ویلیام گادوین: متفکری که باید وی را از نو شناخت

فرشید یاسائی

پیشگفتار: ویلیام گادوین William Godwin  (1756 –1836)  از آن چهره‌هایی است که نامش در تاریخ فلسفه و ادبیات کمتر درخشیده، اما اندیشه‌ها و آثارش چنان پیشرو و ژرف‌اند که هنوز نیز باید به او بازگشت. گادوین از نخستین اندیشمندانی بود که اقتدار سیاسی و نهاد حکومت را به پرسش کشید و اندیشه‌ای سامان‌مند از آزادی، اخلاق و جامعه بی‌سلطه را پیش نهاد؛ اندیشه‌ای که می‌توان آن را نخستین صورت‌بندی فلسفی آنارشیسم دانست، هرچند خود او هرگز این اصطلاح را به کار نبرد.

او در زمانی زیست که اروپا در التهاب انقلاب‌ها و کشمکش‌های اجتماعی می‌سوخت. در دل چنین آشوبی، گادوین چشم‌اندازی از جهانی نو ترسیم کرد: جهانی که در آن خرد و عدالت جانشین زور و سلطه گردد.

تاریخ اندیشه را نه تنها فیلسوفان بزرگ و مشهور، بلکه اندیشمندانی نیز ساخته‌اند که نامشان در حاشیه مانده، اما اندیشه‌هایشان بذر تحول در ذهن و عمل نسل‌های آینده شده است. ویلیام گادوین از این دست چهره‌هاست؛ متفکری که هم رمان‌نویس، هم آموزگار آزادی بود و هم نقاد بی‌امان سلطه. شناخت گادوین، بازگشت به سرچشمه‌هایی است که هنوز می‌توانند آب حیات در رگ‌های تفکر معاصر جاری سازند.

رساله حاضر تلاشی است برای بازخوانی اندیشه‌های گادوین در حوزه‌های فلسفه سیاسی، اقتصاد، هنر و ادبیات، و نیز جایگاه زنان. در این مسیر، ابتدا زندگی و زمانه او را معرفی می‌کنیم، سپس مهم‌ترین مباحث آثارش را بررسی می‌نماییم و در نهایت به تأثیر و میراث فکری او در جهان امروز می‌پردازیم.

اندیشه سیاسی و فلسفی مدرن سرشار از نام‌هایی است که مسیر آزادی و عدالت را هموار کرده‌اند؛ اما در میان آنان چهره‌هایی نیز وجود دارند که به رغم عمق و نوآوری‌شان، کمتر شناخته شده‌اند. یکی از این چهره‌ها ویلیام گادوین استکه در اواخر سده هجدهم. او در روزگاری که سلطه دولت، اقتدارگرایی و نابرابری‌های اجتماعی امری بدیهی می‌نمود، با شجاعت فکری به نقد این بنیادها پرداخت و طرحی نو برای جامعه‌ای آزاد و عادلانه افکند.

*****

آغاز : ویلیام گادوین (1836-1756) را می‌توان نخستین اندیشمندی دانست که به طور نظام‌مند نقدی فلسفی از نهاد حکومت عرضه کرد. او در کتاب مهم خود، پژوهشی در باب عدالت سیاسی (1793)، مشروعیت حکومت را زیر سؤال برد و انسان را موجودی خردمند و خودسازمان معرفی کرد که می‌تواند بی‌نیاز از سلطه سیاسی، در پرتو آموزش و اخلاق به زندگی اجتماعی سامان دهد.

گادوین هم‌زمان با انقلاب فرانسه و تحولات فکری و سیاسی گسترده‌ای زیست. با این حال، برخلاف بسیاری از انقلابیون رادیکال، به خشونت انقلابی اعتقادی نداشت و راه اصلاح تدریجی، مسالمت‌آمیز و اخلاقی را ترجیح می‌داد.

گادوین نه تنها در مقام یک اندیشمند سیاسی، که در عرصه ادبیات نیز اثری ماندگار بر جای نهاد. رمان مشهور او ( چیزهایی چون آنها نیستند ( که بعدها با عنوان ماجراهای کلب ویلیامز نیز شناخته شد) نقدی تند بر فساد قدرت و نابرابری‌های اجتماعی است. توانایی او در آمیختن فلسفه با هنر سبب شد تا اندیشه‌هایش نه تنها در محافل فلسفی، بلکه در میان خوانندگان عام نیز طنین‌انداز شود.

زندگی شخصی او نیز از اندیشه‌هایش جدا نیست. پیوند فکری و عاطفی او با مری ولستون‌کرافت ـ نویسنده کتاب احقاق حقوق زنان ـ نقشی تعیین‌کننده در نگرش گادوین به برابری جنسیتی داشت. او در پرتو این رابطه، نگاهی ژرف‌تر به جایگاه زنان در جامعه یافت و آنان را شایسته آموزش، خردورزی و مشارکت برابر دانست.

چرا گادوین مهم است؟

در زمانی که مفهوم دولت به‌مثابه رکن بنیادین زندگی اجتماعی پذیرفته شده بود، گادوین بی‌پروا آن را به چالش کشید. او استدلال کرد که حکومت، حتی در بهترین شکل خود، سرانجام به فساد می‌انجامد و اخلاق و آزادی انسان‌ها را در بند می‌کشد. به باور او، انسان‌ها موجوداتی خردمند و خودسازمان‌اند و می‌توانند بی‌نیاز از اقتدار مرکزی، با تکیه بر آموزش، اخلاق و همکاری داوطلبانه، جامعه‌ای عادلانه بسازند.

اندیشه‌هایی فراتر از زمانه

گادوین در دوران انقلاب فرانسه می‌زیست، اما بر خلاف بسیاری از رادیکال‌های هم‌عصر خود، به خشونت انقلابی باور نداشت. او اصلاحات تدریجی و صلح‌طلبانه را بر انقلاب‌های خونین ترجیح می‌داد. این نگاه او را از بسیاری از هم‌عصرانش متمایز کرد.

در باب اقتصاد و مالکیت نیز دیدگاه‌های ویژه‌ای داشت. او مالکیت خصوصی را سرچشمه نابرابری می‌دانست، اما به جای مصادره اجباری، بر تقسیم داوطلبانه و اخلاقی منابع تأکید می‌کرد. در نگاه او، عدالت از مسیر اجبار نمی‌گذرد، بلکه از راه فضیلت و آگاهی مردمان پدید می‌آید.

اندیشه‌های گادوین گرچه در روزگار خودش جنجال‌برانگیز بود، اما الهام‌بخش بسیاری شد: آنارشیست‌ها نقد او بر حکومت را ادامه دادند؛ سوسیالیست‌ها به ایده‌هایش درباره عدالت اقتصادی استناد کردند؛ فمینیست‌ها آموزه‌های او درباره آموزش و آزادی زنان را به کار گرفتند. رد پای او را می‌توان در نوشته‌های پرسی بیش شلی، جان استوارت میل، و حتی در جنبش‌های عدالت اجتماعی معاصر دید.

گادوین و امروز ما

اکنون که جهان درگیر بحران‌های زیست‌محیطی، شکاف‌های طبقاتی و بازخیز اقتدارگرایی است، اندیشه‌های گادوین دوباره معنا می‌یابند. آموزه‌های او درباره آزادی فردی، ضرورت آموزش همگانی، و اهمیت همکاری‌های داوطلبانه، می‌توانند الهام‌بخش جنبش‌هایی باشند که در پی بدیل‌های عادلانه و پایدار برای آینده‌اند.

هنر و ادبیات در نگاه گادوین

هنر، از نظر گادوین، نه تفنن که ابزاری برای آزادی بود. او باور داشت هنرمند باید از بند سلطه‌های سیاسی و فرهنگی رها شود تا بتواند حقیقت را بیان کند. همان‌گونه که در فلسفه‌اش با اقتدارگرایی ستیز داشت، در هنر نیز هرگونه قید و بند را مانع آفرینش می‌دانست.

ادبیات برای او تنها روایت داستان نبود، بلکه شیوه‌ای برای بیداری اجتماعی بود. رمان‌های او همچون آینه‌ای در برابر جامعه قرار گرفتند و فساد، ستم و نابرابری را آشکار کردند. بدین‌سان گادوین ادبیات را در خدمت آزادی و روشنگری می‌نشاند.

سیاست و اقتصاد

در کتاب سترگ خود، پژوهشی در باب عدالت سیاسی (1793)، گادوین بنیادهای فلسفه سیاسی را به لرزه انداخت. او استدلال کرد که حکومت‌ها هرگز مشروعیت اخلاقی ندارند، زیرا بر اجبار و خشونت بنا شده‌اند. او نظریه قرارداد اجتماعی را ـ از هابز تا لاک ـ نقد کرد و نشان داد که توافق میان مردم و حکومت چیزی جز افسانه‌ای برای توجیه سلطه نیست.

به باور گادوین، تنها راه رهایی از سلطه، آموزش و بیداری عقلانی است. قوانین و مجازات‌ها، از دید او، ابزارهایی موقتی و ناکارآمدند. جامعه‌ای که مردمانش آگاه باشند، نیازی به حکومت ندارد؛ زیرا خرد و اخلاق جمعی، خود بهترین راهنماست.

در حوزه اقتصاد، گادوین نابرابری‌های ناشی از مالکیت خصوصی را به نقد کشید. او بر این باور بود که ثروت باید بر پایه نیاز واقعی و از طریق همکاری داوطلبانه توزیع شود. در این چشم‌انداز، کشاورز و صنعت‌گر محصولات خویش را بی‌نیاز از بازار و دولت، بر پایه اعتماد و عدالت با هم مبادله می‌کنند.

نگاه گادوین به اقتصاد نیز انقلابی بود. او مالکیت خصوصی را سرچشمه نابرابری‌ها دانست، اما به جای مصادره اجباری ثروت، بر تقسیم داوطلبانه و اخلاقی آن تأکید کرد. عدالت، در چشم او، نه با اجبار دولتی بلکه با آگاهی و فضیلت انسانی امکان‌پذیر است. جامعه‌ای که افرادش نیاز یکدیگر را درک کنند، بی‌نیاز از بازار رقابتی و ساختارهای تحمیلی خواهد بود.

جایگاه زنان در اندیشه گادوین

دیدگاه‌های گادوین درباره زنان زیر تأثیر مستقیم رابطه‌اش با مری ولستون ‌کرافت* شکل گرفت. او تفاوت‌های میان زن و مرد را نه طبیعی، بلکه حاصل تربیت نابرابر می‌دانست. در نظر او، اگر زنان همانند مردان آموزش ببینند، توانایی‌های عقلانی و اخلاقی برابر خواهند داشت.

او از ازدواج سنتی نیز انتقاد می‌کرد و آن را نهادی نابرابر می‌دانست که زنان را به اطاعت از مردان وامی‌دارد. به باورش، روابط انسانی باید بر عشق و احترام متقابل استوار باشد، نه بر قراردادهای تحمیلی.

رابطه‌ی عمیق او با مری ولستون‌کرافت، نویسنده احقاق حقوق زنان، افق تازه‌ای در اندیشه‌اش گشود. گادوین پذیرفت که نابرابری زن و مرد نه طبیعی بلکه ساخته جامعه است. او بر آموزش زنان، استقلال آنان و نقد ازدواج سنتی به‌مثابه نهادی نابرابر تأکید کرد. در نگاه او، روابط انسانی باید بر عشق، احترام و برابری استوار باشد، نه بر قراردادهای تحمیلی.

میراث فکری

گادوین الهام‌بخش بسیاری از جریان‌های فکری شد: از آنارشیست‌ها که نقد بنیادین او از حکومت را به کار گرفتند، تا سوسیالیست‌ها که توجه او به نابرابری‌های اقتصادی را ادامه دادند، و تا فمینیست‌ها که آموزه‌های او درباره آموزش و آزادی زنان را ارج نهادند.

اندیشمندانی چون پرسی بیش شلی و جان استوارت میل از آثار او تأثیر پذیرفتند. حتی در جنبش‌های معاصر عدالت اجتماعی و اقتصاد تعاونی، پژواک اندیشه‌های گادوین شنیده می‌شود.

اگر امروز در میان ما بود...

اگر گادوین امروز می‌زیست، بی‌گمان به سرمایه‌داری نئولیبرال با انباشت بی‌رحمانه ثروت و قدرت می‌تاخت. او شرکت‌های چندملیتی و نظام‌های مصرف‌گرا را ادامه همان سلطه‌هایی می‌دید که روزگاری بر آن‌ها شورید. در برابر، از اقتصاد مشارکتی و مدل‌های تعاونی دفاع می‌کرد و فناوری‌های نوین را ـ اگر در خدمت انسانیت باشند ـ ابزارهایی برای کاهش فاصله‌های طبقاتی می‌دانست.

در باب زنان، او هم‌صدا با جنبش‌های فمینیستی امروز، خواهان برابری کامل در آموزش، مالکیت، و انتخاب‌های فردی می‌بود.

سخن پایانی: ویلیام گادوین متفکری بود که زمانه‌اش را پشت سر گذاشت. او به ما آموخت که هیچ سلطه‌ای جاودان نیست و انسان، اگر به خرد و فضیلت خود اعتماد کند، می‌تواند جهانی عادلانه و آزاد بیافریند. بازخوانی آثار او نه تنها ادای احترام به اندیشه‌ای بزرگ، بلکه ضرورتی برای یافتن راه‌هایی نو در جهان پرآشوب امروز است.

ویلیام گادوین در زمانه‌ای می‌زیست که سلطه و نابرابری بدیهی می‌نمود، اما او جرئت اندیشیدن به جهانی دیگر را داشت؛ جهانی که در آن خرد، آموزش و اخلاق جایگزین زور و قدرت می‌شوند. او به ما یادآوری می‌کند که آزادی و عدالت، نه با فرمان حاکمان بلکه از دل انسان‌های آگاه و مسئول برمی‌خیزند.

امروز، بازخوانی گادوین نه یک تمرین تاریخی بلکه ضرورتی برای یافتن راه‌های نو در جهانی است که بار دیگر از نابرابری و سلطه رنج می‌برد. او متفکری برای همه زمان‌هاست؛ صدایی که اگر به دقت شنیده شود، هنوز توان بیدار کردن وجدان‌های خفته را دارد.

در جهانی که بار دیگر با بحران‌های اقتدارگرایی، نابرابری و بحران زیست‌محیطی روبه‌روست، بازخوانی اندیشه‌های ویلیام گادوین ضرورتی بیش از پیش یافته است. او به ما یادآور می‌شود که آزادی و عدالت نه از رهگذر زور و قانون، بلکه از طریق آموزش، آگاهی و فضیلت اخلاقی به دست می‌آیند. رساله حاضر تنها گامی کوچک در راه بازشناسی این متفکر بزرگ بود؛ گامی که می‌تواند پژوهش‌های گسترده‌تر و عمیق‌تر را برانگیزد. پائیز 2025. پایان

* مری وُلستون‌ کرافت Mary Wollstonecraft. زادهٔ ۲۷ آوریل ۱۷۵۹ در ناحیه «اسپیتال فیلد» در حومهٔ لندن – درگذشتهٔ ۱۰ سپتامبر ۱۷۹۷ ادیب و نویسنده انگلیسی بود. وی را نخستین فمینیست انگلستان خوانده‌اند. ...ویکی پیدیا

منابع پیشنهادی:

Godwin, William. An Enquiry Concerning Political Justice. 1793.

Godwin, William. Things as They Are; or, The Adventures of Caleb Williams. 1794.

Philp, Mark. Godwin’s Political Justice. Cornell University Press, 1986.

Marshall, Peter. Demanding the Impossible: A History of Anarchism. HarperCollins, 1992.

Clemit, Pamela. The Godwinian Novel. Oxford University Press, 1993.

St. Clair, William. The Godwins and the Shelleys: A Biography of a Family. Norton, 1989.