیات وحش است. دانش این مساله و اینکه توسط چه کسی باید آموزش داده شود، یک پله سست دیگر این کار است. در حال حاضر بدون هیچ گونه تعارف، فردی که توان ارایه این قبیل آموزش ها را داشته باشد، در مجموعه سازمان حفاظت محیط زیست وجود ندارد. به این دلیل بر این مساله تاکید دارم که برخی کارشناسان محیط زیست سازمان همواره عنوان می کنند که پروتکل ها هست ولی ناقص اجرا می شود. تاکید می کنم که حتی اگر پروتکل ها هم باشد، بدنه آموزشی سازمان حفاظت محیط زیست در بخش زنده گیری، مقیدسازی و هرگونه بازپروری در حال حاضر به طور کامل فلج است.»
این دامپزشک حیات وحش می گوید: «دلایل ایجاد تعارض حیات وحش با انسان متعدد است که برخی از آنها مانند تکه تکه شدن زیستگاه های طبیعی توسط انسان که منجر به کاهش قلمرو و کاهش طعمه می شود، قابل پیشگیری و اصلاح است. عدم مدیریت پسماند و در دسترس بودن مواد غذایی داخل محیط های زندگی انسانی که منجر به وجود سگ های ولگرد هم می شود؛ از جمله موارد قابل اصلاح و پیشگیری هستند. اما برخی تعارض ها مانند سازگاری که فرضا گوشتخواران پیر برای نزدیک شدن به محیط های انسانی پیدا می کنند یا گوشتخواران نابالغی که به همین دلایل به محل های سکونت انسانی جلب می شوند؛ در برخی شرایط قابل پیشگیری و اصلاح نیستند. در این شرایط لزوم مدیریت اورژانسی مدیریت تعارض انسان با حیات وحش احساس می شود.»
ساده ترین پروتکل ها هم رعایت نشده
مشاور دامپزشکی در امور گربه سانان اتحادیه جهانی حفاظت، معتقد است که هنوز مدرک مستندی دال بر اینکه پلنگ قائمشهر در اسارت نگهداری می شده، به دست نیامده است: «با گذشت چندین روز از این اتفاق و علی رغم تاکیدهای مکرر مبنی بر ارسال دست کم عکس از دندان ها و بالشتک های دست و پای حیوان هیچ مستندی به دست نیامده که بتواند تایید کند حیوان چند سال دارد. محتویات معده حیوان باید بررسی می شد که نشده، عکس از دندان ها باید منتشر می شد که نشده و چندین و چند جای خالی بزرگ هست که همواره بر آنها تاکید می شود که هیچ وقت هم متاسفانه رعایت نمی شود. پلنگ قائمشهر چه از طبیعت آمده باشد، چه حتی از اسارت فرقی در اصل ماجرا و اینکه مرگ این حیوان ناشی از اشتباه مدیریت رفع تعارض بوده، ایجاد نخواهد کرد. فیلم هایی از کالبدگشایی منتشر شده که به وضوح نشان می دهد هیچ اصولی رعایت نشده و متاسفانه حتی به نظر نمی رسد فردی که در حال کالبدگشایی است، کوچک ترین تخصصی در این زمینه داشته باشد؛ ضمن اینکه انتشار فیلم کالبدگشایی هم به این شکل نشان دیگری از پروتکل هایی است که از ابتدا تا انتها رعایت نشده.» معماریان نمره مدیریت تعارض را در دو مورد اخیر صفر ارزیابی کرده و می گوید: «هیچ تردیدی در اینکه کار از ابتدا تا انتها غیرموفق بوده، نیست. تمام گونه های در معرض خطر و ارزشمند ما با همین نحوه مدیریت تعارض زیر تیغ هستند.»
آیا تجهیزات و امکانات خاصی باید تهیه شود؟
معماریان که سال ها در زمینه دامپزشکی حیات وحش مطالعه و تحقیق کرده، باور دارد که برای مدیریت تعارض امکانات خارق العاده ای نیاز نیست: «به نظر می رسد که مشکل اصلی ما در این برهه دانش ناکافی چه در بدنه سازمان حفاظت محیط زیست چه در ادارات کل مرتبط با سازمان محیط زیست است. فقدان آموزش و دانش کافی در عرصه مدیریت حیات وحش معضل اول امروز ماست که باید فکری به حال آن شود. تجهیزات مناسب را می توان خیلی راحت فراهم کرد که البته خیلی از این تجهیزات همین امروز هم در دسترس است و اگر که تجهیزاتی در ادارات محیط زیست در دسترس نیست، ناشی از کم کاری سازمان محیط زیست است. نیازی هم به بودجه خاصی نیست، اینکه گاهی برخی مدیران سازمان محیط زیست دلیل عدم مدیریت و سوءمدیریت خود را فقدان بودجه مطرح می کنند، به راستی جای سوال دارد. دیر رسیدن بر سر صحنه، اینکه فرد نداند حتی چه کاری باید انجام دهد و اشتباهات متعدد که باعث آسیب دیدن انسان ها و حیوان وحشی شود؛ هیچ کدام نقطه قوت نیستند بنابراین مشکل بودجه و تجهیزات خاص نیست.» معماریان می گوید: «این قبیل مسائل یک بار اتفاق نیفتاده بلکه بارها تکرار شده و وقتی هم که اتفاقاتی مانند این می افتد، نباید فراموش شود. این موضوعی است که باید به هر حال فکری برای آن کرد، چراکه دفعات بعد و بعدتر بسیاری هست که می تواند به همین شکل ما را زیر سوال ببرد. باید به این مساله نه تنها فکر شود، بلکه باید جدی تر از قبل هم به آن پرداخته شود. استفاده از تجربیات متخصصان بین المللی یکی از راهکارها است اما مهم ترین مساله از دیدگاه من عزم و اراده سازمان محیط زیست برای تغییر در این نحوه مدیریت حیات وحش است.»اعتماد
قرقاول ها چگونه از تهدیدها جان سالم به در می برند؟
«دراج» در آتش میانکاله
بیشترین آسیب از آتشسوزیهای میانکاله را جمعیت دراج دیده است چرا؟ چرا با وجود ۵ دهه حفاظت از میانکاله، جمعیت گونه دراج بر اساس آماربرداری،۱۳۵۵ یکهزارو 500 بال، ۱۳۸۱ یکهزارو 550 بال بوده، اما هم اکنون درسال ۱۴۰۱ با توجه به آتشسوزیهای زیستگاه اصلی دراجها (سازیلستانهای حاشیه تالاب) جمعیت این گونه شاید حتی کمتر از این مقدار (در 20 سال پیش) باشد. هر چند آماربرداری دقیقی با روش علمی صورت نگرفته است. اما با توجه به شرایط زیستگاهی ظاهراً و تقریباً یکسان، جمعیت قرقاول حدود ۱۶ هزار طاقه (آماربرداری سال ۸۱) و جمعیت دراج تقریباً ۱۶۰۰ بال (آماربرداری ۸۱) بوده است؟ به گفته علی ابوطالبی کارشناس مسئول آموزش زیست محیطی ذخیرگاه زیست کره میانکاله، قرقاول و دراج هر دو حلال گوشتند. او البته به «ایران» یادآوری میکند که میانکاله منطقه حفاظت شده است و شکار در آن ممنوع اما میگوید:«نمیتوان عامل شکار قاچاق دور از چشم مأموران حفاظتی را بهکلی نفی کرد.» دراج و قرقاول هر دو تخمگذار و لانه ساز روی زمین هستند، با این تفاوت مهم که تعداد تخمها در قرقاول عموماً بین ۷ تا 10 و برای دراج بین ۵ تا ۷ است. طالبی این تفاوت را یکی از عوامل افزایش جمعیت قرقاول نسبت به دراج میداند و میگوید: «دراج در تمام فصل روی زمین میخوابد و گونه درخت خواب نیست، ولی قرقاول ماده بجز حدود ۲۱ روز در اردیبهشت که ماده روی تخم میخوابد مابقی را مثل قرقاول نر بر بالای درختچههای انار، توسکا و بوتههای تمشک میخوابند. بنابراین گربههای وحشی، روباه، شغال، گرگ و دیگر دشمنان شبگرد روی زمین تمام شبها کابوس زمین خوابی دراجها هستند.»
طالبی میگوید:«موسم آواز خوانی و اعلام قلمرو قرقاول در میانکاله از پنجم فروردین شروع و در ۲۰ اردیبهشت پایان مییابد. طی این ۴۵ روز قرقاول نر با اعلام قلمرو مکان خود را در واقع علاوهبر دشمن انسانی، شکارچی و تلهگذار به انواع پرندگان شکاری و پستانداران شکارگر اعلام میکند اما این زمان برای دراج نر از اول اردیبهشت تا آخر مرداد است،بنابراین 45 روز بیشتر از قرقاول نر تهدید میشود. در این مدت طولانی در حوالی و در کنار دراج نر، دراج مادهایاست که او نیز تهدید میشود.
صدای اعلام قلمرو دراج نر بلند بوده و تا دو کیلومتر برای دشمنانش قابل شنیدن است. به گفته طالبی دراج نر علاقه دارد بر بالای مرتفعترین درختچه، تپه، یا بوته سازیلی رفته و فریاد بزند ای دشمنان من اینجا هستم، در حالی که این اعلام قلمرو و بانگدهی برای قرقاول تا ۵۰۰ متری شنیده میشود. قرقاول چندان علاقهای ندارد که روی بلندی اعلام قلمرو کند، بنابراین کمتر از دراج در معرض خطر است.
دراجها بیشتر زیستگاه سازیلستانهای انبوه یا پراکنده را ترجیح میدهند ولی قرقاول در تمشکزار، انارستان و ماسه زار هم دیده میشود. چرا دراج سازیلستان را ترجیح میدهد؟ طالبی رمز این علاقه را حشره خواری دراج میداند و میگوید: «سیخهای سازیل محل مناسبی برای تاربافی انواع عنکبوتهای میانکاله است. این دامها مملو از انواع حشرات گرفتار است. عنکبوتها نهایتاً ۳۰ درصد این حشرات افتاده در تور را میخورند و ۷۰ درصد باقیمانده بلااستفاده باقی میماند. بنابراین عنکبوتها سفره غذایی لذیذی برای دراجها فراهم میکنند. سازیلستانها برای دراج شرایط زیستی لازم چون استتار، اختفا، طعمه و غذا بهوفور، امنیت و پناه را هم فراهم میکند. طالبی منابع آبی موجود از جمله استخرهای طبیعی و انسان ساخت را یکی دیگر از دلایل ترجیح سازیلستانها بر بقیه مناطق از سوی دراجها میداند و میگوید: «زیست دراجها برخلاف قرقاولها در میانکاله وابسته به پوشش گیاهی خاص سازیلستان است، لذا جمعیت دراج آسیبپذیرتر است.» دراج پرندهای تک همسر بوده و قرقاول پرندهای هموزیگوت، چندهمسر و دارای حرمسرا، بنابراین کاهش جمعیت نرها با توجه به تک همسری اثر شدیدتری بر جمعیت گونه دارد.
طالبی موسم تخمگذاری دراجها را یکماه دیرتر از قرقاولها و در فصل گرم خرداد میداند و میگوید: «در این فصل علاوهبر اینکه گرمای شدید هوا ممکن است اثر منفی روی تبدیل تخم دراجها به جوجه نسبت به قرقاولها داشته باشد، گرمای خرداد و خشک شدن سبزینه و علوفه هم احتمال کمبود انواع ویتامینها و مواد معدنی در جوجه دراجها و آسیبپذیری آنان نسبت به بیماریهای انگلی ناشی از فضله دامها را افزایش میدهد.»
طالبی یکی از نقاط ضعف دراجها را برد پروازی کم میداند و میگوید: «البته دراجها هرگز بهصورت مستقیم با پای خود به لانهای که تخم دارند یا به خوابگاه نمیروند. آنها سعی میکنند رد خود را گم کنند تا شغالها یا روباهها از رد بوی باقیمانده از پاهایشان به لانه آنها نرسند و آنها را غافلگیر نکنند.اگر هم قرار باشد قدمزنان بیایند دهها بار اطراف لانه میگردند تا تعقیب کننده را گیج و خسته کنند .» حال پاسخ سؤال اول مشخص است. چرا با آتشسوزی سازیلستانها دراجها بیشتر از قرقاولها میسوزند؟ به گفته طالبی، بقای دراج وابسته به بقای عنکبوتهاست و بقای عنکبوتها وابسته به بقای سازیلستانهاست. با نابودی سازیلستانها نه تنها انواع عنکبوتها منقرض و دچار کاهش جمعیت شدهاند که دراجها هم بشدت آسیب دیدهاند.ایرانچگونه حیوانات حیات وحش به املاک شخصی راه یافتند؟
تلف شدن پلنگ در قائمشهر، آن هم هنگام نجات حیوان، خبر ناگواری بود و این اتفاق مانند دیگر اخبار ناگوار حوزه محیط زیست، منجر به واکنش بسیاری از فعالان این حوزه شد؛ از عدم مدیریت صحیح برای زنده گیری حیوان تا چرایی وجود این حیوان در وسط فضای شهری که در همین مورد علی کشمیری، فعال حقوق حیوانات، به این موضوع اشاره می کند که گمانه ها این طور است که حیوان در یک ویلا یا باغ شخصی نگهداری می شد؛ چون پلنگی که بخواهد از زیستگاه خود خارج شود، باید از روستاهای زیادی عبور کند که قطعا در همان روستاها دیده می شود و یک دفعه وسط قائمشهر رویت نمی شود.
فستیوالی از ناکارآمدی
علی کشمیری، فعال حقوق حیوانات، درباره تلف شدن پلنگ قائمشهر می گوید: پریروز فستیوالی از ناکارآمدی به راه افتاد و در این اتفاق نوک کوه یخ مانند مشکلاتی که تا به حال در سطوح مختلف داشتیم، خودش را فقط نشان داد. این مشکلات از قبل هم بوده و بعد از این هم خواهد بود. همیشه گفتیم رویکرد سازمان محیط زیست طوری است که مردم را به نگهداری حیوانات حیات وحش در املاک شخصی تشویق می کند که این حرف ما را جدی نمی گرفتند. حتی سازمان محیط زیست میسر می کند تا مجوز نگهداری گربه سانان را به افراد بدهد و در هیئت مقررات زدایی سازوکار آن مورد بررسی قرار می گیرد.
این فعال محیط زیست اضافه می کند: یعنی فرد به صرف اینکه پول دارد، هوس می کند ببر یا شیر نگهداری کند. حتی افرادی هم هستند که شرایط مالی خوبی ندارند، ولی در کنار زیستگاه این حیوانات زندگی می کنند و در فصل بهار که توله شیر و ببر به دنیا می آید، می روند و این حیوانات را برای خود می گیرند.یا مثلا در مجاورت زاگرس هستند، بچه خرس می گیرند. این اتفاقات در لایه های پنهان شهر می افتد، ولی مسئله این است که کتمان می شود. توجه کنید حدود چهار صبح پلنگ در آن خیابان بوده، آن ساعت جمعیتی در خیابان نبوده و حیوان همان جا نشسته بوده است. در این شرایط باید برنامه ریزی وجود داشته باشد، مردم هم که آموزشی ندیده اند و ابراز هیجان می کنند و در آخر هم با شلیک گلوله حیوان تلف می شود. من همان لحظه که خبر را خواندم برایم مشخص بود که حیوان می میرد.
در این ماجرا کسی که کمترین تقصیر را دارد، ماموری است که شلیک کرده؛ چون وقتی می بیند جان انسان ها در خطر است، قاعدتا این کار را می کند. مامور هم آموزشی ندیده و نمی توان همه تقصیر را گردن او انداخت و در این حلقه زنجیر، اشتباهات این مامور جزء حلقه آخر اشتباهات دولتی است و با این شرایط باید منتظر اتفاقات بدتری هم باشیم که حیوانات دیگر را هم در خیابان ببینیم. درباره این حیوان تلف شده باید گفت چیزی که بیشتر به واقعیت نزدیک است، این است که حیوان در یک ویلا یا باغ شخصی نگهداری می شد؛ چون پلنگی که بخواهد از زیستگاه خود خارج شود، باید از روستاهای زیادی عبور کند که قطعا در همان روستاها دیده می شود و یک دفعه وسط قائمشهر رویت نمی شود.شرق
حیات وحش هم دیگر در امان نیست
ردپای قاچاق در باغ وحش ها
نسترن فرخه
حیوانات زیبای حیات وحش که در قاب صفحات مجازی برخی افراد قابل مشاهده هستند؛ حیواناتی که در بدو تولد از مادر و زیستگاه اصلی خود جدا شده اند و حالا به حیوان خانگی در خانه ای لوکس تبدیل شده اند؛ صحنه ای شاید فانتزی باشد که نابودکننده حیات وحش خواهد بود. حیوانات حیات وحش که در بیشتر موارد خطر انقراض آنها وجود دارد، از پرندگان شکاری تا گربه سانان و خزندگان که با شرایط نامناسب از زیستگاه امن خود جدا می شوند و با عذابی در این چرخه کثیف قاچاق قرار می گیرند، این چرخه ناسالم در کل دنیا هم وجود دارد که ایران از این قاعده مستثنا نخواهد بود و منشا این قاچاق در ایران همچنان در هاله ای از ابهام است. علیرضا شهرداری، فعال محیط زیست، عکاس حیات وحش و مربی جانورشناسی اشاره می کند: حال حیوانی مثل شیر در بدترین شرایط هم توله زایی دارد، در نتیجه توله های زیادی دارد. باغ وحش های کشور هم مرکز اصلی توله کشی شیر و ببر است و چون نظارت درستی بر این موضوع وجود ندارد، این حیوانات از باغ ها و املاک شخصی افراد سر درمی آورند و صنعت تجارت از همین جا شکل می گیرد. از فردی که با هزینه کمتر سنجاب تهیه می کند تا فرد ثروتمندی که توله شیر می خرد، همه در یک صنعت مخرب قرار دارند. همچنین ردپای قاچاق حیات وحش در فضای مجازی نیز قابل مشاهده است که حیوانات مختلف خرید و فروش می شوند. شهرداری اضافه می کند: کافی است در فضای مجازی هشتگی بزنید و ببینید چقدر پیج های مختلف وجود دارد که این حیوانات را خرید و فروش می کنند؛ حیواناتی که در بدترین شرایط نگهداری و حمل می شوند و از مادرشان جدا شده اند.
مردم اگر از نگهداری حیوانات حیات وحش مطلع شدند به ۱۵۴۰ خبر دهند
سرهنگ جمشید محبت خانی، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور، درباره مجازات افرادی که حیوانات حیات وحش را در املاک شخصی خود نگهداری می کنند، می گوید: توجه کنید که نگهداری حیوان جرم است و برای آن هم جرم انگاری تعریف شده است. این مسائل را یا مردم به ما اطلاع می دهند یا خودمان متوجه می شویم. این جرائم در قانون مشخص شده که متناسب با گونه، قیمت جریمه متفاوت است. وقتی ما فرد را دستگیر می کنیم، باید اول یک پاسخ درباره نگهداشتن حیوان بدهد و بعد بگوید این گونه را از کجا تهیه کرده است؛ اگر مستقیم از طبیعت تهیه کرده یا از گروه یا شخصی خاص گرفته باید کاملا مشخص شود و در برابرش پاسخ گو باشد. سرهنگ محبت خانی ادامه می دهد: توصیه جدی ای که به مردم داریم این است که تحت هیچ عنوان با خرید این حیوانات باعث جداسازی آنها از حیات وحش نشوند؛ چون حتما جلوی این کار گرفته می شود و مجازات دارد. این کار آسیب زیادی به حیات وحش وارد می کند. نگهداری آنها در خارج از زیستگاهشان منجر به ازبین رفتن نسلشان می شود. از مردم خواهش می کنم اگر از نگهداری یا فروش و حمل گونه های حیات وحش باخبر شدند، به ما خبر دهند که می توانند از طریق شماره ۱۱۰ یا ۱۵۴۰ این اقدام را انجام دهند. باز هم می گویم که چنین اعمالی جرم است که آن نیز بسته به نوع گونه مجازات متفاوتی دارد؛ مثلا گونه در حال انقراض جریمه بیشتری دارد. از طرف دیگر، افراد خاطی بر اساس اینکه آیا بار اول یا بار چندم دستگیری شان است نیز مجازات می شوند و در برخورد تفاوت وجود دارد. ما اجازه نمی دهیم نگهداری حیوانات حیات وحش به شکل عادی رواج پیدا کند. در این مورد ما احساس نیاز کردیم و معاونت سایبر را سه سال پیش پایه ریزی کردیم تا فوریت ها را آنجا بررسی کنیم و به جرائم افرادی که حیوانات حیات وحش را در فضای مجازی تبلیغ می کنند یا می فروشند، رسیدگی کنیم.
او اضافه می کند: بنابراین اگر افراد از این موضوع اطلاع دارند، به ما خبر دهند. سازمان هم به حوزه سایبری می فرستد و چون ارتباط خوبی با پلیس فتا دارد، برخورد خوبی صورت می گیرد. در سال ۱۴۰۰ هم عملکرد خوبی در این حوزه داشتیم و افرادی را دستگیر کردیم و تحویل مقامات قضائی دادیم، اما نیاز به همراهی خوب مردم و رسانه هاست تا کیفیت رسیدگی ها ارتقا پیدا کند و کمتر شاهد آسیب به محیط زیست باشیم.
قاچاق حیوانات عامل عذاب و انقراض آنها
علیرضا شهرداری، فعال محیط زیست، عکاس حیات وحش و مربی جانورشناسی، درباره قاچاق و نگهداری حیوانات حیات وحش در منازل شخصی افراد، به این نکته اشاره می کند که: در همین چند روز گذشته در استان گلستان با یگان حفاظت شاهد این بودیم که شیری را از یک باغ شخصی کشف کردند. این اتفاق به صورت رایج در حال افتادن است. این حیوانات به دلیل شرایط نامناسبی که نگهداری می شوند، هزاران مشکل پیدا می کنند و در نظر داشته باشید که صنعت قاچاق حیوانات مافیای بزرگی دارد که عامل انقراض این حیوانات خواهد شد؛ مانند تجارت شاخ کرگدن که باعث انقراضش شده، این اتفاقات باعث حذف این گونه به صورت کامل از کره زمین می شود. افرادی که کار قاچاق حیوان را انجام می دهند، معمولا به به روزترین سلاح های جنگی مجهز هستند که نشان می دهد چقدر این تجارت بزرگ است. نتیجه آن نیز شکنجه و حذف این گونه هاست. این اتفاق در کل دنیا می افتد و ایران هم یکی از کشورهای مقصد است. به کشور ما هم این گونه های حیات وحش وارد می شوند، اما مشکل دیگر این است که حیوانات حیات وحش بومی خودمان را هم قاچاق می کنند و می فروشند؛ خریدار هم افرادی هستند که می خواهند حیوان خانگی غیر از پت مثل گربه و سگ داشته باشند. همچنین نظارتی غیراصولی بر باغ وحش ها وجود دارد. توجه کنید حیوان هایی مثل ببر و شیر به راحتی تولیدمثل می کنند و مثل حیوان های دیگر نیستند که تولیدمثل سختی داشته باشند، برای مثال یوزپلنگ ها خیلی سخت تولیدمثل و توله زایی دارند، در حالی که حیوانی مثل شیر در بدترین شرایط هم توله زایی دارد. در نتیجه توله های زیادی دارد، باغ وحش های کشور هم مرکز اصلی توله کشی شیر و ببر است و چون نظارت درستی بر این موضوع وجود ندارد، این حیوانات از باغ ها و املاک شخصی افراد سر درمی آورند و صنعت تجارت از همین جا شکل می گیرد. از فردی که با هزینه کمتر سنجاب تهیه می کند تا فردی ثروتمند که توله شیر می خرد، همه در یک صنعت مخرب قرار دارند که در دنیا هم وجود دارد و ایران هم بخشی از آن است. این حیوانات در بدترین شرایط جفت گیری می کنند و توله را همان روز اول از مادر جدا می کنند تا با شکنجه و رفتار نامناسب به عنوان حیوان دست آموز بفروشند. در کشور ما خیلی وقت ها از رسانه ملی صدا و سیما می شنویم که در فلان باغ وحش چهار توله به دنیا آمده، در صورتی که اتفاق خاصی نیست و نباید اجازه چنین خبری را بدهند چون یک گونه خاص در حال انقراض نیست تا موضوع خاصی باشد.
این فعال محیط زیست اضافه می کند: همان طور که می دانید خیلی وقت ها این تجارت باعث درد و عذاب حیوانات می شود. وقتی حیوان دست آموز شود، خیلی نگران دندان و ناخن او نیستند، ولی شاهد نوعی میمون وحشی هستیم که وقتی نوزاد است، آن را از مادر جدا می کنند و حیوان از روی غریزه که به مادر می چسبد، به صاحب خود می چسبد و فکر می کنند از محبت و عاطفه این کار را می کند، در صورتی که وقتی مادری وجود ندارد، حیوان به فردی دیگر می چسبد، صاحب حیوان فکر می کند حیوان همیشه همین طور می ماند، در صورتی که وقتی بزرگ می شود نیش و فک قوی پیدا می کند و یک حیوان پرخاشگر است که حتی به صاحب خود هم حمله خواهد کرد. در بعضی موارد شاهد این هستیم که دندان اینها را می چینند که این کار باعث عذابی به جان حیوان خواهد شد. همه اینها جزء تجارت کثیف حیات وحش است که متاسفانه در کشور ما هم رواج دارد. حدود پنج سال پیش شاهد بودیم که یک گربه سان که در دنیا فقط چند فرد از آن باقی مانده، یوزپلنگ آسیایی که در کل دنیا منقرض شده و فقط چند نفر از آن در کشور ما باقی مانده، قاچاق می شود و از باغی در کرج سر درمی آورد، بعد توسط یگان حفاظت کشف و ضبط می شود و الان اسمش ایران است. توجه کنید گونه هایی داریم که با انقراض کامل فاصله زیادی ندارند؛ مثل یوزپلنگ آسیایی که آن هم قاچاق می شود. من خودم سال ها در مرکز بازپروری حیات وحش سازمان محیط زیست فعالیت داشتم و موارد قاچاق را که کشف و ضبط شده بودند، پیش من می آوردند؛ اما قانون مجازات برای آنها به درستی اجرا نمی شد و حتی یوزپلنگی که درخطرترین گربه سان روی کره زمین است، جریمه پنج میلیون تومان برایش بریده شد. این چه بازدارندگی ای خواهد داشت؟ مثلا کسی که ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیون پول برای یک گونه هزینه می کند، این نوع جریمه نقدی برایش بازدارنده نخواهد بود.
او ادامه می دهد: ما قاچاق حیات وحش را به صورت پررنگ داریم. کافی است در فضای مجازی هشتگی بزنید و ببینید چقدر پیج های مختلف وجود دارد که این حیوانات را خرید و فروش می کنند؛ حیواناتی که در بدترین شرایط نگهداری و حمل می شوند و از مادرشان جدا شده اند. همین الان اگر به عنوان یک فرد معمولی به بازار آزادگان بروید، به راحتی می توانید این حیوانات را بخرید؛ از میمون و سنجاب تا پرندگان شکاری. اما موضوع را جدی نمی گیرند.گذشته از اینها خوب است بدانید تجارت حیوانی مثل سنجاب چقدر به طبیعت آسیب می زند؛ چون لانه اینها را هنگام شکار خراب می کنند، درخت های ارزشمند زاگرس را می برند و آتش می زنند تا حیوان فرار کند که در حین فرار او را می گیرند؛ یعنی ما هم درخت و طبیعت را از دست می دهیم و هم حیوان قاچاق می شود. این حیوان باغبان طبیعت است که از زیستگاهش جدا می کنیم، عادت به رفتاری دارد که دانه های بلوط را زیر خاک قایم می کند و از همان جا دوباره درخت رشد خواهد کرد. این حیوانات کوچک بسیار ارزشمند هستند، ولی نظارتی در کار نیست. در بازار آزادگان پرنده شکاری، جغد، میمون، سنجاب و چیزهای دیگر وجود دارد و در پیج های اینستاگرام هم به راحتی این حیوانات فروخته می شوند، مخصوصا در این فصل که پستاندارن توله کشی خواهند داشت. همه اینها خسارت جدی به حیات وحش وارد خواهد کرد.شرق
حیوان کشی و فرهنگ
سعید درویشی
یکشنبه ای که گذشت، به فاصله چند ساعت، دو حیوان پربها در دو استان مختلف کشور با بی تدبیری انسان ها کشته شدند. در حالی که اگر تاکنون برخی فرهنگ های اجتماعی ما اصلاح شده بود، نباید این دو حیوان را که ارزش آنها برای حیات وحش مثل ارزش چند بشکه نفت برای برخی کشورهاست، به سادگی از دست می دادیم. یک قلاده پلنگ در قائمشهر مازندران و یک قلاده خرس قهوه ای در روستایی در شهرستان نمین اردبیل تنها به این دلیل جان شان را ازدست دادند که عده کثیری از مردم ایران در مواجهه با بحران بدتر از خود بحران عمل می کنند. وقتی گفته می شود هر حادثه ای که زندگی تعداد زیادی از مردم را به خطر اندازد «بحران» به حساب می آید، مصداقش این است که خطر آن پلنگ در خیابان های شهر قائمشهر و آن خرس برای مردم روستا برابری می کرد با زلزله و سیلاب مخربی که هرکدام می توانند به مرگ حداقل دو نفر منجر شوند. پس نتیجه می گیریم که آن حیوانات در یک جغرافیای کوچک بحران ساز شده بودند. اما آیا تنها راه مقابله با این بحران، کشتن حیوانات بود؟ (به نقل از ایسنا)، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان مازندران در خصوص کشته شدن پلنگ گفته است: «با وجود اطلاع رسانی که توسط نیروهای نظامی انجام شد اما ازدحام جمعیت در آن منطقه صورت گرفت که موجب استرس پلنگ شد که واکنش حمله او را به دنبال داشت. فرآیند بیهوشی پلنگ در دستور کار قرار گرفت و از آنجایی که بیهوشی با دز مناسب باید انجام می شد، برای این کار از دامپزشکی نیرو اعزام شد تا زنده گیری پلنگ انجام شود. در این میان تا حضور ماموران دامپزشکی برای بیهوشی، پلنگ به ۲ تن از افراد نیروی انتظامی نیز حمله ور شد و به آنها آسیب زد و به محض خروج از خانه باغ وارد کوچه ای شد که ازدحام جمعیت وجود داشت و بیم آن می رفت که به مردم آسیب بزند، در نتیجه در فاصله استاندارد ۱.۵ تا ۲ متری شلیک گلوله از سوی نیروی انتظامی انجام شد.» بنابراین، با توجه به گفته این مسوول، ازدحام مردم باعث وحشت پلنگ شده بود. شلوغی و کنجکاوی ایرانی ها در زمان حوادث موضوع تازه ای نیست.
سال هاست که مردم ما این فرهنگ غلط را نسل به نسل منتقل می کنند و در هر حادثه ای، از تصادفات رانندگی و دعواهای خیابانی تا حوادث طبیعی و غیرطبیعی، اولین چیزی که به ذهن بیشتر مردم ما می رسد ایستادن و تماشای حادثه است. اگر صبح یکشنبه، مردم بی خیال تماشای پلنگ مستاصل می شدند، نه فقط او وحشی تر نمی شد بلکه اداره محیط زیست و نیروی انتظامی آن حیوان را مهار می کردند اما متاسفانه در حالی که هر سال پدیده نگهداری از حیواناتی مانند سگ و گربه در بین ایرانی ها شیوع می یابد، با اتفاق اخیر مشخص شد هنوز راه زیادی برای آموختن مهربانی با حیوانات داریم که علت اصلی آن ترک نکردن همان فرهنگ غلط کنجکاوی و کارشناسی در هر مساله ای است. و اما در روستایی در شهرستان نمین، مرگ خرس قهوه ای تلخ تر بود. در اینجا حیوان زبان بسته به مردم حمله نکرد بلکه این مردم بودند که تشخیص دادند باید به خرس حمله کنند! «(به نقل از ایرنا)، اهالی این روستا با توسل به روش ها و رفتارهای نامناسب، پس از تعقیب و گریز و ضرب و جرح حیوان و از پا انداختن آن، با استفاده از ادواتی نظیر تراکتور، خرس را مهار و آسیب جدی به این جانور وارد کردند. به طوری که ضمن زیرگرفتن آن با تراکتور، باعث شکستگی استخوان پا و لگن و آسیب ستون فقرات حیوان شدند و با یک حلقه طناب ضخیم از ناحیه گردن بسته و پای عقب سمت چپ حیوان را زیر چرخ تراکتور قرار دادند تا به زعم خود مانع فرار آن شوند!»
دیگر چه می توان گفت؟ اینجا که حیوان مانند قائمشهر به کسی حمله نکرده بود، اما ظاهرا عده ای در هر شرایطی با حیوانات مشکل دارند، حتی اگر حیوان زبان بسته نگاه چپ هم به آنها نکرده باشد، باید به هر شکلی که شده آن را مجازات کنند. فصل بیست وپنجم بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی تحت عنوان «احراق و تخریب و اتلاف اموال و حیوانات» به تعیین مجازات حیوان آزاری پرداخته است. در ماده ۶۷۹ این قانون آمده است: «هرکس به عمد و بدون ضرورت، حیوان حلال گوشت متعلق به دیگری یا حیوانی که شکار آنها توسط دولت ممنوع اعلام شده است را بکشد یا مسموم یا تلف یا ناقص کند، به حبس از نود و یک روز تا شش ماه یا جزای نقدی از یک میلیون وپانصدهزار ریال تا سه میلیون ریال محکوم خواهد شد.» برای حذف یک فرهنگ غلط که سرانجامش آسیب به مخلوقات خداوند است، بهترین کار اجرای قانون است. اما از آنجایی که در قائمشهر و نمین، یک فرد در سرنوشت آن دو حیوان دخالت نداشت و جمعی از شهروندان و روستاییان با رفتار اشتباه شان باعث مرگ پلنگ و خرس شدند، بنابراین در این ماجراها، احدی مجازات نخواهد شد اما باید از این دو اتفاق درس بگیریم و شعار «مهربانی با حیوانات» را در عمل هم ثابت کنیم. اعتماد
نفس خوزستان دوباره گرفت
ریزگردهای نشسته روی ماسک شهروندان
بیتا میرعظیمی
خبرنگاردو روز پیش، بادی گرم در شهر وزیدن گرفت؛ خوزستانیها میدانستند این نشانهای از یک شروع دوباره از یک گردوغبار بسیار سهمگین است.
«مجتبی گهستونی» روزنامه نگار و فعال فرهنگی-اجتماعی به «ایران» میگوید: «برای عزیمت به یک مسافرت خود را آماده کرده و خوابیدیم. اما نیمه شب به اندازهای گردوغبار آسمان را فرا گرفت که همه جا تاریک و سیاه شد. به همین دلیل زمانی که صبح از خواب بیدار شدیم متوجه زمان نشده و فکر کردیم تازه آفتاب طلوع کرده است. با خروج از منزل، متوجه وضعیت وخیم گردوغبار در اهواز شدیم. برای اطلاع از وضعیت جوی، اخبار را پیگیری کرده و متوجه شدیم که میزان ذرات ریزگردها در ساعت 9 صبح ۹۱۳ میکروگرم در مترمکعب اندازهگیری شده و همزمان 12 شهر خوزستان درگیر گردوغبار شدید هستند.» او و همراهانش از اهواز خارج میشوند و اما ریزگردها هم پا به پای آنها میآیند. آسمان ظاهراً در خوزستان همه جا یک رنگ است؛ خاکستری و نارنجی.
این شهروند و روزنامه نگار اهوازی ادامه میدهد: «بلاتکلیفی دانشآموزان برای رفتن به مدارس در چنین وضعیت جوی خطرناکی، مشکل را بیشتر کرده است.» والدین هم معلقند، نمیدانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند یا خیر. اغلب مدارس کولر و تهویه مناسب ندارند و دانشآموزان را با مشکلات تنفسی و ریوی بیشتری مواجه میکنند. مجتبی میگوید: «اگرچه به علت شبهای قدر، کارمندان 2 ساعت دیرتر در سرکار حاضر شدند اما کاش، مدارس و ادارات تعطیل میشدند تا مردم در چنین هوایی تردد نکرده و در اماکن عمومی حضور پیدا نکنند.»
باران هم از پس ریزگردهای خوزستان برنمی آیند. مجتبی میگوید: «در حال حاضر در مسیر اندیمشک –اهواز در حال تردد و شاهد باران بسیار شدیدی هستیم. هرچند که هوا بسیار گرم بوده و گردوغبار زیادی در هوا دیده میشود.» گهستونی میگوید: «حال در چنین شرایطی مردم روزه دار اهواز بهرغم نگرانی از شیوع کرونا، باید دلنگران گردوغبار بسیار شدید در این شهر و دیگر شهرهای استان نیز باشند. این در حالی است که همزمان در اخبار صحبت از خشکسالی و تشدید ریزگردها و... شده و بر نگرانی مردم شریف این استان میافزایند.»
به گفته گهستونی، در چنین شرایطی باید اورژانس در سطح شهر حضور فعال داشته و میان مردم ماسک توزیع شود. وضعیتی که کمابیش در اهواز مشاهده نمیشود. البته شاید یکی از دلایل آن هم جمعیت زیاد و عدم پشتیبانی باشد. با توجه به گردوغبار و ریزگردهای زیاد در استان خوزستان، مسئولان باید تمهیداتی را برای افزایش ایمنی مردم بیندیشند تا مردم در مقابله با این پدیدههای غیرطبیعی مقاومتر باشند.
به گفته این فعال اجتماعی، خشکسالی و بارش کم، از بین رفتن منابع طبیعی، خشک شدن جنگلها، عدم پرداخت حقابه رودخانهها و کوچ اجباری به افزایش این ریزگردها دامن زده و مردم استان خوزستان را در وضعیت بسیار خطیری قرار داده است. او اعتقاد دارد: «برای برون رفت از این وضعیت باید مسئولان نظارتی، وارد عمل شده و جلوی هرگونه تعرض به جنگلها، رودخانهها، دریاچهها، تالابها و حتی کوه خواری گرفته شود. همزمان دستگاه قضایی فعالتر شده و برخوردهای جدی با هرگونه آسیب به منابع طبیعی گرفته شود. سازمانهای آب و برق نظارت بیشتری بر حفاظت از منابع آبی داشته و همزمان ادارات منابع طبیعی و محیطزیست در مقابل هرگونه زمین خواری بایستند. همچنین کشتهای آب بر مانند هندوانه و خربزه ممنوع شده و شرایطی اتخاذ شود که به میزان نیاز و مکفی، کاشت و برداشت صورت گیرد.»
«احسان مقتدی» یک شهروند تهرانی است که برای انجام کاری در اهواز حضور دارد. شب که به اهواز میرسد هوا خوب است صبح آنقدر هوا تاریک است که متوجه نمیشود یک روز خاکستری را در اهواز شروع کرده است. او به «ایران» میگوید: دو روز پیش حوالی ساعت 5 عصر وارد اهواز شدیم. آن زمان هوا خوب بود و هیچ نشانهای از وجود ریزگردها دیده نمیشد. وقتی صبح بیدار شدیم هوا بسیار تاریک بود و ما متوجه روشنایی روز نشدیم. هوا از شدت گردوغبار، رنگ کرمی پیدا کرده بود و تنفس را نه برای ما، بلکه برای تک تک مردم کوچه و خیابان بسیار سخت کرده بود. اخبار را رصد کرده و متوجه شدیم که میزان غلظت گرد و خاک در هوای اهواز به بیش از ۶ برابر حد مجاز رسیده است. ما ماسک زدهایم اما وجود گردوغبار در دهان خود را حس میکنیم. گردوغبار به حدی زیاد است که حتی روی ماسکهای ما نشسته و میزان زیادی از آن نیز وارد سیستم تنفسی ما شده بود. ایرانمنابع محلی از آبیاری درختان مهاجم توسط عوامل پیمانکار پتروشیمی میانکاله خبر دادند
تصرف اراضی ملی !
واگذاری اراضی درجه یک برخلاف قانون توسط سازمان منابع طبیعی کشور
زهرا کشوری
خبرنگار
فعالیت پیمانکار پروژه غیرقانونی میانکاله در اراضی ملی - مرتعی حسین آباد و لله مرز باوجود مخالفت دادستان کل کشور، سازمان حفاظت محیط زیست کشور و وزیر کشور از سر گرفته شد. صبح دیروز کارگران این پروژه همزمان با آبیاری نهالهای مهاجم و غیربومی کاشته شده توسط پیمانکار، از حضور دامداران در مرتع جلوگیری کردند. ممانعت این پروژه غیرقانونی از حضور دامداران در حالی اتفاق افتاد که 70 خانوار دامدار براساس قانون، با در دست داشتن«پروانه چرا» بهره بردار قانونی اراضی هستند. پیمانکار به پشتوانه تخصیص و واگذاری غیرقانونی دو سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری و امور اراضی از حضور بهره برداران اصلی مراتع جلوگیری میکند. به گفته محمد داسمه وکیل دادگستری، تخصیص و واگذاری اراضی ملی مرتعی خلاف رأی هیأت دیوان است. رأی هیأت عمومی برای کل کشور و این رأی برای همه دستگاههای اجرایی لازمالاجرا است. سازمان منابع طبیعی نه تنها بدون اطلاع دامداران و برخلاف قانون، اراضیای را تخصیص داده که براساس گزارش برخی از رسانهها مبلغی بیش از چهار میلیارد تومان بهعنوان اجاره سال اول را هم دریافت کرده است.
واگذاری اراضی غیرقانونی به پروژه غیرقانونی میانکاله تنها به این تخلف محدود نمیشود. جدیدترین بررسیها نشان میدهد که برخلاف ادعای نماینده شهر، اراضی واگذار شده اراضی «درجه یک» هستند و براساس قانون، واگذاری آنها به پروژههای اقتصادی ممنوع است.
«محمد داسمه» وکیل دادگستری در گفتوگو با «ایران» افزود:«سندی به دست من رسیده از صورتجلسه کارگروه امور زیربنایی توسعه روستایی، عشایری، شهری و آمایش سرزمین و محیط زیست استان مازندران که در سطر اول اعلام شده است این اراضی حسب سند آمایش سرزمینی استان مازندران، اراضی منابع طبیعی درجه یک هستند. براساس قانون، اراضی منابع طبیعی و اراضی کشاورزی که دارای کاربری و قابلیت درجه یک و دو هستند، غیرقابل واگذاری و غیرقابل تغییر کاربریاند.»
او مثال میزند و میگوید: «بهعنوان مثال حتی برای موضوع مهم قانون تأمین و جهش مسکن که اولویت کشور است و اخیراً هم در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، اراضی درجه یک و دو برای امر مسکن نباید تخصیص یابد.»
به گفته این وکیل دادگستری، سالهای سال است که اراضی درجه یک و دو نباید برای طرحهای غیرکشاورزی تخصیص پیدا کند. بنابراین براساس قانون رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری و رئیس امور اراضی کشور برحسب ماده 26 قانون واگذاری اراضی ملی و طرحهای غیرکشاورزی باید پاسخگوی این واگذاری غیرقانونی باشند. او میگوید: «این ماده قانونی اِشعار دارد در سه استان شمالی واگذاری اراضی از سطح سه هکتار به بالا باید به تأیید وزیر جهاد کشاورزی و نماینده ایشان که رئیس امور اراضی و رئیس سازمان جنگلها است، برسد. بنابراین مسئولان دخیل در این واگذاری غیرقانونی باید پاسخگوی تخلف واقع شده، باشند.»
سازمان منابع طبیعی کشور در واگذاری غیرقانونی اراضی ملی - مرتعی حسین آباد، به یک بار تخلف بسنده نمیکند. نه تنها اراضی ای را که خود درخواست طرح مرتعداری آنها را به امضا میرساند، واگذار میکند که حتی به قانون اشاره شده توسط وکیل دادگستری در این گزارش هم بیتوجهی میکند. پیش از رسانهای شدن تازهترین تخلف در واگذاری اراضی حسین آباد در 5 کیلومتری تالاب میانکاله «مسعود منصور» رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، در گفتوگو با برخی رسانهها از کامل نشدن فرایند واگذاری به پتروشیمی میانکاله خبر داده و گفته بود که در صورت تکمیل فرایند واگذاری، این سازمان به مسأله تأمین حق و حقوق مرتعداران منطقه حسینآباد و للهمرز وارد خواهد شد، اما اسناد منتشر شده نشان میدهد نهتنها اجارهنامه واگذاری ۹۰ هکتار زمین به این پروژه مخرب در دفترخانه اسناد رسمی تنظیم شده بلکه مبلغی بیش از چهار میلیارد تومان نیز بهعنوان اجاره سال اول به حساب منابع طبیعی پرداخت شده است.
«محمد داسمه» با اشاره به مواد قانونی بند 2 ماده12 و ماده 89 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال 92 که بهعنوان هیأت عمومی برای تمامی شعب دیوان فرستاده است، واگذاری 90 هکتار از اراضی حسینآباد و للهمرز را غیرقانونی و تخلف محرز مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران میخواند و میگوید: «رأی هیأت عمومی دیوان عدالت اداری که در خصوص ابطال شیوهنامه سازمان جنگلها با موضوع تبصره یک ماده یک و ماده 3 شیوهنامه به شماره 533 صادره از سوی سازمان جنگلها صادر شد در رأی هیأت عمومی آمده که تبصره یک ماده یک شیوهنامه محاسبه حقوق عرفی بهرهبرداران که مقرر کرده: بهلحاظ اینکه اصل بر این است که در مدت واگذاری مرتع، حق واگذاری مرتع به اشخاص دیگر وجود ندارد، تجویز بهای حقوق عرفی در ایامی که مرتعدار، قرارداد بهرهبرداری از مراتع را دارد نافی حقوق مکتسب آنان است و در صورت عدم رضایت بهرهبرداران دارای پروانه چرا در محدوده مورد واگذاری، حتی اگر حقوق عرفیشان به صندوق ثبت واریز میشود و آن عرصه به دیگری واریز میشود لذا تبصره یک ماده یک و ماده 3 شیوهنامه حقوق عرفی بهرهبرداران مراتع، ابطال میشود.» به عبارت ساده حتی با پرداخت حقوق عرفی مرتعدار یا دارنده پرونده چرا نمیتوان حق او را بر آن عرصه زائل کرد و آن عرصه را به یک شخص دیگر و برای یک طرح دیگر واگذار کرد.
این حکم براساس رأی هیأت عمومی عدالت اداری است. داسمه در خصوص 90 هکتار تخصیص داده شده به پتروشیمی میانکاله میگوید:«حسب اسنادی که در اختیار بنده است و این اسناد میتواند در اختیار قرار بگیرد، اراضی ملی روستای للهمرز و حسینآباد از پلاک یک از بخش ثبتی ۱۸ شهرستان بهشهر، دارای بیش از ۷۰ نفر دامدار و مرتعدار با پروانه چرا و مجوزها و قراردادهای رسمی به مانند طرح مرتعداری است، به طوری که طرح مرتعداری چند منظوره تلفیقی در کمیته فنی اداره منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران به تصویب همه اعضا رسیده و تصویر صورتجلسه ممهور به مهر سازمان جنگلها در اختیار بنده است.»
او که با دامداران و مردم محلی منطقه گفتوگو کرده است، میگوید: «براساس استشهادیهای که از دامداران مراتع حسینآباد گرفتم، واگذاری 90 هکتار از اراضی حسینآباد بدون اخذ رضایت حتی یکی از ذینفعان صورت گرفته و از هیچکدام آنها رضایتنامه محضری طبق رأی عدالت دیوان اخذ نشده است. این تخلفها در حالی صورت گرفته که برخی از مسئولان کشوری سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، واگذاری اراضی را برخلاف قانون کار اداره کل منابع طبیعی میدانند و خود را بیخبر از این واگذاری پرسؤال نشان میدهند. همه این تخلفها برای حمایت از طرحی است که فقط شیرینسازی آب مورد نیاز آن سالانه2 هزار و 250 میلیارد تومان هزینه میبرد. همچنین بخشی از جنگلهای هیرکانی را نابود میکند تا هم تعداد سیلهای شدید را افزایش دهد و هم خسارتهای بیشتر به تأسیسات شهری، دولتی و مردمی بزند. از سویی دیگر در حالی که وزارت نیرو بدون طرح غیرقانونی پتروشیمی میانکاله در فصلهای گرم سال از پس تأمین برق مورد نیاز کشور برنمی آید بلکه بار دیگری بر دوش آن میگذارد تا لابد مثل نیروگاه نکا به سمت مازوت سوزی برود و این بار ریه دامدارانی را که بیکار و حاشیهنشین شهر بهشهر میشوند، بسوزاند. بدین ترتیب باز هم باید این سؤال بزرگ بیپاسخ مطرح شود، چرا این همه از پیمانکاری حمایت میشود که قرار است 70 خانوار دامدار را بیکار کند تا در نهایت 360 نفر صاحب شغل بشوند. دامدارانی که همزمان با نوشتن این گزارش اجازه استفاده از پروانه چرای خود ندارند و دامهایشان پشت فنسهای پتروشیمی ماندهاند و نمیتوانند از منبع آب منطقه استفاده کنند؟چرا سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری که متولی اصلی و حامی اصلی جنگلهای کشور است چنین بیپروا دست به تخصیص غیرقانونی اراضی زده است؟! هرچند در ماجرای میانکاله سازمان منابع طبیعی تنها متخلف نیست اما این سازمان متولی اصلی حفاظت از جنگلها است و فقط کافی بود با تخصیص این اراضی موافقت نکند!
آبیاری درختان مهاجم در مسیرتصرف میانکاله
آیا باید از آبیاری درختان مهاجم کاشته شده توسط پیمانکار در اراضی ملی – مرتعی نگران بود؟
پاسخ «محمدرشید رستمی» کارشناس منابع طبیعی و امور زمین به این سؤال روزنامه ایران مثبت است. او کاشت درخت را راهی میداند که اجازه نمیدهد زمین به عرصههای ملی بازگردد. رستمی در توضیح قراردادهای اجاره واگذاری زمین سازمان امور اراضی میگوید: «این قرارداد به شکلی است که اگر طرف قرارداد هزینهای در عرصه واگذار شده انجام بدهد و هزینه هم در راستای اجرای طرح باشد، در زمان فسخ قرارداد، این اقدام توسط کارشناس رسمی صورتبرداری و تأمین دلیل شده و هزینه انجام شده توسط پیمانکار باید از سوی دولت پرداخت شود.» او با توجه به اینکه دولت توان تأمین مالی این تأمین دلیل را ندارد، میگوید: «برای اجرای این بند قرارداد، دولت از محل «مجری جانشین» هزینه طرح را به مجری یا پیمانکار هزینه پرداخت میکند.» حرفهای این کارشناس امور اراضی به معنای آن است که چون زمین بدهی دارد نمیتواند به عرصههای طبیعی و منابع طبیعی برگردد و مجری بعدی در اراضی ملی فعالیت دیگری را انجام خواهد داد. او میگوید: «اگر پیمانکار در راستای فعالیت خود اعیانی ایجاد نکرده باشد، میتوان اراضی ملی را به سازمان منابع طبیعی بازگرداند.»
او غرس نهال و حصارکشی و... را احداث اعیانی میداند و درباره فعالیت شبانه روزی پیمانکار میگوید: «این شدت و حدت پیمانکار برای این است که عرصه قابل برگرداندن نباشد.» ایران
افزایش نگرانی ها از شناسایی و تفکیک «عارضه فصل کاشت برنج» با کرونا و آنفلوانزا
« تب شالیزار» به سراغ کشاورزان مازندرانی آمد
اردیبهشتماه و همزمان با گرم شدن تدریجی هوا و اوجگیری کشت برنج، تب شالیزار با اصطلاح علمی «لپتوسپیروز» در مازندران شایع میشود و تا شهریور ماه و پایان زمان برداشت محصول، نگرانیها در افزایش ابتلا به این بیماری در استان ادامه دارد.
علت این که از دوره زمانی اردیبهشت تا شهریور بهعنوان آغاز و پایان نگرانی شیوع تب شالیزار یاد میشود، آن است که مشابهت بیماری تب شالیزار با آنفلوانزا، سرماخوردگی و کرونا باعث شده تا این بیماری توسط بیماران و خانوادههایشان جدی گرفته نشود و این بیخیالی گاهی به قیمت جان فرد مبتلا تمام میشود؛ مانند مرگ ۲ کشاورز مازنی در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ که در بابلسر و امیرآباد جانشان را از دست دادند و پزشکان علت مرگ هر دو کشاورز را تب شالیزار و جدی نگرفتن علائم آن و مراجعه دیرهنگام به مراکز درمانی اعلام کردند.
به گزارش ایرنا، براساس اعلام دانشگاه علوم پزشکی مازندران، این روزها گروههای درمانی با حساسیت بالا در تشخیص و تفکیک بیماریهای کرونا، آنفلوانزا و تب شالیزار در تلاش هستند و گزارش این دانشگاه نشان میدهد که در یک هفته گذشته ۳۰ بیمار مشکوک به تب شالیزار در استان شناسایی شدند که از این تعداد حدود ۱۸ نفر تجویز بستری شدن در بیمارستان دریافت کردند و پس از انجام آزمایشات لازم مشخص شد که سه نفر از آنان به بیماری تب شالیزار مبتلا هستند.
مسئولان دانشگاه علوم پزشکی مازندران معتقدند که تعداد دیگری از بیماران مبتلا به تب شالیزار در استان وجود دارند که بهدلیل مشابهت این بیماری با آنفلوانزا یا کرونا تاکنون پیگیر درمان خود نشدهاند و با خوددرمانی یا قرنطینه خانگی در حال طی کردن دوران نقاهتشان هستند.
علائم تب شالیزار
بیماری تب شالیزار فقط کشاورزان و شالیکاران را درگیر نمیکند بلکه برخی صیادان، معدنچیان و قصابانی که بدون رعایت مسائل بهداشتی با حیوانات در تماس هستند در معرض خطر این بیماری قرار دارند.
تب شالیزار به طور کلی از طریق تماس با آب، غذا و خاکی که با ادرار حیوانات وحشی و اهلی آلوده شده باشد، به افرادی که با این عناصر در تماس هستند، منتقل میشود و در حالت عادی و در صورت محافظت و مراقبت این بیماری منتقل نمیشود، اما اگر پوست زخمی و جراحت دیده یا اعضای مخاطی بدن مانند چشم، بینی و دهان در معرض و تماس با عناصر آلوده قرار گیرد، بیماری به فرد منتقل میشود.
این بیماری طیف وسیعی از علائم را بروز میدهد. علائم اولیه آن مشابه آنفلوانزا یا کرونا است و به همین دلیل هم تشخیص اولیه آن حتی توسط پزشک در صورت انجام نشدن آزمایشات لازم مشکل است در حالی که در بسیاری از موارد، تشخیص ندادن درست و بموقع سبب پیشرفت بیماری و دشوار شدن درمان آن میشود.
علائم این بیماری گاهی با «مننژیت» هم اشتباه گرفته میشود به خاطر این که با تب، لرز و سردرد شدید همراه میشود. سرفه خشک، تب، سردرد، درد عضلانی، تهوع و استفراغ و لرز، درد شکم، صدای غیرطبیعی ریه، درد استخوان، ورم ملتحمه (التهاب و قرمزی چشم)، بزرگ شدن غدد لنفاوی، بزرگ شدن طحال و کبد، سفتی ماهیچهها و بثورات جلدی از جمله علائمی است که اگر در این فصل سال به سراغ فردی آمد فوری باید به پزشک مراجعه کند و تحت درمان قرار گیرد.
مهمترین علامت این بیماری تب بالا بهصورت ناگهانی، دردهای عضلانی بویژه درد کمر، سردرد، ساق پا و پشت چشم است، البته در ۹۰ درصد موارد فرد بیمار بدون هیچگونه عارضهای بهبود پیدا میکند ولی ۱۰ درصد از بیماران به نوع شدید تب شالیزار مبتلا میشوند که در این وضعیت عوارض بعدی مانند گرفتگی کبدی، زردی چشم، تنبلی و نارسایی کلیه، دفع نامناسب، بالارفتن سموم بدن، کاهش پلاکت خون، گرفتگی ریوی و خونریزی مغزی به سراغ بیمار میآید.
اگر چه گفته میشود سابقه شناسایی بیماری تب شالیزار در ایران به حدود سال ۱۳۶۵ برمیگردد، ولی شناسایی آن در استان مازندران مربوط به سال ۱۳۸۲ است و از آن سال به بعد هم اطلاعرسانی بهصورت گسترده از طریق شبکه بهداشت و درمان و مراکز بهداشت روستایی و رسانهها در دستور کار قرار گرفت تا کشاورزان و سایر افرادی که در معرض ابتلا قرار دارند، در دوره زمانی نگرانکننده بیشتر مراقبت کنند.
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مازندران گفت: بیماری تب شالیزار در ۱۵ تا ۴۰ درصد افراد بدون علامت است، در ۶۰ تا ۸۰ درصد علائم خفیف بروز میدهد و تنها در درصد اندکی به شکل زردی و یرقان بروز پیدا میکند.
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مازندران یکی از نگرانیهای مراکز بهداشتی و درمانی استان مازندران در ارتباط با این بیماری را مراجعه دیرهنگام به مراکز درمانی برشمرد و توصیه کرد: افراد در صورت داشتن یکی از علائم این بیماری که شامل تب، لرز، سردرد، استفراغ و درد عضلانی است به پزشک معالج خودشان مراجعه کنند.
وی افزود: تاکنون در استان ۳۰ بیمار مشکوک به تب شالیزار شناسایی شدند که از این تعداد ۱۸ نفر برای انجام آزمایشهای بالینی در بیمارستانهای استان بستری هستند و نمونه بیماری سه بیمار مبتلا به تب شالیزار هم مثبت بود. براساس آمار دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال ۱۴۰۰ دستکم ۲۱۵ نفر در مازندران به بیماری تب شالیزار مبتلا شدند که از این تعداد ۲ مورد نیز مرگ ناشی از این بیماری به ثبت رسید. ایران
برنامه عملیاتی حل معضل زباله های گیلان روی میز وزیر کشور قرار گرفت
ابرچالش کوه زباله سراوان رشت
کوه زباله سراوان هر روز رشد میکند و سر به آسمان میکشد. کوهی 100 متری و در حجم یک میلیون تن زباله در قلب جنگلهای سراوان، زبالههای شهر رشت و 50 شهر و روستای اطراف را به سوی خود میکشد. هر شبانه روز، صدها کامیون بهطور پیوسته حجمی بیش از یکهزار تن زباله را در این منطقه خالی میکنند که شامل 70 درصد زبالههای استان گیلان میشود. چهار دهه است که سراوان مرکز تخلیه زبالههای گیلان شده و از همان سالها تا کنون مردم سراوان به شیوههای مختلف اعتراض خود به این روند را اعلام کردهاند. آخرین اعتراض مردم، هفته پایانی فروردین ماه امسال بود. مردم بهمدت یک هفته شبانهروز در ورودی سراوان تجمع میکردند و مانع از ورود کامیونها به سایت تخلیه زباله سراوان میشدند. این اعتراض تا یک هفته، زبالههای گیلان را روی کامیونها بلاتکلیف کرد.
با این حال با حضور استاندار گیلان، فرماندار رشت و قول و قرارهای جدید راه کامیونها به این سایت باز شد. به گفته حمیدرضا امام پناهی فرماندار رشت از سال 63 محل لندفیل سراوان برای دپوی پسماند انتخاب شد و طی 38 سال زبالهها به این منطقه جنگلی انتقال پیدا کرد.فرماندار رشت با بیان اینکه دغدغههایی که اکنون مردم این منطقه دارند بحق بوده و ما نگرانی مردم در این زمینه را درک میکنیم، خاطرنشان کرد: با وجود این باید توجه داشت که این مشکل 37 ساله را نمیتوان ظرف مدت کوتاهی و طی یک هفته حل کرد.
وی گفت: از زمان استقرار دولت آقای رئیسی، پس از سفر رئیسجمهور به گیلان و حتی پیش از آن نیز استاندار گیلان آقای عباسی پیگیر حل این مشکل بوده و در سراوان حضور پیدا کرد که در سفر استانی رئیسجمهور به استان گیلان نیز وزیر کشور از سایت دپوی زباله در سراوان بازدید و با مردم محلی صحبت کرد.
امام پناهی با اشاره به اینکه در این بازدید مردم مشکلات خود را به وزیر کشور انتقال دادند و وزیر کشور دستوراتی برای ساماندهی پسماند سراوان صادر کرد، افزود: پس از آن کارگروهی به ریاست معاون عمرانی استاندار برای حل مشکل پسماند سراوان در استانداری تشکیل شد.
امام پناهی اظهار داشت: این اراده وجود دارد که لندفیل جدیدی طبق استاندارد معاونت شهرداریها و دهیاریهای کشور و استانداردهای زیستمحیطی شناسایی شود و در حال حاضر از مردم میخواهیم تا شناسایی منطقه جدید فرصتی به اجرای این پروژه بدهند.
هزینههای ناتمام سهلانگاری مدیران گذشته
مردم سراوان این سالها بیش از همه هزینههای سنگین سهلانگاری مدیران گذشته را میپردازند. صحبتهای فرماندار رشت، اگرچه برای مردم سراوان به معنای حل فوری معضل کنونی نیست، اما باید در نظر داشت که دولت سیزدهم در طول 9 ماه از فعالیت خود پیگیر رفع این معضل بوده است.
سال 1396 بود که اعتراضهای گسترده اهالی سراوان و سایر روستاهای اطراف عاملی شد تا مصوبهای میان شورای تأمین استان و مردم سراوان تصویب شود و فرماندار طی ١١ بند به روستاییان قول داد تا کارهایی در طول دو سال برای روستا انجام دهد. آبان ماه سال 98 پایان این زمان بود. همان سال تابلوی روزشمار در منطقه نصب شد و با آنکه هیچکدام از مصوبات شورای تأمین استان طی سالهای 96 تا 98 عملیاتی نشده بود اما همچنان محلیها امیدوار بودند این روزشمار اثری داشته باشد. آبان ماه سال 98 به پایان رسید و اهالی سراوان بار دیگر تجمع کردند اما در نهایت پاسخی نگرفتند. بیعملی مسئولان در حل معضل زباله سراوان پای دستگاه قضایی را هم به میان کشید بهطوری که دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان گیلان گفت: حکم محکومیت قطعی برای سه مدیر پیشین شهرداری رشت در خصوص زباله سراوان صادر شد.
مهدی فلاح میری با اشاره به پیگیری جدی دستگاه قضا درخصوص متخلفان ساماندهی زباله سراوان اظهار داشت: در خصوص ساماندهی پسماند متأسفانه تاکنون اقدام مؤثری صورت نگرفته است.
وی با بیان اینکه با اقدام دستگاه قضا پروندهای برای مدیران پیشین و متخلف تشکیل شده است، بیان کرد: تاکنون برای سه مدیر پیشین شهرداری حکم قطعی قضایی صادر شده است و این پروندهها در مرحله اجرای حکم قرار دارد.
دادستان مرکز استان با اشاره به هزینههای فراوانی که برای ساماندهی زباله سراوان شده است، خاطرنشان کرد: در یکی از این قراردادها حتی تا ۹۰ درصد مبلغ هم به پیمانکار داده شد، اما هیچ کاری انجام نشد.
فلاح میری به تعقیب و پیگیری سایر مدیران متخلف و متولیان اشاره و تسریع کرد: دستگاه قضا سراغ متولیان امر خواهد رفت و در خصوص حقوق عامه مردم با کسی مماشات نخواهد کرد.
اقدامات عملی دولت سیزدهم
در سفر استانی بهمن ماه رئیس جمهور به استان گیلان، وزیر کشور به نمایندگی از رئیس جمهور، از سایت زباله سراوان بازدید کرد و پای درد دل مردم نشست و دستورات لازم را برای راهاندازی سریعتر نیروگاه زباله سوز، افزایش ظرفیت مجموعه کود آلی لاکان و جانمایی برای سایت جدید زبالههای گیلان داد.روز 15 اسفند ماه، اسدالله عباسی استاندار گیلان جلسه کمیته پسماند استان گیلان را با حضور مدیران ارشد استانی در محل سایت زباله سراوان برگزار کرد تا مدیران از نزدیک مشکلات و رنج مردم سراوان را درک کنند.
استاندار گیلان در این جلسه خطاب به مدیران گیلان گفت: تاکنون همه در این ارتباط رفع مسئولیت کردهاند و هیچ کار عملیاتی انجام نشده است، در حالی که برای رفع معضل زباله همه مسئول هستیم.نماینده عالی دولت در گیلان تصریح کرد: باید شعار و کارهای تئوری و نظری درباره ابرچالش معضل زباله سراوان کنار گذاشته شود و به صورت عملیاتی وارد برنامه اجرایی شود.عباسی دستور داد بلافاصله بعد این جلسه معاون عمرانی استاندار، فرمانداران رشت، فومن، شفت، خمام، صومعه سرا و ماسال، شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر و دیگر متولیان امر، جلسه آغاز فعالیت پیمانکار را برگزار کنند.
وی از مردم بابت کارهای انجام نشده در سراوان و وعدههای اجرایی نشده مسئولان قبلی، عذرخواهی کرد و گفت: از زمان حضور رئیس جمهور، بازدید بنده و جلسه مشترک نمایندگان و استانداران استانهای شمالی با آیتالله دکتر رئیسی، از مشکل زبالههای سراوان بهعنوان ابرچالش نام برده و بر رفع اساسی این معضل تأکید شد.
وی با اشاره به شیرابههای محل دفن زباله سراوان رشت و ورود آن به رودخانه زرجوب و در نهایت به تالاب انزلی خاطرنشان کرد: روزانه در ایام بارانی ۱۵ لیتر بر ثانیه و در روزهای غیربارانی ۶ لیتر بر ثانیه شیرابه به زرجوب و در انتها به تالاب انزلی ریخته میشود.نماینده عالی دولت در استان گیلان با بیان اینکه مردم در منطقه سراوان رشت گرفتار این مشکل هستند، اظهار داشت: مردم این منطقه به جای استفاده از جنگل سرسبز و طبیعت باید در این شرایط سخت زندگی کنند.
تدوین برنامه عملیاتی برای حل معضل
واقعیت این است که با گذشت ۴۰ سال از عمر این دفنگاه و افزایش زباله منطقه به بیش از یکهزار تن در روز، ساماندهی آن پیچیدگیهای فنی و مدیریتی زیادی پیدا کرده است که در طول سه ماه گذشته تلاش شد تا حد زیادی برطرف و در خصوص راه حل جامع هم توافق ایجاد شود. یکی از دستاوردهای این تلاش را میتوان در افزایش ظرفیت مجموعه کود آلی لاکان از ۲۰۰ تن در روز به ۵۰۰ تن دانست که طی همین مدت کوتاه عملیاتی شد.روز یکشنبه هفته جاری استاندار گیلان در سفر خود به پایتخت از اقدامات عملیاتی برای حل مشکلات دفنگاه زباله سراوان به وزیر کشور گزارش داد.
براساس این گزارش، طی چند ماه اخیر با برگزاری جلسات مکرر و مذاکرات طولانی بین استانداری گیلان، شهرداری رشت، پیمانکاران و سرمایهگذاران و سازمان شهرداریها و دهیاریها، توافق شد عملیات اجرایی در چندین محور در نیمه نخست اردیبهشت ماه امسال با پیگیری استاندار و با حضور نماینده ویژه وزیر کشور آغاز شود که به شرح زیر میباشد:
۱- طراحی الگوی ساماندهی (شامل پوشش کامل خاک، کنترل و تصفیه شیرابه) و انعقاد قرارداد با پیمانکار و تأمین حدود ۷۰ میلیارد تومان برای این قرارداد و ایجاد تمهیدات لازم برای عملیات اجرایی.
۲- تعیین تکلیف اختلافات موجود در خصوص تصفیه خانه شیرابه که باعث شده بود راهاندازی آن به تأخیر بیفتد.
۳- اصلاح مدیریت کارخانه کود آلی و آغاز افزایش ظرفیت آن از ۱۵۰ تن فعلی به یکهزار تن که باعث کاهش ۷۰ درصدی زباله دفنی میشود. این عملیات به حدود ۳۰۰ میلیارد تومان نیاز دارد که سهم دولت تأمین شده است. مابقی از محل سرمایهگذاری بخش خصوصی تأمین خواهد شد و در این خصوص اقدامات لازم نیزانجام شده است.
۴- پیگیری مشکلات تأمین منابع نیروگاه زباله سوز ۶۰۰ تنی رشت. تاکنون بیش از ۸ میلیون دلار به این طرح تخصیص داده شده و لازم است حدود ۳۲ میلیون دلار دیگر توسط دولت و سرمایهگذار تخصیص یابد. استفاده از دورریز واحدهای پردازش بهعنوان سوخت در نیروگاههای زبالهسوز یکی از بخشهای مهم حل این مسأله است که زمانبندی اتمام آن بزودی به مردم اعلام خواهد شد.
۵- همچنین استانداری گیلان محل جدیدی را برای دفن پسماندهای تولیدی براساس شاخصهای زیست محیطی انتخاب و زمینه استفاده از آن را فراهم سازد.ایرانشیرین سازی پتروشیمی «میانکاله» سالانه 2250 میلیارد تومان آب می خورد
حنیف رضا گلزار
کارشناس ارشد خاک و آب
این روزها از پیامدهای تغییر کاربری 90 هکتار از مراتع دارای طرح مصوب مرتعداری برای ساخت مجتمع پتروشیمی امیرآباد (میانکاله)، تخلیه سالانه دستکم 300 هزار تن نمک تأسیسات آبشیرینکن مجتمع پتروشیمی به کاسپین، گمانهزنی درباره توزیع رانت و فساد بانکی ابربدهکاران پشت این هیولای صنعتی، آوارگی دامداران منطقه، توهین، افترا و تهمتها به جامعه مدنی از سوی مثلت استاندار مازندران – نماینده بهشهر – برخی سیاسیون و بسیاری موارد دیگر زیاد گفته و نوشته میشود، اما با اینکه از پیامدهای زیستمحیطی و آثار و پیامدهای این طرح زیاد گفته شده همچنان ناگفتههایی بسیار، هم در بخش پیامدهای زیستمحیطی و هم در بخش پیامدهای مالی و اقتصادی و دیگر پیامدهای جانبی این طرح مانده است. در نوشتار قبلی در همین صفحه روزنامه ایران (شماره 7881 در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱) به این نکته تأکید داشتم که پیامدهای زیستمحیطی احداث این مجتمع پتروشیمی صرفاً متوجه تالاب و پناهگاه حیاتوحش میانکاله نیست، چرا که تولید سالانه 25 میلیون مترمکعب آب شیرین با استفاده از تأسیسات آبشیرینکن مستقر شده در ساحل کاسپین از یکسو و احداث خط لوله 200 کیلومتری انتقال پروپیلن تولیدی این مجتمع به آن سوی البرز که لاجرم باید با شکافتن کوه و پاکتراشی بخشی از جنگلهای هیرکانی انجام شود از سویی دیگر، هر یک پیامدهای جبرانناپذیری را بر گرده دو بنیان شکلدهنده زیستبوم نیمه شمالی ایران یعنی دریاچه کاسپین و جنگلهای هیرکانی منطقه تحمیل خواهند کرد.
خوشبختانه در نامه شماره 267/300/1401 مورخ 17/01/1401 معاونت محیطزیست انسانی سازمان حفاظت محیطزیست خطاب به مدیرعامل شرکت پتروشیمی امیرآباد(میانکاله)، موضوع «ارزیابی توان اکولوژیک برای بارگذاری واحدهای آبشیرینکن» و همچنین «بررسی اثرات تجمعی آبشیرینکن بر مناطق تحت مدیریت سازمان و اکوسیستم دریا» مورد تأکید قرار گرفته است.
اما یکی دیگر از مواردی که در هنگامه پرآشوب کشمکشها برای جلوگیری از ساخت مجتمع پتروشیمی امیرآباد (میانکاله) باید مورد توجه قرار گیرد، موضوع مقدار برق مصرفی تأسیسات اصلی مجتمع و تأسیسات آبشیرینکن، قیمت برق مصرفی، قیمت آب شیرین تولید شده و البته مقدار CO2 تولیدی به عنوان محصول فرعی در فرایند تولید برق و پیامدهای زیستمحیطی ناشی از آن است.
براساس برآوردهای انجام شده، «در فاز بهرهبرداری مجتمع پتروشیمی امیرآباد (میانکاله)، برق مورد نیاز مجموعه سالانه نزدیک به 90 مگاوات و مصرف انرژی برق سالانه آن نزدیک به 680 هزارمگاوات - ساعت پیشبینی میشود.» (ارزیابی اثراث زیستمحیطی پتروشیمی امیرآباد مازندران، 1399) به بیان مشخص، برق مصرفی تأسیسات مجتمع پتروشیمی امیرآباد (میانکاله)، 6.6 برابر کل ظرفیت تولید برق نیروگاه برق آبی سد شهید رجایی در منطقه سلیمان تنگهساری است. البته این، همه برق مصرفی این مجتمع نیست چرا که تأسیسات آبشیرینکن مستقر شده در ساحل به همراه تلمبهخانههای مورد نیاز برای تولید و انتقال آب شیرین از فاصله 10 کیلومتری ساحل کاسپین به محل احداث این مجتمع در مراتع حسینآباد نیز خود نیازمند مصرف برق است. اگرچه در متن مطالعات و گزارشهای منتشر شده، اشارهای به برق مصرفی تأسیسات آبشیرینکن نشده ولی میتوان بر اساس شاخصهای بینالمللی، مقدار برق مصرفی این تأسیسات را نیز محاسبه کرد. شاخصهای بینالمللی بیانگر این است که شیرینسازی هر مترمکعب آب دریا نیازمند مصرف 3.4 کیلووات برق است و این یعنی اینکه تولید سالانه 25 میلیون مترمکعب آب شیرین برای مصرف در مجتمع پتروشیمی امیرآباد (میانکاله)، نیازمند مصرف سالانه 11.2 مگاوات برق و 85 هزار مگاوات – ساعت انرژی است. همچنین با توجه به هزینه معادل 3 دلار برای شیرینسازی هر مترمکعب آب شور دریا، مبلغی بالغ بر 75 میلیون دلار(نزدیک به 2250 میلیارد تومان)، تنها برای تولید این حجم آب شیرین مورد نیاز است. آب شیرینی که نماینده بهشهر وعده داده که حتی مازاد آن را میتوان در اختیار کشاورزان منطقه نیز قرار داد یا حتی بخشی از آن را به داخل تالاب میانکاله هدایت کرد!
مجموع برق مصرفی تأسیسات پتروشیمی و تأسیسات آبشیرینکن به همراه سایر بارگذاریهای انجام شده در منطقه از جمله ابرپروژه شیرینسازی و انتقال آب کاسپین به فلات مرکزی ایران با برق مصرفی معادل 448.8 مگاوات (گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، 1395)، به همراه برقی مصرفی خط انتقال 62 کیلومتری آب از سد فینسک به شهر سمنان به مقدار 4.8 مگاوات و معادل 42 هزار مگاوات – ساعت انرژی برق (گزارش ارزیابی طرح سد فینسک، 1393)، بیانگر بارگذاری مصرف 554.8 مگاواتی برق در منطقه است که این رقم نزدیک به 41 برابر ظرفیت تولید برق سد شهید رجایی است. این بارگذاریهای مازاد بر توان تولید برق کشور از آنجایی که بر اساس پیشبینیهای انجام شده تا سال 1405 با بیش از 75 هزار مگاوات کسری برق مواجه خواهیم بود، بسیار نگران کننده است. آنچه که مشخص است اجرای پروژههای عمرانی فاقد مجوزهای زیستمحیطی و همچنین فاقد توجیه اقتصادی و مالی که بعضاً در مغایرت با منافع ملی کشور قرار دارد، پیامدهای زیانباری همانند تحمیل فشار مضاعف بر ساختار نیروگاهی و خطوط انتقال فرسوده برق کشور نیز داشته که به دلایلی که بیان آن در این نوشتار نمیگنجد، هرگز مورد بررسی و واکاوی قرار نمیگیرد.
افزایش بارگذاریهای صنعتی در منطقه تنها به افزایش برق مصرفی و در پی آن افزایش فشار بر زیرساختهای نیروگاهی کشور ختم نمیشود. تولید برق در نیروگاهها مستلزم مصرف سوخت فسیلی است و با لحاظ کردن این شاخص که در برابر تولید یک کیلووات ساعت برق چیزی معادل 817 گرم گاز دیاکسیدکربن تولید میشود میتوان دریافت که اجرای پروژه پتروشیمی امیرآباد (میانکاله)، شیرینسازی و انتقال آب کاسپین و همچنین انتقال آب سد فینسک، سهم ایران در تولید گاز گلخانهای دیاکسیدکربن را بهشدت افزایش میدهد. این مسأله بویژه با توجه به اینکه «یکسوم سهم انتشار گاز گلخانهای دیاکسیدکربن را بخش نیروگاهی ایران در اختیار داشته» (صادقی و همکاران، 1393)، اهمیت مییابد. همچنین بررسیهای انجام شده بیانگر این است که؛ «ایران در سال 2011 معادل 520 میلیون تن دیاکسیدکربن تولید کرده که در این عملکرد در گروه 10 کشور نخست دنیا قرار دارد.»ایران
(Http://Www.Iea.Org/Statistics/)کدام وزارتخانه تالاب بینالمللی جنوب غرب کشور را به کانون ریزگردهای داخلی تبدیل کرد
قاتل هورالعظیم: نفت یا نیرو؟
بیتا میرعظیمی
خبرنگار
تالاب هورالعظیم که طی سالهای گذشته به بهانه استخراج نفت ارزان توسط شرکتهای خارجی خشکانده شده است. همین امر نیز تالاب را به یکی از کانونهای ریزگردهای داخلی استان خوزستان تبدیل کرده است.» این نکته نظری است که معمولاً درباره این تالاب و وضعیت ناگوار آن در بسیاری از محافل عمومی میشنویم. اما معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان در گفتوگو با «ایران» میگوید اگر چه فعالیتهای شرکتهای نفتی در تالاب هورالعظیم تأثیر خود را برجای گذاشته است، اما عملکردشان تالاب را خشک نکرده و در حقیقت مشکل اصلی تالاب به عدم تأمین حقابه آب و کاهش میزان ورودی به آن بازمی گردد.
«سید عادل مولا» معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیطزیست خوزستان، نقش شرکتهای نفتی در خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم را بیتأثیر ندانسته و به «ایران» میگوید: در تحلیل و آنالیز این موضوع باید به دو بحث توسعه، منابع موجود و الزامات توجه داشته باشیم. در برخی از اوقات متأسفانه شرکتهای نفتی به الزامات توجهی نکرده و حتی آن را نادیده میگیرند. به طور مثال این شرکتها باید در ایجاد زیرگذرها برای تبادل آبی در تالاب دقت لازم را به عمل آورده و الزامات مورد نظر در خصوص آلودگیها را رعایت کنند. اگر چه فعالیتهای شرکتهای نفتی در تالاب هورالعظیم تأثیر خود را برجای گذاشته است، اما عملکردشان تالاب را خشک نکرده است.
وی میافزاید: پیشتر شرکت ژاپنی اینپکس، گزارشی جامع از ارزیابیهای محیط زیستی را تهیه کرده و در طول حضور در منطقه تمامی آنها را رعایت میکرد. اما در حال حاضر به جای یک شرکت چینی، چندین شرکت چینی در منطقه فعالیت دارند. اما مشکل ما در حال حاضر وجود شرکت چینی و یا ژاپنی و رعایت الزامات از سوی آنها نیست؛ در حقیقت متولی امر (شرکتهای طرف قرارداد) باید آموزشهای لازم را به شرکتهای خارجی ارائه داده و آنها را ملزم به رعایت الزامات زیست محیطی کند. به طور مثال مسئولان شرکت نفت باید در قراردادهای کاری خود با شرکتهای خارجی، الزامات را ثبت کرده و تأکید کنند که در صورت عدم رعایت الزامات، متحمل جریمه کلانی خواهند شد. اما متأسفانه این کار انجام نمیشود. در حقیقت بدون توجه به چنین امر مهمی، همه چیز را به محیط زیست سپردهاند. تاکنون اقدامات زیادی از جمله برخورد شکایت و جریمه و حتی بازداشت مقامات شرکت نفتی انجام شده است؛ اما این عوامل بازدارنده، موقتی بوده و نتیجه خوبی را حاصل نکرده است. چرا که مداخلات سیاسی در امر سازمان محیطزیست، بسیاری از حرکتها و برخوردها با عدم رعایت الزامات زیست محیطی را سد کرده و همانند یک امر بازدارنده جلوی چنین اقداماتی را گرفته است.
معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان، تصریح میکند: بزرگترین مشکل تالاب هورالعظیم به عدم تأمین حقابه آب و کاهش میزان ورودی به تالابها بازمی گردد. این امر نیز بهدلیل عدم مدیریت صحیح منابع آبی در بالادست انجام میشود. به طور مثال امسال کشت شلتوک در مناطق بالادستی ممنوع شده است؛ اما متأسفانه شاهدیم که هنوز برخی از کشاورزان در بالادست این محصول را کشت میکنند. وزارت نیرو متولی این امر بوده و متأسفانه مدیریت کاملی بر منابع آبی بالادستی ندارد. از طرفی آبیاری سنتی در خوزستان رواج داشته و به باید متولیان امر به جای این شیوه قدیمی و سنتی، آبیاری نوین را رواج دهند. چرا که این شیوه قدیمی، میزان آب زیادی را هدر داده و همزمان مقدار زیادی از آب را به پساب کشاورزی تبدیل میکند. متأسفانه در حال حاضر بیشتر آبگیری تالاب، ناشی از پسابهای کشاورزی است. در حقیقت میزان آبگیری از مخزن 1 و 2 به میزان کمتری تأمین شده و در مخازن 3 و 4 و 5 عمدتاً از طریق پسابهای کشاورزی تأمین میشود. برای برون رفت از این وضعیت، بهتر است بر آبیاریهای نوین، بارانی و قطرهای متمرکز شده و با بهرهگیری از روشهای نوین آبیاری، مسائل و مشکلات تالاب را تا حدی زیادی مدیریت کنیم.
«سید علی مولا» در خصوص پیگیری مشکلات تالاب از طریق اداره محیط زیست میگوید: محیط زیست برای هر پروژهای الزامات و دستورالعملهایی را طرح کرده و شرکتها را ملزم به اجرای الزامات میکند. اما این الزامات زیست محیطی تمام و کمال رعایت نمیشود. چنانچه تالاب خشک باشد، شرکتهای نفتی به هرگونه که میخواهند عمل میکنند؛ اما زمانی که همین تالاب پرآب باشد، اهمیت رعایت الزامات زیست محیطی دو چندان خواهد شد.
وی ادامه میدهد: در حال حاضر مشکل اصلی تالاب، آبگیری است؛ اما شرکتهای نفتی، کشاورزی و حتی مسئولان در تشدید این وضعیت بیتأثیر نیستند. مسئولان همه روزه طرحی جدید را ارائه کرده و تالاب را با وضعیت وخیم تری مواجه میکنند. اما برای برون رفت از این وضعیت بهتر است توسعه نفت در منطقه تا همین حد پایان یافته و طرحهای توسعه میادین تا اطلاع ثانوی ارائه نشود. شرکتهای نفتی نیز بر روشهای نوین متمرکز شده و با تأسیساتی همانند لوله مورب، نفت را استخراج کنند. از طرفی وزارت نیرو میزان آبی ورودی به تالاب را تأمین کرده و الزامات زیست محیطی را نیز رعایت کنند.ایران
«پلنگ مازندران» هم تیر خورد، هم دارت بیهوشی
زیست بوم : پلنگ مازندران که صبح دیروز بر بالای در بانک صادرات قائمشهر دیده شد، تلف شد. پلنگ در حین فرار به یک مأمور نیروی انتظامی حمله میکند و محیط زیست مازندران برای نجات مأمور مجبور به شلیک به پلنگ میشود. پس از آن حیوان با دارت پلنگ بیهوش میشود که درنهایت به مرگ این گربهسان منجر شد.
صبح دیروز کاربران قائمشهری در شبکههای اجتماعی فیلمی از حضور یک پلنگ بر سردر بانک صادرات منتشر کردند تا چگونگی حضور این گربهسان در منطقه شهری به یکی از پرسشهای پرسؤال افکارعمومی تبدیل شود. این پلنگ در حین فرار به یکی از مأموران نیروی انتظامی حمله کرد. آنطور که کارشناسان محیط زیست به «ایران» میگویند، مأموران محیط زیست برای نجات مأمور مجبور شدهاند به پلنگ دوبار شلیک کنند. محیط زیست مازندران تفنگ بیهوشی ندارد. کارشناسی که با تفنگ بیهوشی آشنا است به همراه تفنگ در سمنان حضور دارد و همین مسأله باعث شده تا محیط زیست دست به دامان یکی از دامپزشکان آشنا به شلیک دارت شود. پس از نجات مأمور با شلیک گلوله به سمت پلنگ، دامپزشک با شلیک دارت اقدام به بیهوشی پلنگ کرده است که نجات مأمور در نهایت به مرگ پلنگ منجر شد.
آنطور که کارشناسان به «ایران» میگویند آنها برای نجات مأمور نیروی انتظامی مجبور شدهاند به پلنگ شلیک کنند. شلیک گلوله به پلنگ سیل انتقادات را به سمت محیط زیست مازندران روانه کرده است. یکی از کارشناسان محیط زیست مازندران در گفتوگو با «ایران» نجات دادن مأمور نیروی انتظامی از حمله پلنگ را دلیل این شلیک دانسته و میگوید: «هر عقل سلیم و منصفی نجات انسان را به پلنگ ترجیح میدهد.» با توجه به ناکامی سازمان حفاظت محیط زیست در موارد متعدد زندهگیری حیوانها در شهرهای مختلف در سالهای گذشته، این جواب برای برخی از افکارعمومی قانعکننده نیست. آنها اعتقاد دارند اگر تجهیزات در منطقه وجود داشت، شاید هیچ برخوردی بین مأمور نیروی انتظامی و پلنگ بهوجود نمیآمد. گزارشهای غیر رسمی از فرار این قلاده پلنگ از باغ شخصی یکی از فعالان اقتصادی قائمشهر خبر میدهد.ایراننامهربانی سه استان با پنجمین رودخانه مرزی کشور
حتی یک متر از «اترک» حفاظت شده نیست!
حمیده گودرزی
خبرنگارکارشناسان محیط زیست خراسان شمالی آژیر قرمز وضعیت رودخانه اترک، پنجمین رودخانه مرزی و سیلابی کشور را به صدا در آوردند. آنها هشدار میدهند اگر جلوی برداشتهای بیرویه آب یا تغییر کاربرهای غیرمجاز گرفته نشود، بزودی اترک از روی نقشه ایران پاک میشود. مدیر اداره کل محیطزیست خراسان شمالی در گفتوگو با «ایران» از تلاش برای ورود بخشهایی از رودخانههای اترک به مناطق چهارگانه خبر میدهد.
به گفته اسکندر گردمردی، خراسان شمالی برای ارتقای حفاظت 10 کیلومتر از 669 کیلومتر مسافت اترک چشم انتظار ورود شورای عالی محیطزیست به ماجرا است.
اترک، پنجمین رودخانه مرزی و سیلابی کشور که در طول 669 کیلومتر مسافت خود در سه استان خراسان رضوی، شمالی و گلستان، مناظر و رود پیچهای بینظیر و گونههای نایاب گیاهی و جانوری را در خود جای داده و سالیان سال نقش بسیار مهمی در حوضه آبریز خود داشته است، این روزها بهدلیل بیتوجهیها و ساخت و سازهای غیرمجاز در حاشیه آن، خشکسالیهای اخیر، ورود فاضلابهای شهری و صنعتی و سموم کشاورزی همانند سایر منابع آبی و طبیعی کشور حال چندان خوشی ندارد.
معاون حفاظت و بهرهبرداری آب منطقهای خراسان شمالی در گفتوگو با «ایران» درباره نقش و ویژگیهای رودخانه اترک و تأثیر آن بر اکوسیستم منطقه میگوید: «حوضه آبریز اترک یکی از حوضههای بزرگ شمال ایران است که از استان خراسان رضوی (شهرستان قوچان) سرچشمه گرفته و پس از عبور از استانهای خراسان رضوی و شمالی در قازانقایه وارد استان گلستان شده و در نهایت به دریای خزر سرازیر میشود.» طول اترک در خراسان شمالی حدود 240 کیلومتر است که 53 درصد مساحت استان و 75 درصد جمعیت استان در حوضه آبریز این رودخانه قرار دارند. آب آن در بخشهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد که با توجه به وسعت آن تأثیر زیادی در اکوسیستم منطقه دارد.
مهندس وحید واسطه با بیان اینکه شرکتهای آب منطقهای، حفاظت محیطزیست استان (حفاظت کیفی)، شهرداریها و دهیاریها در محدوده شهرها و روستاها متولی حفاظت از حریم رودخانهها هستند، درباره سهم هر استان برای حفاظت از رودخانه اترک میگوید: «براساس قوانین و مقررات، هر استان به میزان طول رودخانه در جغرافیای خود، باید نسبت به حفاظت و رعایت سهم از منابع اقدام کند. همچنین از آنجایی که اترک رودخانه مرزی است و پس از گذر از ایران وارد ترکمنستان و سپس به دریاچه خزر سرازیر میشود، دو کشور (ایران و ترکمنستان) نیز باید به تناسب سهمی که از رودخانه میبرند نسبت به حفظ رودخانه اقدام کنند.
وی همچنین درخصوص اقدامات صورتگرفته برای دریافت حق السهم رودخانه اترک از کشور ترکمنستان میافزاید: «موضوع تخصیص آب طرحهای حوضه آبریز اترک و سهم استانها از منابع آب حوضه در جلسات کمیسیون تخصیص آب و همچنین سهم ایران از کشور همسایه براساس پروتکل فی مابین از طریق وزارتخانه انجام میشود.»
معاون حفاظت و بهرهبرداری آب منطقهای خراسان شمالی، همچنین تشکیل کارگروه احیای رودخانه اترک با دبیری سازمان محیطزیست استان، تهیه و تنظیم سند سازگاری با کم آبی استان با تأکید بر حفظ کمیت و کیفیت آب رودخانهها، انعقاد تفاهمنامه همکاری مشترک با عنوان محیطزیست و آب با اداره کل حفاظت محیطزیست، تشکیل کارگروه نظام نامه مدیریت کیفیت منابع آب، راهاندازی گروه گشت و بازرسی کیفی منابع آب و صدور اخطاریه به متخلفان، راهاندازی تعداد 8 گروه گشت و بازرسی برای پایش روزانه رودخانهها و حضور مستمر در محدوده رودخانهها، شناسایی متخلفان و توقف ابلاغ اخطاریه به متصرفان و پیگیری آزادسازی اراضی بستر رودخانهها، آزادسازی بیش از 100 هکتار از اراضی بستر رودخانههای اترک در چندین سال و پیگیری و گرفتن سند مالکیت برای اراضی بستر رودخانه برای جلوگیری از سودجویان را از اقدامات مهم استان برای ممانعت از ورود فاضلابهای شهری و صنعتی و ساخت و سازهای غیرمجاز در حریم رودخانه اترک برمیشمرد. او ساخت تقاطعهای غیراصولی روی رودخانهها بدون توجه به سیلابهایی با دوره بازگشت 25 و50 سال در گذشته و گاه در مقطع کنونی، صدور مجوز ساخت و ساز از سوی متولیان شهری و روستایی در محدوده بستر و حریم رودخانهها، برداشتهای غیرمجاز از منابع آب، کمبود اعتبارات در خصوص لایروبی و ساماندهی رودخانه در بازههای مهم وتنش زا، عدم تمکین به قوانین و مقررات توسط اشخاص حقیقی و حقوقی و تصرفات بیرویه به حد بستر و حریم رودخانه، کاهش شدید بارندگیها و نقصان فاحش دبی پایه رودخانه اترک و افزایش مشکلات و تنشهای اجتماعی در منطقه مابین ذینفعان و حقابه بران روستاهای پایین دست و بالادست رودخانه را از چالشها و مشکلات مهم پیش رو در حفظ حریم رودخانه اترک میداند.
این رودخانه که از کوههای بلند هزار مسجد، آلاداغ و بینالود در خراسان رضوی سرچشمه گرفته، بیآنکه درصدی از آن حفاظت شده باشد در تمام فصول سال از حجم آبدهی بسیار بالایی برخوردار است. رودخانه اترک در طول مسیر خود ضمن عبور از تالابها و دریاچههای بسیار در قوچان، فاروج، شیروان، بجنورد و... مراتع و زمینهای کشاورزی دهها شهر و روستا از جمله مزارع گندم در منطقه مراوه تپه (یکی از بزرگترین و مهمترین منابع تولید گندم در ایران) را سیراب کرده و پس از گذر از خاک ترکمنستان به دریاچه خزر سرازیر میشود.
رئیس اداره محیط طبیعی اداره کل محیطزیست خراسان شمالی نیز با ابراز تأسف از به خطر افتادن آبزیان و رشد گیاهان نادر در حاشیه و در طول مسیر اترک بهدلیل خشکسالی و ورود فاضلابهای شهری و صنعتی و سموم کشاورزی به این رودخانه میگوید: «اترک با وجود اینکه جزء پنج رودخانه مهم کشور محسوب میشود اما از سرچشمه تا پایاب به غیر از تالابهای پاییندست حتی یک متر از آن حفاظت شده نیست. در واقع چنانچه بهدلیل برداشتهای مکرر آب یا تغییر کاربرهای غیرمجاز هر اتفاقی در مسیر حرکت این رودخانه رخ دهد، متأسفانه بزودی شاهد پاک شدن آن از روی نقشه کشور خواهیم بود. لذا سازمان حفاظت از محیطزیست جهت ممانعت از وقوع هر حادثه ناگواری در روزهای اخیر حدود 10 کیلومتر از طول مسیر این رودخانه در خراسان شمالی را مورد حفاظت قرار داده است. در واقع این منطقه بهدلیل اینکه در سطح صاف و باز قرار دارد بهصورت زیگزاکی یا اصطلاحاً رود پیچ درآمده است. از آنجایی که داخل این رود پیچها بیشههای طبیعی وجود دارد، سازمان حفاظت از محیطزیست این منطقه را بهصورت حفاظت شده معرفی کرده و موافقتهای استانی نیز دریافت شده و در حال بررسی در شورای عالی محیطزیست است. لذا چنانچه این 10 کیلومتر به همراه دو لکه تالابی در کنار آن که تحت عنوان مجموعه تالابی آق قشلاق است به لیست مناطق حفاظت محیطزیست اضافه شود، میتوانیم کل مسیر رودخانه از سرچشمه تا پایاب را تحت حفاظت قرار دهیم.
رود پیچها ارتفاع پایین تری نسبت به آبهای سطحی دارند و از قدیم الایام محلی برای انباشته شدن رسوبات در رودخانهها بودهاند. چنین وضعیتی را میتوان در منطقه آق قشلاق که در مسیر حرکت رودخانه اترک قرار دارد، دید. مهندس اسکندر گردمردی میگوید: «این منطقه بهدلیل حجم وسیع انباشت رسوبات باعث رویش یکسری گیاهان نادر و در معرض خطر انقراض قراردادن آنها که خاصیت گیاهی دارد، میشود.»
به گفته وی، سراسر این تالابها ضمن اینکه تحت پوشش گیاهان نادر و کمیابی از جمله شصت عروسان، زنبق تالابی مسلمانی، کاسنی، ارکیدهها، خاکشیر و بارهنگ قرار گرفته، محل زیست آخرین بازماندگان بلدرچین وحشی و ماهی زرد پر نیز هستند.
مهندس گردمردی در ادامه با بیان اینکه، آنچه که باعث پایداری و حفظ رودخانهها برای همیشه و نسلهای آینده میشود مهندسی رودخانهها است، میافزاید: «متأسفانه در سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و گلستان به رودخانه اترک تنها بهعنوان یک منبع آب شیرین نگاه میکنند که باید به هر نحوی که شده مورد استفاده قرار گیرد. اما یک رودخانه خدمات و ارزشهای دیگری نیز دارد که باید به آنها توجه شود. در واقع همین رودخانهها هستند که مکانی برای برپایی دهها روستا و تمدن شده است. در صورت بیتوجهی به این منابع طبیعی و خشک شدن آنها باید شاهد حوادث ناگواری از جمله انقراض گونههای آبزی، گیاهی و جانوری و در نهایت خطر بروز ریزگردها در منطقه باشیم.»
وی با اشاره به اینکه هم اکنون اداره محیطزیست خراسان شمالی بهعنوان متولی پیگیری و حفاظت از رودخانه است، میگوید: «اخیراً برنامههای مدیریتیای تدوین کردهایم که برای اجرای آن به قطع باید از ظرفیتهای دو استان دیگر نیز استفاده کنیم.»
بخش پایانی رودخانه اترک با حدود 800 هزار هکتار وسعت در استان گلستان قرار دارد. این بخش سرچشمه گرفته از قسمتی از رودخانه سومبار و اترک داخلی در ایران است که در حوزه شرقی روستای کورند از توابع گنبد با یکدیگر تلاقی کرده و پس از طی 80 کیلومتر از مرز کشور در محلی به نام داشلی برون به طرف خاک ترکمنستان تغییر مسیرداده و از طریق خاک ترکمنستان وارد دریای خزر میشود.
اترک در ترکمنستان نیز بهعنوان بلندترین و طولانیترین رودخانه این کشور به حساب میآید اما بهدلیل تغییرات اقلیمی همانند همتای ایرانی اش وضعیت چندان مناسبی ندارد که میطلبد مقامهای مسئول در دو کشور برای برون رفت از این بحران اقدامهای سازندهای را در دستور کار خود قرار دهند.
برش
صید بی آبی و سیلاب از بزرگترین رودخانه شرق کشور
هدیه سدسازیهای روی اترک بزرگترین رودخانه شرق کشور برای مردم گلستان 2چیز است؛ خشکسالی و بیآبی در فصل گرما، سیلاب و ویرانی در فصل سرما. بهدلیل سدسازیهای صورت گرفته در مناطق بالادست یعنی استانهای خراسان رضوی و خراسان شمالی، میزان آبدهی اترک نسبت به گذشته، کاهش چشمگیری داشته است. این کاهش، تأثیر مشهودی روی کشاورزی، شرب دام، پرورش ماهی و سایر مصارف آبی در استان گلستان گذاشته است. در واقع از یک سو باعث شده تا کشت آبی در حاشیه رودخانه صورت نگیرد و از سویی دیگر در برخی از مناطق استان در کمال ناباوری برای شالیکاری اقدام به حفر چاههای عمیق میکنند.
مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری گلستان در گفتوگو با «ایران» وجود جنگلهای بسیار کم، بهرهبرداری بسیار زیاد از مراتع برای دامپروری و شیبدار بودن زمینهای کشاورزی را باعث فرسایشی شدن مسیر حرکت رودخانه اترک میداند و میگوید: «بهترین راهکار برای ممانعت از فرسایش بیش از حد بستر این رودخانه، کشاورزیهای حفاظت شده و زراعت چوب در حاشیه آن است.»
عبدالرحیم لطفی؛ در ادامه با بیان اینکه برای استفاده بهینه از منابع آبی کشور، رودخانهها باید در طبیعت جریان زنده داشته باشند، میافزاید: «متأسفانه استان گلستان بهدلیل وجود سدها در مناطق بالادست در فصول گرما با کمآبی شدید روبهرو بوده و در فصول سرما نیز مسئولان سدها بهدلیل افزایش بارندگیها برای ممانعت از سرریز شدن آب، دریچههای آن را باز میکنند که باعث سیلابی شدن رودخانه میشود. کمااینکه در سال 98- 97 نیز به همین دلیل بسیاری از هموطنانمان در مناطق پاییندست، خانه و زمینهای کشاورزیشان را از دست داده و چند نفری هم کشته شدند. لذا ضروری است تا وزارت نیرو برای مناطق پاییندست، سهم آبی تخصیص دهد تا در تمام فصول سال از این منابع آبی استفاده کنند.»ایرانقصه محیط زیست ایران
زخم شکار بر تن رنجور حیات وحش
هادی شیروانی شیری
صبحگاه است کبک، تیهو و سایر پرندگان معمولا اول صبح به سوی چشمه حرکت می کنند تا آب بخورند، اما در چند متری چشمه، سنگ چین دایره ای شکل وجود دارد که چند بوته خشک نیز روی آن قرار داده شده است که در زبان محلی به آن کچه می گویند و در داخل آن شکارچی مسلح به اسلحه ساچمه زنی در کمین نشسته تا به جای آب خنک، ساچمه های فلزی داغ را به پرندگان هدیه کند. پرندگان در کنار آب جمع می شوند و شروع به خوردن آب می کنند اما شکارچی بی رحم مروت با شلیک، این صحنه زیبا را به قتلگاه تبدیل می کند. پرندگان تشنه پر پر شده و صدای ضجه شان در طبیعت می پیچد و آب چشمه از خون شان رنگین و شرمگین می شود. این پرندگان بی گناه اسیر خودخواهی ما انسان ها شده و در عطش و تشنگی با گلوله داغ جان می بازند. اما در روشی دیگر: شب فرا می رسد، شب را آفریدگار جهان برای آسایش آرامش و استراحت آفریده است. پرندگان از خستگی فعالیت های روزانه شب هنگام معمولا به صورت دسته جمعی به استراحت می پردازند اما در آن خواب ناز یک لحظه چوب شکارچیان مانند پتکی بر سر آنها فرود می آید و آن خواب ناز تبدیل به جهنمی برای آن زبان بسته ها می شود، آن هم در زمستان که پرندگان به علت سردی هوا به ارتفاعات کمتر پناه برده و در آنجا شب را به صبح می رسانند .این گونه شکار از هر حیث، به خصوص از لحاظ عرف، اخلاق و شرع غیرقابل قبول است. هیچ یک از اعمال شکار در شب و هنگام خواب پرندگان، با استفاده از آلات غیرمجاز و ذبح غیرشرعی مجاز نیست. این رفتار همیشه مورد نکوهش، اعتراض و به درد آمدن روح و عذاب وجدان بسیاری از مردم به خصوص دوستداران طبیعت و حیات وحش قرار می گیرد. یاد دارم در دوران کودکی به ما می گفتند زنبور را اگر خواستید بکشید، وقتی بکشید که در حال آب خوردن نباشد. این دو روش شکار واقعا از مردانگی، غیرت و آزادگی فاصله زیادی دارد. شکار حیوانات در ادیان الهی خصوصا شرع مقدس اسلام نهی نشده، اما آنچه از فرمایشات قرآن کریم و ائمه معصومین بر می آید تاکید فراوان بر رعایت حقوق حیوانات حتی در زمان شکار است. پیامبر خدا(ص) فرمود: «سراغ جوجه های پرندگان در آشیانه شان نروید. همین طور سراغ پرندگان در هنگام خواب شان نروید تا اینکه صبح شود.»شخصی پرسید: ای پیامبر خدا! هنگام خواب پرندگان چه زمانی است؟ آن حضرت فرمود: «شب، هنگام خواب پرنده است. بنابراین در هنگام خوابش سراغ او نرو تا اینکه صبح شود و سراغ جوجه های پرندگان در آشیانه شان نروید تا اینکه پر دربیاورند و پرواز کنند. آنگاه که پرواز نمودند تیر خود را به سویش بینداز و دام خود را برایش پهن کن».۱ حداقل اگر هم شکار می کنیم این کار را از روی حمیت و مردانگی انجام دهیم. ما که ادعای دینداری و مسلمانی مان گوش فلک را کر کرده است و در روز عاشورا بر سر صورت خود می زنیم و بر حسینی می گیریم که برای از بین بردن همین ظلم و ستم ها قیام کرد و به شهادت رسید، آیا به رفتار و منش خود نیز فکر کرده ایم که کمتر از رفتار و منش یزید و یزیدیان نیست .آیا هیچ فکر کرده ایم اگر یک نفر شبانه هنگامی که ما خود و بچه های مان در خواب هستیم به ما حمله کند و ما و بچه های مان را بکشد یا اسیر کند چه احساسی به ما دست خواهد داد. دکتر علی شریعتی بزرگمردی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت معلمی که مردم ایران همیشه مدیون اندیشه های عمیق، نگاه متفاوت و کلام اثرگذار او خواهد بود، می فرمایند: اکنون شهیدان کارشان را به پایان رسانده اند و ما شب شام غریبان می گرییم و پایانش را اعلام می کنیم و می بینیم چگونه در جامعه گریستن بر حسین(ع) و عشق به حسین(ع)، با یزید همدست و همداستانیم. خودخواهی هم اندازه ای دارد. وقتی ما به عنوان یک موجود زنده به دنبال همه امکانات و تسهیلات رفاهی هستیم، چرا فکر می کنیم حیوانات نباید از حق و حقوقی بهره مند باشند؟ بارها شده که برای تفریح و سرگرمی تیشه به حیات وحش و منابع طبیعی زده ایم و حتی پا را فراتر گذاشته و به خود اجازه شکار حیواناتی را داده ایم که حفظ نسل آنها از طلا هم با ارزش تر است، اما اگر تنها یک حقیقت را بدانیم شاید به خود بیاییم. از بین رفتن یک گونه جانوری به اکوسیستم و چرخه طبیعت آسیب می زند و اثر مستقیم و پیامدهای منفی آن به انسان باز می گردد. همچنین که بسیاری از ما معتقدیم که علت خشکسالی ها و قهر آسمان شاید همین باشد. پس بیایید همچنانکه در بسیاری از مناطق کشور شکارچیان توبه کردند و تفنگ خود را شکستند، ما نیز از این عمل ناشایست خود دست برداشته و این اندک حیات وحش انگشت شمار باقیمانده را که امانت نسل های آینده در دست ماست را حفظ کرده و فرزندان خود را از دیدن آنها محروم نکنیم. قطعا آیندگان خواهند توانست با استفاده از فناوری های نوین و توان اکولوژیکی حیات وحش در جهت توسعه گردشگری و در نتیجه ایجاد اشتغال پایدار در این حوضه بپردازند، همچنانکه در بسیاری از کشورهای پیشرفته این راه را سال ها پیش رفته اند و در این زمینه نیز موفق بوده اند. اعتماد
فاضلاب همچنان مهمان ناخوانده دریا
هادی شیروانی شیری
در شهرهای بندری رها شدن فاضلاب در دریا و محیط زیست خطر جدی برای جانداران و به خصوص انسان به دنبال دارد. متاسفانه در اکثر نقاط کشور فاضلاب های شهری و روستایی یا وارد چاه های جذبی می شوند که موجب آلودگی سفره های آب زیرزمینی شده یا وارد رودخانه ها شده و موجب آلودگی محیط زیست، پرورش حشرات و جوندگان موذی و خطرناک می شوند. اما شاید دردناک تر از همه اینها ورود فاضلاب شهرهای بندری به دریاها و آب های آزاد است. بخش بسیار بزرگی از زندگی روی کره زمین در دریاها واقیانوس ها جریان دارد. در واقع بخش بزرگی از این حیات آبی همچنان ناشناخته مانده است، اقیانوس ها نزدیک به ۷۱ درصد سطح زمین را پوشانده اند. شگفتی ها و زیبایی های حیات در دریاها آنقدر زیاد است که مشاهده ذره ای از آنها کافی است تا به خود بیاییم ضمن تقویت ایمان به خالق این شگفتی ها از آلوده کردن و به مخاطره انداختن حیات موجودات زنده خودداری کنیم. ویژگی ممتاز شهرهای بندری نسبت به سایر شهرها، همجواری با دریاست که جذب حداکثری گردشگران را به دنبال دارد، از طرف دیگر صید ماهی، میگو و... همچنین دریانوردی و حمل ونقل دریایی که ارزان ترین روش حمل ونقل در دنیاست، نقش دریا در تامین انرژی و از همه مهم تر تعادل زیست محیطی همه و همه به برکت دریاست اما ما بدون توجه به موارد فوق فاضلاب های شهری را که حامل مواد شیمیایی معمولا خطرناک هستند را وارد دریا می کنیم.
وسعت جغرافیایی آب های کره زمین نسبت به خشکی
اراده فراملی جهت حفاظت از آن را می طلبد و فقدان این اراده بین المللی خسارت های جبران ناپذیری به این اکوسیستم وارد کرده است. متاسفانه حفاظت از محیط زیست چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی قربانی سیاست شده است و در اولویت سیاستمداران نبوده و نیست. در طول سالیان گذشته خصوصا بعد از کشف نفت و انقلاب صنعتی و انفجار جمعیت جهان و ضرورت حمل ونقل گسترده دریایی خصوصا حمل سوخت های فسیلی، حوادث تلخی که منجر به آلودگی دریاها شده مانند سانحه کشتی توری کانیون، (نفتکش لیبریایی توری کانیون در ۱۸ مارس ۱۹۶۷ در آب های آزاد مجاور سواحل انگلستان به یک تخته سنگ برخورد و نفت زیادی داخل دریا وارد شد و حمله به ترمینال نفتی لارک که سوپر تانک بارسلونا مورد هجوم هواپیماهای عراقی قرار گرفت و مقادیر زیادی نفت سبک را وارد دریا کرد)، رخ داده است در نتیجه آن قوانین و قواعدی نیز در سازمان های بین المللی تصویب شد (مانند کنوانسیون ۱۹۸۲ جاماییکا) اما آنچنان که باید در حفاظت از محیط زیست دریاها موثر نیفتاد. در سطح بین المللی شاید کنترل حوادث منجر به آلودگی دریایی مشکل باشد ولی در سطح ملی می توان حداقل از ورود فاضلاب شهرها و روستاهای بندری و همچنین فاضلاب های صنعتی که بعضا هم خطرناک تر هستند جلوگیری کرد. به خصوص در کشور ما با توجه به بحران آب که روز به روز نیز گسترده تر شده و حتی در این چند سال موجب تنش هایی در بعضی مناطق کشور شده است، جا دارد مسوولان وزارت نیرو در بحث تصفیه فاضلاب اهتمام جدی ورزیده و با همکاری شهرداران بنادر که به نظر می رسد در این زمینه مسوولیت سنگینی دارند، با تصفیه فاضلاب علاوه بر جلوگیری از آلودگی زیست محیطی، آب تصفیه شده را دوباره به چرخه مصرف برگردانده که قطعا هزینه آن نیز خیلی کمتر از انتقال آب از دریا در مسافت های طولانی بوده از هدررفت بودجه عمومی جلوگیری خواهد کرد. اعتماد
ضعف محیط زیست و منابع طبیعی
هادی شیروانی شیری
هرساله اوایل بهار که می رسد گیاهان دارویی نیز سر از خاک برآورده تا طبق قانون طبیعت رشدکرده ،گل داده و تداوم نسل را ادامه دهند اما متاسفانه جمع آوری بی رویه این گیاهان توسط بهره برداران آنها را تا مرز انقراض پیش برده است. البته چیزی که نگارنده با چشم خود دیده و باعث دست به قلم شدن برای نوشتن این سطور شد، نامش بهره برداری نیست بلکه جنایت است. گیاهان باارزشی مانند آنغوزه را اول غنچه گل آن را می چینند بعد با چاقو رگ آن را می زنند تا شیره آن را بمکند و از ریشه بخشکانند. بوته آویشن را کامل بریده تا ریشه آن خشک و از بین برود یا درختان بنه (پسته کوهی) با عمر شاید هزار ساله را با عمل سقزگیری می خشکانند آیا این چیزی جز جنایت است. آنقدر حریصانه به جان طبیعت می افتند که انگار در جنگ با دشمن شهری را اشغال کرده و شروع به غارت آن کرده اند. متاسفانه وضعیت بد اقتصادی و بیکاری نیز به خصوص در میان بومیان و روستانشینان موجب تشدید این رویه ناصواب شده است و افراد زیادی با جمع آوری و فروش آنها کسب درآمد می کنند، بدون توجه به اینکه این امانت برای نسل های بعد هم باید باقی بماند. اقلیم چهار فصل وطن تنوع زیستی بی نظیری را به وجود آورده که تقریبا نظیر و مانندی در روی کره خاک ندارد و این ظرفیت بالقوه می طلبد با بهره برداری صحیح و علمی از این نعمت خدادادی از نابودی نسل آن جلوگیری و این امانت را به صاحبان اصلی آن یعنی نسل های آینده تحویل داد که اگر این رویه در برداشت گیاهان دارویی ادامه یابد قطعا نسل آینده که هیچ، همین نسل هم در چند سال آینده از آن محروم خواهد شد. همان طورکه در حال حاضر بعضی از گونه های باارزش گیاهی دیگر در لبه پرتگاه انقراض قرار گرفته و شاید هم واقعا منقرض شده باشند. با توجه به اهمیت طب سنتی و استفاده از گیاهان دارویی در درمان بیماری ها و عوارض حداقلی این گیاهان نسبت به داروهای شیمیایی، جا دارد تا مسوولان مربوطه ضمن اندیشیدن تدابیر لازم جهت استفاده اصولی از این نعمات خدادادی و جلوگیری از انقراض نسل آنها، رویه فوق را به سمت تداوم نسل و استفاده پایدار از این گیاهان سوق داده که در غیر این صورت فرزندان مان از ما در این خصوص به تلخی یاد خواهند کرد. اعتماد
ماجرای میانکاله همچنان در ابهام
هادی شیروانی شیری
احداث پتروشیمی در نزدیکی تالاب میانکاله که هیچ، به طور کلی احداث صنایع آلاینده در استان های شمالی که ظرفیت بالقوه ای جهت توسعه گردشگری (به عنوان صنعت سبز و پایدار)، دارد را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد. با وجود دستور رییس جمهور مبنی بر توقف پروژه و مخالفت رییس قوه قضاییه با ادامه کار این پروژه، خبرها از ادامه کار و فعالیت آن حکایت دارد و متاسفانه با سخنان رییس مجلس، استاندار مازندران و امام جمعه بهشهر وارد مرحله نگران کننده ای شده است.
سخنان آنها ما را یاد سخنان امام جمعه وقت ارومیه در مورد احداث سد در بالادست حوضه آبریز دریاچه ارومیه می اندازد که گفت «اگر دریاچه ارومیه خشک شود هیچ اتفاقی نمی افتد. مخالفان احداث سد بروند پرندگان را از دریاچه جمع کرده و به پشت سد منتقل کنند تا از آب گوارای سد استفاده کنند.» آری در آن زمان نیز دلسوزان این آب و خاک هشدار دادند ولی گوش کسی بدهکار نبود و دیدیم که چه شد و حال شده یکی از برنامه های دولت ها تا با صرف سالانه میلیاردها تومان از بیت المال سعی در احیای دوباره آن دارند ولی افسوس! چون با خشک شدن این دریاچه و آلوده شدن هوا به نمک، سلامت میلیون ها انسان به خطر می افتد. یا استاندار وقت فارس که در حمایت از فعالیت معدن در منطقه حفاظت شده بهرام گور گفت (اهالی نی ریز حاضرند گورخرهای منطقه را به خانه ببرند و از آنها حفاظت کنند تا نگرانی محیط زیست رفع شود و دیدیم که آیت الله فقیه امام جمعه فقید نی ریز در سال های گذشته هشدار داد اگر فعالیت معادن این شهر ادامه یابد دیگر زندگی و تنفس در این شهرستان غیرممکن خواهد شد. آزموده را آزمودن خطاست، مگر وضعیت زاینده رود و استان اصفهان در اثر احداث صنایع آب بدون مطالعات محیط زیستی را نمی بینید یا وضعیت اسفناک زیست محیطی استان خوزستان در اثر اجرای پروژه های بدون مطالعات علمی که در سال های گذشته کانون تنش ها و اعتراضات مردمی بوده را تجربه نکرده ایم. همین روزها داغ ترین بحث در کشور مساله ریزگردها بوده که نتیجه خشک شدن ده ها تالاب در سراسر ایران در اثر احداث سد در بالادست بوده است. مگر این پتروشیمی چند شغل ایجاد می کند. چرا این همه زمین به آن اختصاص داده اند. چرا از دستور شخص دوم مملکت (رییس جمهور) مبنی بر توقف پروژه، استنکاف می کنند. این همه، شک و تردیدهایی در سلامت این پروژه به وجود می آورد که نکند دست های پشت پرده ای دنبال تغییر کاربری اراضی ملی و فروش آن هستند و احداث پتروشیمی فقط بهانه است. جا دارد رهبرفرزانه انقلاب که همیشه بر اهمیت حفظ محیط زیست تاکید داشته اند در این موضوع نیز وارد شده و از اجرای این پروژه خطرناک که قطعا اجرای آن جز زیان برای منطقه چیز دیگری ندارد، جلوگیری کنند. اعتماد
کارشناسان خواستار ورود دادستان کل کشور به موضوع مالچ پاشی شدند
آتش پسماندهای نفتی به جان طبیعت افتاد
حمیده گودرزی
خبرنگار
کارشناسان با هشدار درباره خطر استفاده از مالچ نفتی برای انسان و گونههای گیاهی و حیوانی خواستار ورود دادستان کل کشور برای جلوگیری از مالچ پاشی در منابع طبیعی بویژه محیط زیست خوزستان شدند. آنها با توجه به میزان بارندگی باران در خوزستان اراضی ماسهای این استان را نیازمند مالچ پاشی نمیدانند و اعتقاد دارند با قرق میتوان منطقه را ساماندهی کرد. این کارشناسان اعتقاد دارند تپههای ماسهای را نمیتوانند عامل ریزگردها بدانند و آن را یک اشتباه بزرگ برای توجیه مالچ پاشی عنوان میکنند.
استاد گیاه شناسی دانشکده زیستشناسی دانشگاه تهران، با بیان اینکه مالچ پاشی نفتی روشی منسوخ شده در دنیا است به «ایران» میگوید: «بیش از 50 سال پیش روسها برای نخستین بار این روش را در آسیای میانه مورد آزمایش قرار دادند که مورد استقبال قرار نگرفت. در حال حاضر هم به غیر از ایران هیچ کشوری از این روش استفاده نمیکند.»
به گفته دکتر حسین آخانی، «نه تنها در پژوهشهای بینالمللی روش مالچ پاشی نفتی مورد تأیید نیست بلکه پژوهشهای محققان مختلف ایرانی بویژه محققان مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در بحث بیابانزدایی حکایت از نفوذناپذیری آب باران در خاک مناطقی است که مالچ نفتی پاشیده شده و از بین رفتن بانک بذر طبیعی و گونههای بومی گیاهان و جانوران منطقه بهدلیل افزایش دما را در پی دارد. چرا که این ماده سیاه رنگ بوده و باعث جذب بیشتر نور خورشید و افزایش دو برابری دمای آن منطقه نسبت به سایر مناطق میشود که وضعیتی بسیار خطرناک بهوجود میآورد. همچنین اکوسیستمهای ماسهای بهدلیل آنکه بسیار پویا هستند گونههای گیاهی و جانوری بسیار متنوع و خاصی دارند. در واقع عمده جانوران این مناطق خزندگان هستند که در اکوسیستمهای ماسهای ایران بسیار منحصر به فرد بوده و تکامل آنها در بیابان های ماسهای فلات ایران انجام میشود. از بین رفتن آنها نیز میتواند تأثیرات منفی در کشاورزی و اکوسیستمهای طبیعی داشته باشد. زیرا آنها باعث تعادلبخشی و حفاظت بیولوژیکی در مقابل آفتها میشوند. لذا وقتی عملیات مالچ پاشی صورت میگیرد نه تنها باعث از بین رفتن گونههای بومی میشود بلکه خودش نیز بروز آفت و رشد گونههای مهاجم را در پی دارد. در اصل بارندگی ایجاد یک لایه بیولوژیکی میکند که دارای مواد آلی است و باعث تثبیت ماسه میشود. وقتی مالچ پاشی صورت میگیرد در حقیقت باعث مرگ این لایه بیولوژیکی و مانع تثبیت طبیعی ماسه و ایجاد پوشش گیاهی طبیعی میشود.»وی درخصوص راهکار مؤثر برای ممانعت از مالچ پاشی نفتی میافزاید: «از آنجایی که در کشور قانون حفاظت از خاک داریم سازمان حفاظت ازمحیط زیست، دادستان کل کشور یا دادستان خوزستان و سازمانهای مردم نهاد میتوانند بر حسب وظایفی که دارند با ورود به ماجرا مانع این کار شوند.»
دکتر آخانی با بیان اینکه، گزاره «تپههای ماسهای عامل اصلی پدیده ریزگردها در کشور است» را کاملاً اشتباه میداند و میافزاید: «در واقع ریزگردها دانههایریزی هستند که از محیطهای رسوبگذاری شده رسی و تالابهای خشک شده همانند تالاب شادگان و هورالعظیم و تالابهایی که در جنوب خوزستان در مناطق هندیجان و ماهشهر قرار دارند بر میخیزند. البته منشأ بروز بخشی از این ریزگردها چرای بیرویه دام در کوهپایههای زاگرس نیز است. لذا اینکه بگوییم تپههای ماسهای نقشی در پدیده ریزگردها دارند بهطور کامل اشتباه است و متأسفانه چنین دروغهایی از سوی منتفعان مالچهای نفتی بیان میشود.»
محمد درویش کنشگر محیط زیست، با اشاره به اینکه مالچهای نفتی نیز میتواند با درصد بسیار بالایی به انسانها آسیب برساند به «ایران» میگوید: «ریشه مالچها نفتی است که بسیار سمی بوده و آلایندگی بالایی دارد. در واقع این ماده بسیار خطرناک نه تنها میتواند در مناطق مالچ پاشی شده، زیستمندانی که از گیاهان این مناطق تغذیه میکنند و موجودات زندهای را که در خاک وجود دارند، بهشدت مسموم کند بلکه منجر به آلودگی کامل آب و خاک منطقه هنگام بارندگیها میشود که در نهایت باعث وارد آمدن خسارتهای جبرانناپذیری به چرخه اکوسیستمی طبیعت و انسانها شود.»
درویش، همچنین با اشاره به اینکه در مکانهایی که میزان بارندگیها بالای 60 میلیمتر باشد براحتی میتوان با قرق و ممانعت از ورود دام و ممنوعیت هر نوع فعالیت صنعتی مناطق را احیا کرد و باعث رشد دوباره پوشش گیاهان در خور هر منطقه شد، میگوید: «در اغلب مناطق کشور به غیر از لکههایی همانند کویر لوت در کرمان و لکههایی در سیستان نیازی به مالچ پاشی ندارند. بخصوص اینکه در استان خوزستان چندین برابر حداقلترین میزان بارندگیها، باران میبارد.»
درویش در پاسخ به این سؤال که با توجه به خطر بالای مالچهای نفتی برای انسانها، گونههای گیاهی و جانوری، چرا نهاد یا سازمانی مانع این کار نمیشود؟ میگوید: «این موضوع باز میگردد به مافیای نفت و فشاری که این وزارتخانه به وزارت نیرو و جهادکشاورزی کشور وارد میکند. در واقع آنها کاری میکنند تا از بد و بدتر یک راه انتخاب شود. همانطور که قبلاً بهطور علنی از سوی وزارت نفت اعلام شد، تمام انبارهای این وزارتخانه پر از ضایعات نفتی شده است. لذا از آنجایی که بهدلیل تحریمها نمیتوان این پسماندها را صادر کرد بنابراین راهی جز در اختیار قرار دادن آنها به وزارت نیرو برای سوزاندن و تولید برق و تحویل به سازمان جنگلها بهعنوان مالچ پاشی باقی نمیماند.» ایران
موافقان طرح پتروشیمی میانکاله جمعیت را به گورستان نزدیک میکنند
چرا نباید پتروشیمی میانکاله ساخته شود؟
حسین آخانی
استاد دانشگاه تهراندر زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در سال 1385، ساخت یک مجتمع پتروشیمی در استان گلستان - درست در وسط تالاب صوفیکم - کلید خورد و بلافاصله عملیات ساخت و ساز آن شروع و 90 هزار سهام فروخته شد. نگارنده به محض شروع احداث به منطقه رفتم و بعد از آن در نامهای به خانم واعظ جوادی، ریاست وقت سازمان حفاظت ازمحیط زیست، خطرات ساخت این مجتمع را در یک منطقه تالابی-سیلابی تذکر دادم. از طرف ایشان با من تماس گرفتند و در ملاقاتی که با نامبرده داشتم، دلایل تکمیلی را خدمتشان عرض کردم. ایشان بهعنوان یک زمینشناس، دلایل را پذیرفتند ولی تأکید داشتند که بهدلیل فشارهای سیاسی و فروش رفتن سهام این مجتمع، امکان انحلال پروژه وجود ندارد. ولی ایشان اجازه احداث آن را در محل مزبور نداده و پروژه در فاصلهای دورتر از تالاب و در نزدیکی آق قلا شروع به فعالیت کرد. امسال، شانزدهمین سال شروع پروژهای است که 250 هکتار زمین به آن اختصاص داده شده و البته هنوز هم - خوشبختانه - تکمیل نشده است. وقوع سیل سال 1398 نشان داد، آنچه نگارنده را نگران کرده بود، دور از انتظار نبود.
متأسفانه رقابت فعالان استانی - و بخصوص نمایندگان مجلس- به دلایلی که هنوز ما نمیدانیم، باعث شده است بدون توجه به ملاحظههای زیست محیطی، هر صنعت آلایندهای در هر استانی که اراده شود، شروع به فعالیت کند. گو اینکه استانهای کشور، ایالات مستقلی هستند که می توان بدون توجه به آمایش سرزمین، در خشکترین استان کشور برنج کاشت یا هر صنعتی از پتروشیمی و پالایشگاه گرفته تا فولاد و ذوب آهن و کارخانه سیمان را با هر ویژگی اقلیمی و بوم شناختی بر پا کرد.
این مدل بدوی توسعه، به حدی در کشور نخ نما شده است که مردم عادی هم خوب میفهمند که این سینه سپر کردنها برای منافع عموم نیست. نمونه بارز آن، ایستادگی مردم استان بوشهر و ممانعت از کلنگ زنی پتروشیمی آبپخش دشتستان است که در سال 1396 مقابل وزیر وقت صنعت، آقای نعمتزاده، تاریخ ساز شدند. مردم بخوبی میدانند که این صنایع، برای آنها خوشبختی، سلامت و حتی شغل به ارمغان نخواهد آورد. آنها در ماهشهر، در عسلویه و در اراک تجربه کردهاند که وجود این صنایع، به معنی از دست دادن همه زیباییها و طبیعتی است که اجداد آنها در آنجا زیستهاند و هر جا که این صنایع وارد شده است، ارمغان آن برای مردم طبق مقالهای که در سال 2020 میلادی در ژورنال پژوهشی Science of The Total Environment منتشر شده است به غیر از سرطان، انواع بیماریها از جمله بیماریهای ریوی، ناباروری و سقط جنین است.
مشکلات پیچیده اجتماعی نیز مانند ورود پر شمار شاغلان غیر بومی، آسیب جدی به فرهنگ بومی، از دست رفتن کشاورزی و دامداری و دیگر مشاغل پایدار آبا و اجدادی از عواقب دیگر این نوع صنایع است. این یک سؤال جدی است، چرا نمایندگانی که طرح جوانی جمعیت را تصویب میکنند، به خود اجازه میدهند صنعتی را به سرزمین خود تحمیل کنند که تهدید جمعیت یکی از عواقب کوچک آن است؟
این نگارنده که متولد و بزرگ شده شهر صنعتی اراک است، به تجربه شاهد تغییرات شگرف رفتار مردم - حتی آسیبهای جدی به باورهای دینی آنها - بعد از گسترش این صنایع در منطقه بوده است.
این روزها خبر ساخت پتروشیمی در مازندران و در مجاورت تالاب میانکاله در صدر اخبار زیست محیطی کشور بود. در کنار اعتراضات مردم بومی، صدها دانشگاهی در نامهای به رهبر معظم انقلاب میخواهند که این سریال به پایان برسد. افزایش سطح آگاهی مردم و واکنشهای جدی، که میرفت تا بدون رعایت قانون، یکی دیگر از زیستبومهای حساس کشور را نابود کند، خوشبختانه با درایت و دستور رئیس محترم جمهور، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و دستگاه قضایی متوقف شده است. اما شنیدن زمزمههایی از خانه ملت که خود باید منادی قانون و حقوق ملت و پایداری سرزمین ایران برای نسل امروز و فردای کشور طبق اصل 50 قانون اساسی باشد، بسیار نگران کننده است.
اما ایجاد این صنایع بُعد فراسرزمینی هم دارد. دنیا در کوره افزایش دمای ناشی از تولید گازهای گلخانهای میسوزد. چگونه میتوان خود را مدبّر و دانا دانست و متوجه تأثیرات ویرانگر و سهمناک افزایش دمای کره زمین نشد؟ ما ساکنان خاورمیانه از آسیب پذیرترین مردمان جهان ناشی از تأثیرات ویرانگر گازهای گلخانهای هستیم. برای نمونه اگر دمای جهان در اثر گازهای گلخانهای 2 درجه افزایش یابد، در خاورمیانه این افزایش دو برابری خواهد بود. آیا کسانی که سنگ این صنایع را به سینه میزنند، نیم نگاهی هم به آسمان دارند؟ مگر نه آن است که ریزگردها، حتی به سواحل دریای خزر هم رسیدهاند؟ مگر نه آن است که ریزش هر باران، کشور را در بحرانهای ناشی از سیل غرق میکند؟ مگر غیر از آن است که مدتهاست که مردم ما مرزهای معمول فصلها را تجربه نمیکنند؟ گزارش تکان دهنده سازمان ملل در مورد افزایش دمای کره زمین را رئیس مجلس و نمایندگان باید با صدای بلند در مجلس شورای اسلامی بخوانند. آنها باید به همگان بگویند که وجود هر صنعت آلوده کنندهای، برابر است با نزدیکی آنها به گورستان.
متأسفانه کشور ایران با وجود دارا بودن اقتصادی ضعیف در مقابل قدرتمندان جهانی، با وجود رتبه 26 در اقتصاد جهانی، دارای ششمین جایگاه تولید گازهای گلخانهای در جهان قرار داشته و سهم بزرگی در این نابسامانی دارد. این رشد تصاعدی تولید گازهای گلخانهای در ایران، در حالی است که وضعیت اقتصادی مردمان این سرزمین، هر سال بدتر از سال قبل شده است. ما تا کی میخواهیم با سلامت آب و خاک این کشور و با سلامت فرزندان این مرز و بوم بازی کنیم؟ من هرگز درد مرگ برادرم در اثر سرطان را فراموش نمیکنم. اگر خانواده ما در دهه 60 برادری را از دست داد، در آن زمان خانواده پرجمعیتی بودیم که حضور ما در کنار هم، تحمل این داغ را برایمان ممکن میکرد. اما امروز، ساختار جمعیتی کشور به شدت تغییر کرده است. اگر عضوی از یک خانواده بهدلیل آثار کشنده این صنایع جانش گرفته شود، پرونده آن خانواده برای همیشه بسته خواهد شد. آیا مسئولانی که برای ساخت مجتمع غیر قانونی پتروشیمی در حسینآباد میانکاله سینه چاک میکنند و برای حفظ منافع یک فرد یا یک جریان سرمایهگذاری که با استفاده از رانت، 90 هکتار زمین پاک در دشتهای مازندران را تصاحب کرده است، ارزشی برای جان کودکان آن خطه قائلند؟
من نگرانم؛ نگرانم که با ادامه این سیاستها، سرزمین سوختهای از خود به جای بگذاریم و صنایعی بسازیم که در بهترین حالت، باعث میشود که ما نیاز کشورهای توسعه یافته را به قیمت جان مردمان سرزمین معامله کنیم. من نگران ریههای مردم و نگران دردهای بیماران سرطانی هستم که حتی از دسترسی به داروهای مناسب محرومند ولی اقتصاد همان کشورها با تکیه بر تولیدات صنایع آلوده ما هر روز رشد میکند. مسئولان محترم، استاندار محترم مازندران، لطفاً خودتان را گول نزنید. تولید مواد اولیه این صنایع آلودهکننده، به قیمت جان کودکان این سرزمین و به کام دلالان داخلی و خارجی تمام میشود. آیا نباید بیشتر اندیشید و بدون تعلل، زنگ پایان چنین پروژه هایی را به صدا درآورد؟ ایران
خیال «تالاب بینالمللی» تنها با خروج «پیمانکار» آرام میگیرد
تخلف در تخلف در میانکاله
زهرا کشوری
خبرنگار
همزمان با درخواست فعالان و کارشناسان منابع طبیعی و محیطزیست برای خروج پیمانکار از اراضی و واگذاری مراتع به سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، تازهترین بررسیها از واگذاری غیرقانونی اراضی ملی و مرتعی حسینآباد و لهله مرز در ۵ کیلومتری ذخیرهگاه زیست کره «میانکاله» نشان از یک تخلف بزرگ دیگر میدهد.
«محمد داسمه» وکیل دادگستری این تخلف را از میان حرفهای رسانهای «مرتضی شاهمیرزایی» رئیس شرکت ملی پتروشیمی ایران استخراج میکند. شاهمیرزایی وجود پروژهای به نام «پتروشیمی میانکاله» را رد میکند و تأکید میکند شرکت ملی پتروشیمی پروژهای به نام پتروشیمی میانکاله ندارد. او طرح میانکاله را پتروشیمی نمینامد و از آن به «واحدهای زنجیرهای ارزش» یاد میکند که صدور مجوزش در وزارت «صمت» انجام میگیرد. به گفته شاهمیرزایی، این دسته از طرحها بهعنوان شرکتهایی که دارای ضایعات و آلودگی محیط زیستی در قالب پتروشیمی یا پالایشگاه بزرگ باشند، شناخته نمیشوند. او میگوید: «این واحدها ممکن است مساحت زیادی را به خود اختصاص دهند، اما یک واحد پتروشیمی ندارند و در اصطلاح به آنها «شهرکهای شیمیایی» گفته میشود.»
داسمه برای نشان دادن تخلف قانونی در جانمایی اشتباهی شهرک شیمیایی میانکاله به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نیز اشاره میکند و میگوید: «در این گزارش به شماره مسلسل ۱۴۴۸۰ آمده که حکم ماده ۱۵۶ قانون پنجم توسعه در کشور در اجرا با ایرادات و تخلفاتی همراه بود و برخلاف ماده ۱۵۶ مجوزهایی صادر شده است. این گزارش ۴ ایراد را به نحوه اجرای این قانون وارد میکند. از جمله در ماده ۱۵۶ قانون پنجم توسعه آمده است که به منظور توسعه صنایع میانی پتروشیمی و گسترش زنجیره ارزش صادراتی، شهرکهای تخصصی غیردولتی به منظور توسعه زنجیرههای ارزش متانول، آمونیاک و... با تصویب دولت، تأسیس شود اما این ماده قانونی عملکرد مطلوبی به همراه نداشت. همچنین با تصویب قانون و برداشت اشتباه از آن، تعداد زیادی شهرک تخصصی پتروشیمی در نقاط مختلف کشور از جمله ۱۹ شهرک پلاستیکسازی ایجاد شده است. در حالی که لازمه توسعه صنایع میانی، احداث این صنایع صرفاً در جوار صنایع بالادستی پتروشیمی کشور است و ایجاد شهرکهای دیگر از جمله پلاستیکسازی و صنایع نهایی نتیجه و دستاورد این قانون محسوب نمیشود.» داسمه ایراد بعدی را در نظر نگرفتن فضاهای مناسب برای استقرار این صنایع میداند و میگوید: «همانطور که اشاره شد کمهزینهترین روش توسعه صنایع میانی، احداث این واحدها در جوار یا مناطق نزدیک به مجتمعهای صنایع بالادستی آنها است. تجربه موفق این موضوع ایجاد پارک استایر در جوار پتروشیمی جم در منطقه عسلویه است. اما با توجه به محدود بودن زمین در عسلویه توسعه بیشتر صنایع در این منطقه منوط به لحاظ فضاهای مکانی مناسب است.
او براساس قوانین ذکر شده میگوید: «بنابراین توسعه واحدهای زنجیرهای ارزش مثل طرح موسوم به پتروشیمی میانکاله صرفاً در کنار صنایع بالادستی کشور (هابهای رسمی کشور) مثل ماهشهر، عسلویه، چابهار و بندرعباس باشد.این وکیل دادگستری تأسیس مجموع زنجیره ارزش میانکاله را در راستای ماده ۱۵۶ قانون نمیبیند و یکی دیگر از ملزومات صنایع میانی را انعقاد قراردادهای بلند، میان واحدهای ترمیمکننده خوراک و واحدهای مصرف کننده میداند.»به گفته او در این موضوع هم بهدلیل نامشخص بودن قیمت خوراک بالادستی- البته بیشتر قیمت خوراک گاز و یکسان نبودن قیمت ارز مد نظر است - با وجود تشویقهایی که قانون برای انعقاد قرارداد بلندمدت مثل شمول معافیتهای مالیات صادرات غیرنفتی در نظر گرفته، عملاً محقق نشد.به گفته داسمه، موضوع اصلی این است که شرکت ملی پتروشیمی میگوید،پتروشیمی میانکاله در راستای پتروشیمیهای ملی نیست بلکه واحد زنجیره ارزش است. زنجیره ارزش با حکم ماده ۱۵۶ باید در شهرک صنعتی باشد، در حالی که شهرک شیمیایی میانکاله در کنار صنایع بالادستی صنعتی نیست یعنی پیمانکار میانکاله باید طرح خود را در ماهشهر، عسلویه، بندرعباس یا سواحل مکران اجرا کند. داسمه به طرح اولیه «شهرک شیمیایی میانکاله» اشاره میکند که در این طرح قرار است پروپیلن با خط لوله ۲۰۰ کیلومتری به دامغان منتقل و ذخیره شود تا با ایجاد صنایع دستی به مصرف برسد. این در حالی است که هنوز صنایع پایین دستی پروپیلن تولیدی ایجاد نشدند.
بدین ترتیب مسیری که قرار است مواد را از پتروشیمی میانکاله به دامغان برساند، بخش قابل توجهی از جنگلهای هیرکانی را از بین ببرد و تخریب جدی البرز را هم در پی دارد. در نهایت ۲۰۰ میلیون دلار هزینه را بر دوش کشور میگذارد.داسمه میگوید: «پتروشیمی میانکاله نیاز به سوخت گاز دارد، شمال همین الان کمبود گاز دارد. به همین خاطر نیروگاه شهید سلیمی نکا در زمان کمبود گاز برخلاف قانون از مازوت استفاده میکند. وقتی ما میگوییم واحدهای زنجیره ارزش باید در کنار شهرکهای صنعتی بالادستی مثل ماهشهر یا پارس جنوبی ساخته شوند به این خاطر است که در آن شهرکها همه چیز مهیاست.»
غلامرضا شریعتی نماینده بهشهر امروز در حالی با فشار سیاسی قصد دارد محیط زیست میانکاله را قربانی یک طرح بیسرانجام کند که بارها نسبت به کمبود گاز در استان اعتراض داشته است اما نمیگوید چرا باوجود نبود مواد اولیه در استان به قیمت تخریب محیط زیست مجوز سیاسی را با حضور معاونان سازمان حفاظت محیط زیست کشور، در دفتر علی نیکزاد نماینده اردبیل امضا میکند و در هر جمع مخالف ساخت پتروشیمی میانکاله بدون دعوت حاضر میشود تا بتواند طرح غیرقانونی را به سرانجام دلخواه برساند.
علاوه بر واگذاری غیرقانونی اراضی ملی و مرتعی، اعطای مجوز سیاسی به پتروشیمی میانکاله از سوی معاونان سازمان حفاظت محیط زیست کشور با همکاری نمایندگان مجلس سه روز قبل از سفر ابراهیم رئیسی رئیس جمهور به مازندران، تأیید طرح و همکاری همه سازمانها و دستگاهها از جمله وزارت جهاد کشاورزی، سازمان امور اراضی، سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور و استانداری مازندران، حالا جانمایی غیرقانونی را هم باید به لیست تخلفهای شهرک شیمیایی میانکاله اضافه کرد. طرحی که قرار است ۷۰۰ خانوار دامدار را بیکار کند، بخشی از هیرکانی را از بین ببرد، آلودگی را به جان آب و خاک منطقه بیندازد تا اگر به سرانجام رسید و سرنوشت پتروشیمی گلستان را پیدا نکرد ۱۵۶۰ نفر را در چند شهر کشور صاحب شغل کند. طرحی که ابتدا به «نام» ایجاد اشتغال شرق کشور در دولت قبل مصوب شد و قرار است به «کام» دیگران شود. موافقان سیاسیتر مدعی بودند شهرک شیمیایی میانکاله قاتق نان اهالی میشود اما همه اسناد میگوید این طرح قاتل جان اهالی شرق مازندران میشود.ایران
آیا احیا و بازسازی اکوسیستم تخریب شده ممکن است؟
ثانیه های طلایی نجات حیات سبز
فرناز حیدری
اکوسیستم ها دربرگیرنده همه ارگانیسم های یک منطقه و محیط زیستی هستند که موجودات زنده در آنها زیست می کنند. یک اکوسیستم می تواند دارای هر ابعادی، از سر سوزن گرفته تا تمام بیوسفر باشد. در دنیای امروز که شاهد تغییرات گسترده و پرشتاب در اکوسیستم ها هستیم، نگرانی ها برای حفاظت از محیط زیست هم دوچندان شده اما آیا اکوسیستم ها و محیط های تخریب شده، قابلیت احیا و بازسازی را دارند؟
اکوسیستم ها تحت تاثیر حوادث طبیعی مانند توفان یا آتش سوزی گاه به طور جدی آسیب می بینند، اما حتی در چنین شرایطی هم معمولا ساختارهای اصلی آنها مجدد احیا خواهد شد یا به واسطه فرآیند توالی اکولوژیکی، گونه های مشابهی در آنها زیست خواهند کرد. با این وجود برخی اکوسیستم هایی که تحت تاثیر فعالیت های انسانی مفرط مانند تخریب گسترده، معدن کاوی، دامداری و الوارکنی قرار می گیرند؛ ممکن است توانایی طبیعی شان را برای بازگشت به حالت اولیه از دست داده و دیگر بدون دخالت انسان احیا نشوند. به عنوان مثال، گونه های گیاهی اصلی در جایی که خاک آن به دلیل فرسایش، شسته شده؛ دیگر قادر به رشد نیستند در نتیجه احیای اکوسیستم زمانی که عامل مخرب هنوز حضور دارد، اغلب غیرمحتمل است. نمونه آن هم احیای درختزارها و ساواناهای تخریب شده در بخش غربی ایالات متحده است؛ تا زمانی که چرای مفرط توسط دام های معرفی شده در این زمین ها ادامه دارد، احیای درختزارها ممکن نیست و کاهش فشار چرای دام به طور مشخص، نقطه کلیدی برای دستیابی به موفقیت در طرح های احیای این نواحی قلمداد می شود.
اما زمانی که گیاهان و گونه های جانوری اصلی به واسطه فعالیت های انسانی به طور کل از منطقه حذف می شوند، ممکن است که مدیران مجبور به تصمیم های سخت شوند یا حتی تلاش کنند تا دوباره آنهایی را که از دست رفته اند به این مناطق معرفی کنند. موفقیت در چنین شرایطی همیشه در هاله ای از ابهام قرار دارد اما آنچه از آن با عنوان احیای بوم شناسی (احیای اکولوژیکی) یاد می شود، تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که همه عملکردهای یک اکوسیستم مجدد احیا شود و این مساله از اساس با بازگرداندن برخی یا تمام گونه های گیاهی و جانوری از دست رفته، متفاوت است یعنی اگر شما تصور کنید که می توانید یک اکوسیستم را تخریب و مجدد با بازگرداندن برخی گونه های گیاهی یا جانوری احیا کنید، از همان اساس در اشتباه هستید.
احیای فرصت ها
احیای اکوسیستم و محیط زیست نیازمند تحقیقات و مطالعات علمی گسترده است. پروژه های احیا فرصت هایی را برای گردآوردن مجدد همه اجزای یک اکوسیستم به طرق مختلف فراهم می سازند. در واقع هدف اصلی فراهم ساختن امکان استخدام افراد محلی و ایجاد فرصت هایی برای داوطلبان و در ضمن آموزش های حفاظت از محیط زیست است. اما آیا این مساله پیش تر هم انجام شده؟
پاسخ مثبت است، احیای بوم شناسی در گذشته هم سابقه داشته. به عنوان مثال در گذشته با استفاده از یکسری فناوری ها تلاش می کردند تا عملکرد اکوسیستم ها را احیا کنند یا گونه های شناخته شده و باارزش اقتصادی را به آنها برگردانند. ساخت تالاب (به منظور جلوگیری از به زیر سیل رفتن زمین ها)، احیای اراضی معدنی (به منظور جلوگیری از فرسایش خاک)، مدیریت مراتع و جلوگیری از چرای بی رویه (به منظور افزایش محصولات علفی) و کاشت درختان در زمین های پاکسازی شده (به منظور استفاده از الوار یا برای فعالیت های تفرجی یا به منظور حفظ ارزش های اکوسیستمی) نمونه هایی از این دست تجارب هستند که کم و بیش نیز در مناطق مختلف دنیا ادامه دارند.
اما مساله اینجاست که حتی در این شرایط باز هم اکوسیستم هایی به شدت ساده به وجود می آیند که تنها چند سالی دوام خواهند آورد. امروزه نگرانی در مورد محیط زیست و تنوع زیستی در کل دنیا افزایش پیدا کرده و به همین دلیل برنامه های احیا شامل استقرار مجدد و دایم اکوسیستم ها و باز گرداندن گونه های اصلی به عنوان یک هدف اصلی به شکل ملموس تری در دستورکار قرار گرفته است. شاید یک مثال بتواند اصل موضوع را مشخص تر کند؛ اگر خاطرتان باشد در سال ۲۰۰۵ میلادی، شهر نیواورلئان در کرانه رودخانه می سی سی پی و سایر شهرهای ساحلی اطراف خلیج، توسط توفان کاترینا دستخوش تخریب و آسیب جدی شدند، به طوری که حتی زیرساخت های توسعه یافته ای هم که در نواحی تالابی ساخته شده بودند؛ از آسیب ها در امان نماندند. تحقیقات در آن زمان نشان داد که در واقع همین زیرساخت ها بودند که خط ساحلی را بیش از پیش در برابر آسیب های ناشی از توفان آسیب پذیر ساخته بودند. طنز تلخ ماجرا اینجا بود که احتمال تخریب های ناشی از توفان، ۷ سال پیش تر از این اتفاق هم در یک پروژه ارزیابی تالاب های ساحلی که توسط نیروی احیا و حفاظت از تالاب های ساحلی لوییزیانا در سال ۱۹۹۸ میلادی انجام شده بود، پیش بینی شده بود. اما هیچ کس آن را تا زمان وقوع توفان کاترینا جدی نگرفت، در پروژه ارزیابی مذکور به ضرورت احیای فوری تالاب های از دست رفته به طور مشخص تاکید شده بود. بعد از سال ۲۰۰۵، پروژه های احیا آغاز شدند اما مساله اصلی تامین سرمایه مناسب بود چرا که اگر به طور مناسب تامین سرمایه صورت نمی گرفت و اگر ابعاد کار به اندازه کافی از نظر مقیاس بزرگ نبود، آنگاه نیواورلئانی ها باز هم در برابر سیلاب های ویرانگر دیگر آسیب پذیر می بودند. بنابراین درس بزرگ اصلی اینجاست؛ اکوسیستم و محیط زیست را باید در زمان درست حفاظت کرد و اگر این کار انجام نشود، در آینده متحمل هزینه های کلان خواهیم شد.
یک مثال دیگر فنس کشی در زیستگاه ماهی های قزل آلاست که در اکثر نقاط دنیا به واسطه فعالیت های انسانی به سرعت در حال انجام است. اگر چنین زیستگاه هایی بخواهند احیا شوند، باید در ابتدا مانع حضور دام در آنها شد و سپس اقدام به کاشت گونه های گیاهی بومی و تقویت حوضه های نهر با استفاده از صخره کرد. آیا انجام این کار در مقیاس خرد آن هم در اکوسیستم هایی که روز به روز مصنوعی تر می شوند، عملی است؟
مثال دیگر تالاب هورالعظیم است. زندگی مردم حاشیه نشین تالاب هورالعظیم مدت هاست که تغییر کرده، بعد از جنگ مردم نمی توانستند به تالاب برگردند و در نتیجه بسیاری از مردم بعد از جنگ از تالاب کوچ کردند ولی همچنان ماهیگیری، گاومیش داری و زمین های کشاورزی در اطراف تالاب هورالعظیم وجود دارد. اما از سال ۱۳۸۰ بعد از آبگیری سد کرخه و همزمان حضور شرکت نفت، قسمت جنوبی مجدد تغییر کرد و خشک شد و در عین حال به بخش هایی از قسمت شمالی هم آب نرسید و مردم منطقه هم که شغل اصلی شان صید ماهی و گاومیش داری بود، به شدت ضربه خوردند. رهاسازی آب هم معمولا نقشی در آبگیری تالاب اصلی ندارد، شاید بخش های شمالی مقداری آب بگیرند اما کشت برنج و حوضچه های پرورش ماهی بخش اعظم این آب را به خود اختصاص می دهند و از حقابه تالاب کاسته می شود. عراق نیز خشکاندن تالاب ها را از زمان جنگ آغاز کرد. پس از جنگ خلیج فارس یعنی در حدود ۲۶ سال پیش، کار خشک کردن تالاب ها در عراق حتی جدی تر دنبال شد. شواهد حاکی از آن است که بیش از ۶ هزار مایل مربع از تالاب های عراق یعنی مساحتی در حدود ۱۵،۵۳۹ کیلومترمربع در طول این عملیات چندین ساله خشک شد. سدسازی، صدها کیلومتر زهکشی در کانال ها، پمپاژ آب زیرزمینی و... در کشور عراق باعث آوارگی قریب ۵۰۰ هزار نفر شد، مردمی که نه تنها آواره شدند بلکه حتی تا مدت ها آبی هم برای آشامیدن نداشتند. سرانجام این بحران به پناهندگی اجباری آنها ختم شد. دامنه تاثیرات به حدی بود که حتی امروز نیز می توان به راحتی تاثیر آنها را مشاهده کرد. همان طورکه می دانید یکی از مهم ترین دلایل وقوع پدیده ریزگردها در بخش های غربی کشور ما همین خشک شدن تالاب های عراق است و با وجود اینکه ضرورت احیای تالاب هورالعظیم به شدت احساس می شود اما در عمل انجام آن دست نیافتنی جلوه می کند.
مسکن یا جبران مافات
تلاش ها برای احیای محیط زیست، گاهی اوقات جزیی از روش های مسکن و جبرانی است که در آنها یا یک مکان جدید ساخته می شود یا یک مکان جایگزین برای جایی که به دلیل توسعه از بین رفته، احیا می شود. در سایر موارد، فرآیندهای اکوسیستمی بیش از خود اکوسیستم ها، هدف فعالیت های احیا هستند. به عنوان مثال، سیلاب های سالانه را ساخت سدها و خاکریزها مختل می کند یا جلوی آتش سوزی های طبیعی را یکسری پیشگیری های خاص می گیرد اما مساله اینجاست که غیبت این فرآیندهای طبیعی می تواند برای اکوسیستم های محلی و منطقه ای و حتی برای گونه هایی که در آنها زیست می کنند، خطرناک باشد بنابراین بهتر است که بسیاری از تلاش های حفاظتی را گروه های حفاظتی محلی حمایت کنند یا حتی در اصل پایه گذار آنها باشند، چرا که این گروه ها هستند که می توانند ارتباط مستقیم میان سلامت اکوسیستم، افراد و در عین حال رفاه اقتصادی را درک و ایجاد کنند. مردم می توانند، ببینند که کاشت درختان باعث می شود که هیزم و حتی غذا داشته باشند؛ ضمن اینکه این کار جلوی شسته شدن خاک را می گیرد و محیط های اطراف شان را در آب و هوای گرم، خنک می کند. یک مثال عالی از فعالیت های احیا که با حمایت قاطعانه مردم محلی انجام شده، جنبش کمربند سبز است که نمونه موفق آن را زنان روستایی در کنیا با کاشت بیش از ۳۰ میلیون اصله درخت در مکان هایی که خاک شان فرسایش یافته بود، محقق کردند. این جنبش در عین حال مردم روستایی بالاخص زنان فقیر را به نحوی سازماندهی کرد که توانستند صدای خودشان را به گوش سیاستمداران کنیا هم برسانند و از این طریق نه تنها وجهه اجتماعی پیدا کردند بلکه در عین حال امکان دسترسی عمومی به جنگل ها را مهیا ساخته و جلوی الوارکنی غیرقانونی را هم گرفتند.
برای تعیین اینکه آیا اهداف پروژه های حفاظتی حاصل شده یا نه، هم سایت های مرجع و هم نواحی احیاشده باید سال ها یا حتی دهه ها مورد پایش کارشناسان قرار گیرند تا مشخص شود اهداف مدیریتی صحیح چگونه در آنها محقق شده و اینکه آیا در آینده دخالت های بیشتری هم لازم است یا خیر. این رویکرد را معمولا با عنوان احیای سازگارانه با محیط می شناسند. به طور مشخص بدان معناست که اگر فرضا گونه های بومی منطقه باقی نمانده باشند، ممکن است که آنها را مجدد به آن محل معرفی کنند و در مقابل اگر گونه های مهاجم کماکان در محیط حاضر باشند، آنها را مجدد حذف کنند.
برای طبیعت چه کار درست تر است؟
به طور کلی روش های مختلفی برای احیای محیط زیست است؛ یا باید هیچ کاری انجام نشود چون احیای محیط زیست کاری بسیار هزینه بر است یا به دلیل عدم موفقیت تجارب پیشین یا حتی این باور که خود اکوسیستم می تواند خودش را احیا کند؛ باز هم کار خاصی انجام نشود. چنین تجارب احیای انفعالی معمولا زمانی اتفاق می افتند که زمین های کشاورزی متروک مجدد به جنگل تبدیل می شوند. راهکار دوم بازپروری است، یک اکوسیستم تخریب شده می تواند با یک نوع اکوسیستم تولیدی اما متفاوت جایگزین شود، به عنوان مثال یک جنگل تخریب شده ممکن است که با یک جنگل دست کاشت جایگزین شود. در این صورت معمولا تنها تعداد معدودی از گونه های گیاهی و جانوری می توانند دوباره در آن اکوسیستم جاگیر شوند یا ممکن است که حتی تلاش شود تا جایگزینی بزرگ مقیاس تری از گونه ها اتفاق بیفتد. راهکار سوم احیای جزیی است یعنی دست کم بعضی از عملکردهای اکوسیستم و بعضی از گونه های غالب اصلی تحت شرایطی خاص احیا شوند. یک مثال آن هم کاشت مجدد علفزارهای تخریب شده با تعداد معدودی از گونه هایی است که می توانند در آنجا بقا داشته باشند و در عین حال عملکردشان هم برای آن اکوسیستم حیاتی است. این همه در حالی است که تلاش ها در مورد گونه های نادر که در اصل جزیی از برنامه احیای کلی هستند، به تاخیر انداخته می شود و در نهایت راهکار آخر احیای کامل است یعنی منطقه با ترکیب گونه های اصلی، ساختار و فرآیندهای اکوسیستمی به صورت یک برنامه فعال و با انجام کارهایی مانند حذف یا کاهش عوامل تهدیدکننده، اصلاح سایت و معرفی مجدد گونه های اصلی احیا شود.
برای بهترین تصمیم گیری هم باید مسائلی مانند سرعت احیا، هزینه، قابل اعتماد بودن نتایج و توانایی جوامع بیولوژیکی نهایی برای ماندگاری با حداقل یا در عمل هیچ نوع امکانات خاص نگهداری را حتما در نظر داشت. مسائلی مانند اینکه کاشت دانه های جدید چقدر هزینه دارند یا تا چه اندازه در دسترس هستند، چه زمانی باید به آنها آبرسانی کرد، چقدر به آنها کود داد، چگونه گونه های مهاجم را حذف کرد و چگونه سطح خاک را آماده کرد؛ همه از جمله ملاحظاتی هستند که باید به منظور موفقیت طرح مدنظر قرار گیرند.
اگر زمین های تخریب شده و جوامع آبی با تصمیم گیری درست احیا شوند، آنگاه ترکیبات گونه های اصلی هم به آنها بازمی گردند و در عین حال مساحت بیشتری هم از منطقه تحت پوشش حفاظتی قرار می گیرد، تنها در این صورت اکولوژی احیا می تواند یک نقش بسیار مهم در حفاظت از جوامع بیولوژیکی ایفا کند. درست است که حفاظت از اکوسیستم های طبیعی موجود یک امر حیاتی است اما این را هم باید در نظر داشت که اغلب تنها از طریق احیا می شود مساحت بیشتری از یک منطقه را که در آن گونه های بومی به شکل غالب وجود دارند، حفاظت کرد. از آنجایی که مناطق تخریب شده معمولا تولیدکننده نیستند و ارزش های اقتصادی کمی هم دارند لذا دولت ها ممکن است که تنها به دلیل تمایل به افزایش میزان تولید یا حتی بالا بردن ارزش های حفاظتی، احیای آنها را در دستورکار قرار دهند. در نهایت شاهد هستیم که امروزه بسیاری از تلاش ها در دنیا برای احیای اکوسیستم ها بر مواردی همچون تالاب ها، دریاچه ها و مراتع متمرکز شده است، چون این محیط ها از فعالیت های انسانی به شدت آسیب دیده اند و لذا کاندیداهای خوبی برای کارهای احیا هستند. علاوه بر این، پروژه های احیا در مناطق شهری هم می توانند کیفیت حیات را برای مردمی که در این مناطق زندگی می کنند، بهبود بخشند. به طور مشخص ۴ عامل امکان احیا را فراهم می سازند: آگاهی و دانش کافی، خاک و زمین مناسب، سرمایه و البته مشارکت مردم. مردم باید بدانند که محیط زیست تا چه اندازه در زندگی آنها اهمیت دارد و محیط زیست چه امکانات باارزشی را می تواند به صورت مجانی در اختیار آنها قرار دهد. پایانی را برای پروژه های احیای محیط زیست نمی توان متصور شد، چرا که همیشه موردی هست که دست اندرکاران طرح باید در مورد آن نگران باشند. به عنوان مثال در مورد احیای تالاب ها به طور مستمر باید بر برداشت علف های هرز نظارت داشت و در همه این موارد زمان بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد، چرا که هرچه احیا زودتر انجام شود، سریع تر هم آنچه باید یاد گرفته می شود و طبیعتا اشتباهات هم سریع تر جبران خواهند شد. در حالی که از دست دادن زمان قطعا به ضرر خواهد بود. اعتماد
چگونه ریزگردها مانع برنامههای عمرانی و توسعه استانها میشود؟
آوار 60 هزار میلیارد تومانی ریزگردها بر اقتصاد 6 استان کشور
حمیرا حیدریان
خبرنگار
زیرساختهای اقتصادی و کشاورزی و حیات جمعی در بسیاری از استانهای کشور هر سال بیش از گذشته در مخاطره ریزگردها قرار میگیرد. جادهها، محورهای مواصلاتی و ریلهای راهآهن در کرمان و یزد زیر تل ماسهها دفن میشود. شبکه انتقال برق، کابلها و دستگاهها و تجهیزات هر روز میلیاردها تومان آسیب میبینند. بر تعداد روزهای تعطیل و نیمه تعطیل در استانها و شهرهای تحت سیطره ریزگردها اضافه میشود. زمینهای کشاورزی از گردونه حاصل دهی خارج میشوند و محصولات از بین میرود. فرصتهای سرمایهگذاری اقتصادی در مناطق همسایه با کانون ریزگردها از بین میرود و آهنگ مهاجرت حاصل از بیکاری و بیثمری زمینهای کشاورزی ریتم تندتری میگیرد. اکنون ریزگردها خود را به پیوست و ملاحظه هر فعالیت و سرمایهگذاری اقتصادی در استانهای مختلف کشور تحمیل کردهاند.
برآوردها نشان میدهد به طور کلی بالغ بر57 درصد از جمعیت کشور تحت پوشش اثرات گردوغبار قرار داشته و طی آیندهای نه چندان دور75 درصد از جمعیت کشور در سایر استانها نیز درگیر این چالش خواهند بود.
کاهش رشد و بازدهی محصولات کشاورزی، تشدید خسارات ناشی از بروز آفات و بیماریهای گیاهی، افزایش تصادفات جادهای به علت کاهش قدرت دید، لغو پروازها و خسارات مالی ناشی از آن، افزایش هزینه درمان، افزایش سرانه هزینه خانوار، افزایش مصرف آب برای شست وشو، تعطیلی واحدهای صنعتی، خدماتی، آموزشی، آلودگی منابع آب، اختلال در سیستمهای برق رسانی، افزایش فرسایش بناها و کاهش عمر مفید آنها و مشکلات روحی و روانی انسان بر اثر کاهش قدرت دید از خسارتهای غیرقابل جبران ریزگردهاست. برآورد ریالی این خسارات سالانه 3 هزار میلیارد تومان به سکونتگاهها، زیرساختها و زمینهای کشاورزی کشور است.
ریزگردها تهدید هر فعالیت اقتصادی
سه استان ایلام، خوزستان و کرمانشاه در مرزهای شرقی کشور بهطور مستقیم و قبل از سایر استانها با ریزگردهایی با منشأ عراق و عربستان مواجه میشوند. در چند روز گذشته میزان آلودگی هوا در این استانها بین وضعیت قرمز و نارنجی در نوسان بود. مدارس چند روزی تعطیل بود و ساعات کار ادارات هم تغییر کرد. برآوردها از خسارات ریزگردها در این سه استان هر سال تا چهار هزار میلیارد تومان خسارتهای ملموس و ناملموس تخمین زده شده است.
براساس یک پژوهش که سال 1398 در استان ایلام انجام شد، خسارت یک روز تعطیلی بهخاطر ریزگردها در این استان که البته زیرساختهای صنعتی و اقتصادی گستردهای ندارد 9 میلیون دلار برآورد شده است. برآوردها نشان میدهد در این استانها ریزگردها مشاغل کشاورزی، راه وساختمان، عمده فروشی و خرده فروشی، حمل و نقل، سازمانهای خدماتی و امدادی و بهداشتی و... را تحت تأثیر قرار میدهد. در استانهای صنعتی کشور، ریزگردها بر میزان آلودگی هوای استان میافزاید و سطح مخاطره را بالاتر میبرد.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان نیز در گفتوگو با «ایران» برآورد خسارت ناشی از ریزگردها را طی سال گذشته بیش از 400 میلیارد تومان عنوان کرد و گفت: میزان خسارت ناشی از پدیده ریزگردها در سال 98 در یک میلیون هکتار کانون ریزگردها بالغ بر 139 میلیارد تومان بوده است که این رقم از سال 1399 تاکنون هر ساله به رقمی بالغ بر 400 میلیون تومان رسیده است.
محمد شیشه فروش با بیان اینکه کانون ریزگردها هم خارجی و هم داخلی است، افزود: وجود 600 واحد صنعتی بزرگ و کوچک و معادن و کورههای آجرپزی و تردد کامیونها در شهرکهای صنعتی نیز در بهوجود آمدن ریزگردها در استان بیتأثیر نیست. وی به خسارات ناشی از ریزگردها به اراضی کشاورزی، فرودگاهها و پنلهای خورشیدی و دیگر زیرساختهای اقتصادی اشاره کرد و اظهار داشت: بیابانزایی در استان بویژه در شرق اصفهان، سالانه در کنار به خطر انداختن سلامت مردم و تخریب محیط زیست، به امکانات زیربنایی و منابع طبیعی همچون پایگاههای نظامی اطراف همچون پایگاه هوایی هشتم شکاری، فرودگاه شهید بهشتی اصفهان، زمینهای کشاورزی، محورهای مواصلاتی و شهرکهای صنعتی، راهآهن و شهرهای پیرامون این استان خسارت وارد میکند.
خسارت 590 هزار میلیاردی منابع زیستی و اقتصادی ریزگردها به 6 استان کشور
هر چند وسعت پراکندگی ریزگردها 23 استان کشور را تحت تأثیر قرار داده، اما آمار تجمیعی از کلحجم خسارتها در این 23 استان وجود ندارد. علی محمد طهماسبی بیرگانی دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت مقابله با پدیده گرد و غبار با بیان اینکه «آییننامه هماهنگی پیشگیری و مدیریت پدیده گرد و غبار» با کمی اصلاحات در اردیبهشت1400 ابلاغ شده است گفت: برای برآورد خسارت پدیده گرد و غبار به منابع زیستی و اقتصادی، مطالعهای برای 6 استان شاخص خوزستان، ایلام، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و هرمزگان انجام دادیم که براساس قیمتهای پایه سال 1397، این پدیده در حدود 590 هزار میلیارد ریال خسارت در دوره 3 ساله به منابع زیستی و اقتصادی این 6 استان وارد کرده است.
وی افزود: این استانها به گونهای انتخاب شدهاند که بتوانند یک پراکنش مناسب از کل کشور داشته باشند. این محاسبه در بخشهای مختلف کشاورزی، خانوار، صنعت، بهداشت و درمان و... انجام شده است. بررسیها نشان میدهد که حدود 54 درصد کل این خسارتها به تنهایی مربوط به زیربخشهای مختلف کشاورزی بوده است.
افزایش ریزگردها در خراسان جنوبی
در یک دهه اخیر مساحت کانونهای بحرانی فرسایش بادی خراسان جنوبی از یک میلیون و ۳۸۶ هزار هکتار به ۲ میلیون و ۱۴۴ هزار هکتار رسیده یعنی تعداد کانونهای بحرانی تولید ریزگرد در این استان از ۲۸ کانون به ۳۵ کانون افزایش یافته است و سالانه ۷۲۹ هزار تُن گرد و غبار برخاسته از این کانونها بر سر مردم فرود میآید و بیش از پنج هزار میلیارد ریال خسارت به زیرساختهای استان وارد میکند.
موضوعی که معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار خراسان جنوبی با ابراز تأسف از افزایش این پدیده در سالهای اخیرعنوان کرد: براساس اطلاعات استخراج شده از سیستمهای پایش هوا، بالاترین نرخ تولید گرد و غبار کشور متعلق به خراسان جنوبی است. متأسفانه خراسان جنوبی بر دیگر استانهای کشور در تولید گرد و غبار پیشتاز است و این آمارها حکایت از به صدا درآمدن زنگ خطرهاست.
وی با اشاره به خسارتهای ناشی از گردوغبار گفت: بخش عمدهای از این خسارتها مربوط به باغها و مزارع و محصولات کشاورزی است. براساس آمار، گرد و غبار سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان به زیرساختهای استان خسارت وارد میکند و دستگاههای اجرایی باید با همافزایی و تعامل و البته پیگیری جدی برای جذب اعتبارات ملی، به این موضوع ورود کنند.
نیم نگاه
سه استان ایلام، خوزستان و کرمانشاه در مرزهای شرقی کشور بهطور مستقیم و قبل از سایر استانها با ریزگردهایی با منشأ عراق و عربستان مواجه میشوند. در چند روز گذشته میزان آلودگی هوا در این استانها بین وضعیت قرمز و نارنجی در نوسان بود. مدارس چند روزی تعطیل بود و ساعات کار ادارات هم تغییر کرد. برآوردها از خسارات ریزگردها در این سه استان هر سال تا چهار هزار میلیارد تومان خسارتهای ملموس و ناملموس تخمین زده شده است. ایران
فعالان محیط زیست نسبت به زوال گونههای گیاهی هشدار دادند
تیر خلاص به نابودی باغ گیاهشناسی ملی
بیتا میرعظیمی
خبرنگارهمه چیز از هشدار کنشگران محیط زیست آغاز شد. آنها با انتشار تصاویری در فضای مجازی خبر دادند که در منتهاالیه شمالی باغ گیاهشناسی ملی ایران در منطقه ۲۲تهران، پروژه ساخت ۲۲برج پرتراکم کلید خورده است. تجاوزی آشکار به حریم بزرگترین گنجینه ملی و سرمایه ژنتیکی کشور با طاعونی به نام برجسازی در کلانشهر تهران. مدیر مجموعه باغ ملی گیاهشناسی در واکنش به چنین خبر تأسفبرانگیزی، نسبت به نابودی باغ گیاهشناسی و گونههای منحصربهفرد جهان در این باغ هشدار داد. فعالان محیط زیست نیز بعد از انتشار این اخبار ساکت ننشسته و کارزاری با عنوان «درخواست رسیدگی به مخاطره جدی برای باغ ملی گیاهشناسی ایران» راهاندازی کردند. در بخشی از این درخواست آمده است: «مخاطره جدی که پیشروی باغ ملی گیاهشناسی ایران است، منجر به نابودی بزرگترین گنجینه ملی کشور عزیزمان ایران میشود. تردیدی نیست که این آسیبها زوال گونههای گیاهی و مهاجرت پرندگان و سایر جانوران مأمن گرفته در آن را سبب میشود.»
به گزارش «ایران»، عادل جلیلی رئیس باغ ملی گیاهشناسی، ساخت این برجها را تهدیدی جدی علیه بزرگترین باغ گیاهشناسی خاورمیانه توصیف و تأکید کرد: «اگر این ساختوسازها انجام شود، باغ گیاهشناسی و گونههای منحصربهفرد جهان در این مجموعه از بین خواهند رفت. در این باغ چهارهزار و ۳۰۰گونه گیاهی انحصاری ایران جمعآوری شده و با از بین رفتنشان نتیجه میلیونها سال تلاش برای حفظ محیط زیست از بین خواهد رفت.»
باغ گیاهشناسی؛ سرمایه ملی و جهانی
جلیلی گفت: «ساخت باغهای گیاهشناسی در یک کشور، هم سرمایه ملی و هم سرمایه جهانی است. در باغ گیاهشناسی ملی، استانداردهای جهانی رعایت شده و یکی از باغهای گیاهشناسی مطرح در دنیا به شمار میرود. این باغ همچنین منابع گیاهی و ژنتیکی کشور را محافظت کرده و گونههای گیاهی انحصاری، در معرض انقراض، نادر و دارای ارزش اقتصادی را در خود جای داده است.»
بانک ژن منابع طبیعی در خطر است
در همین حال فاطمه سفیدکن معاون مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، با ابراز تأسف از صدور مجوز ساخت برجهای پرتراکم باغ گیاهشناسی و نادیده گرفته شدن بانک ژن نادرترین و منحصربهفردترین گونههای گیاهی در جهان گفت: «گویا در کشور ما همهچیز برعکس شده است! هر باغ گیاهشناسی در دنیا تحت حمایت دولتها قرار داشته و شهرداریها برای حفظ و تقویت آن تلاش مضاعف میکنند، اما در اینجا متأسفانه مردم باید احساس خطر کرده و برای حمایت از گونههای گیاهی و محیط زیست کارزار تشکیل داده و به پا خیزند. چرا ما در کشورمان باید اجازه دهیم چیزی در طی سالها نابود شده و تازه بهفکر احیای آن بیفتیم.»
تیرخلاص بر نابودی گونههای گیاهی
هادی کیادلیری دبیر شورای مراجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی نیز با انتقاد از طاعون برجسازی در اطراف بزرگترین گنجینه ملی کشور گفت: «باغ گیاهشناسی، مرکز تولید علم بوده و درنهایت نیز بلاهای عظیم طبیعی از دل این مطالعات خنثی میشود. در حقیقت شاخص تعالی هر جامعه به میزان توجه مردم به مسائل محیط زیستی و طبیعت کشور بازمی گردد، اما متأسفانه برخی از دولتمردان این مرز و بوم، به مسائل اقتصادی اهمیت بیشتری میدهند. این درحالی است که قطعاً با بیتوجهی به مسائل طبیعت و اکولوژی، فاجعه اقتصادی عظیمی به بار خواهد آمد. ما همه ساله میلیاردها تومان برای روزدرختکاری و حفظ طبیعت هزینه کرده و فرهنگسازی را در میان مردم توسعه میدهیم؛ غافل از اینکه در کنار این فرهنگسازیها یک فرهنگسازی خاموش نیز وجود دارد؛ اینکه دولتمردان در عمل با اقداماتی ناصحیح تمام این زحمات را هدر دهند. بهعنوان نمونه نریختن زباله در طبیعت فرهنگسازی میشود اما خود دولتمردان این موضوع را نادیده گرفته و زبالهها را داخل جنگلها و منابع طبیعی رها میکنند. از سویی به مردم گفته میشود که شاخههای درخت را قطع نکنند اما مشاهده میکنیم که همین دولتمردان، هزاران الوار را بدون مجوز قطع میکنند.»
وی احداث برجهای پرتراکم در بالادست باغ گیاهشناسی را تیرخلاص بر نابودی گونههای گیاهی این باغ توصیف کرده و گفت: «ساخت برجهای پرتراکم همجوار باغ ملی گیاهشناسی که برای مملکت ما یک مرجع محسوب میشود، قطعاً صدها هزار ساعت کار علمی و پژوهشی را نابود خواهد کرد. این بدان معنا است که ما بخشی از پارک را نابود کرده و سپس به احیای آن برخیزیم. در حقیقت چنین اقدامی پشت کردن و بیتوجهی به علم، طبیعت و فرهنگسازی جامعه است. نابودی طبیعت هزینههای سنگینی را به جامعه تحمیل میکند. پیشتر نیز شاهد بودیم که پروژههایی از ساختوساز در اطراف باغ انجام شد. درنتیجه چنین اقدامی، بعضی از چاههای باغ خشک شده و با سقوط سفرههای آبی، درختان دچار مشکل شدند. انواع بیماریها، آفات و بویژه آفاتی که دقیقاً استرسهای خشکی را در آنجا نشان میدهد، طغیان کرد. در نهایت نیز با صرف هزینههای بسیار زیاد از بیتالمال این درختان نجات پیدا کردند.»ایران
رییس مرکز مدیریت بحران خشکسالی:
فعالیت ویژه ای برای کنترل گرد و خاک انجام نشده است
دو روز قبل، سازمان حفاظت محیط زیست با انتشار گزارشی، فهرست مفصلی از اقدامات ویژه برای مقابله با توفان های خاکی و خیزش گرد و خاک در کشور منتشر کرد اما دیروز، رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی، ضمن اشاره به اینکه مصرف بی رویه آب و توسعه خشکسالی هم یکی از دلایل خیزش گرد و خاک است، تاکید کرد که اقدامات ویژه ای برای مقابله با خیزش گرد و خاک در کشور انجام نشده است.
احد وظیفه در گفت وگو با خبرگزاری ایسنا افزود: «امسال دومین سال پیاپی خشکسالی است که می گذرانیم و در سال های خشک، بستر دریاچه ها و تالاب ها در معرض فرسایش بادی قرار می گیرند و چون آب داخل آنها تبخیر شده و خاک کف دریاچه بافت نرمی دارد، این خاک ها به دلیل آغشته بودن به نمک چسبندگی کمی دارند، بنابراین بر اثر وزش باد شدید در هوا پراکنده و بر اثر جریان های تراز میانی جو نقاط مختلف و بر اثر جریان به نقاط دیگر منتقل می شو&