" مطالب این صفحه ضرورتا بیانگر تایید همه آنان نیست و  بیشتر جنبه آگاهی و اطلاع رسانی است "

اتیسم؛ تنوعی طبیعی از گوناگونی انسانی

مغز بیمار سالم

مریم مرامی

همه ما به نوعی درباره اختلالات طیف اتیسم شنیده ایم. اصطلاح اتیسم برای اولین بار در دهه 1940 استفاده شد، زمانی که گروهی از کودکان در انزوای شدید خود و عدم پاسخ گویی به محیط بودند. اما تنها در 30 سال گذشته است که متخصصان آموزش و توسعه به طور سیستماتیک این پدیده را مطالعه کرده اند. اکنون مشخص شده است که هرچه حمایت مناسب زودتر ارائه شود، شانس ادغام اجتماعی فرد دچار اختلالات طیف اتیسم بیشتر است. این یادداشت، بر تشخیص زودهنگام و حمایت متناسب فردی، همچنین بر اهمیت حمایت و آگاهی از اتیسم تاکید می کند. این تنها راهی است که افراد اتیستیک می توانند پتانسیل خود را توسعه دهند و به خوبی در کار و خانواده ادغام شوند.

اتیسم یک اختلال عصبی رشدی است که بر نحوه ارتباط، تعامل و رفتار فرد با دیگران تاثیر می گذارد. این یک وضعیت طیفی است، به این معنی که شدت و تاثیر آن می تواند از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت باشد. برخی از افراد اتیستیک در مهارت های اجتماعی، زبان، پردازش حسی و تنظیم هیجانی مشکل دارند، درحالی که برخی دیگر ممکن است در زمینه های خاصی مانند حافظه، خلاقیت و منطق سرآمد باشند. اتیسم، اوایل دوران کودکی رخ می دهد اما گاهی اوقات خیلی دیرتر تشخیص داده می شود. کسانی که تحت تاثیر قرار می گیرند، معمولا روی خودشان متوجه و معطوف هستند و در برخورد با افراد دیگر کاستی هایی دارند. از این رو اصطلاح اتیسم به وجود آمده است. مشکلات اختلال طیف اتیسم معمولا در ارتباط غیر کلامی و ایجاد رابطه، در استفاده صحیح از زبان و صحبت کردن، علاقه نداشتن به برقراری ارتباط و تعامل با افراد دیگر نمایان می شود. به عبارت دقیق تر، این به آن معناست که بسیاری از افراد اتیستیک در تشخیص احساسات دیگران و همچنین در همدلی با دیگران مشکل دارند. آنها معمولا نمی دانند با طعنه و گوشه و کنایه چه کنند. اما همه افراد دچار اختلال طیف اتیسم، مشکلات یکسانی ندارند. آنها به اندازه بقیه افراد جامعه، متنوع و متفاوت هستند. به سادگی می توان گفت که افراد اتیستیک با چشم های متفاوتی به دنیا نگاه می کنند. اینکه افراد مبتلا، از اختلال خود رنج می برند یا با آن زندگی خوبی دارند؛ اغلب با کمک، درک و حمایت اطرافیان شان تعیین می شود. به عنوان مثال کودکان اتیستیک معمولا علایق بسیار محدود یا خاصی دارند که به شدت بر روی آنها تمرکزمی کنند. هنگام بازی، ممکن است متوجه رفتارهای تکراری شوید. آنها حرکات را بارها و بارها انجام می دهند یا وقتی چیزی در روال روزانه آنها تغییر می کند، بی قرار می شوند. تماس نداشتن با والدین نیز می تواند از علائم آن باشد. تنها بخشی از کودکان اتیستیک دارای ناتوانی ذهنی هستند. این کودکان معمولا نیاز به مراقبت مادام العمر دارند. درمقابل، کودکان اتیستیک با عملکرد بالا، اغلب استعداد خاصی را در خود پرورش می دهند که به عنوان استعداد جزیره ای نیز شناخته می شود. مطالعات اخیر نشان داده است که افراد اتیستیک به طور منطقی قضاوت می کنند، تمایل به اشتباهات کمتری دارند و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار نمی گیرند. برای بسیاری از افراد اتیستیک، یافتن محیطی که بتوانند به خوبی با آن کنار بیایند، بسیار مهم است. برای کودکان، این ممکن است به معنای حضور در یک مدرسه عادی نیز باشد. برخی از افراد اتیستیک به مکان های خاص حساس هستند. مثلا برخی به شدت به نویز واکنش نشان می دهند، بنابراین به محیطی آرام نیاز دارند. در عوض، دیگر افراد اتیستیک یک روال روزانه بسیار ساختار یافته پیدا می کنند تا امنیت مورد نیاز را به آنها بدهد. اکثر افراد اتیستیک خجالتی هستند و از شلوغی دوری می کنند. باوجوداین باید سعی کنیم با درنظرگرفتن نیازهای فردی، تا حد امکان آنها را در تعاملات اجتماعی جای دهیم. اگرچه آمار دقیقی وجود ندارد، اما پسران دو تا سه برابر بیشتر از دختران به اتیسم مبتلا می شوند. در سال های اخیر، تعداد تشخیص های اتیسم به طور کلی افزایش یافته است. احتمالا به دلیل مراجعه کودکان در سنین پایین تر به مراکز بهداشتی درمانی، اختلال زودتر شناسایی می شود. معاینات استاندارد و منظم از سوی پزشک اطفال به اطمینان از اینکه تشخیص اغلب در مراحل اولیه انجام می شود، کمک می کند. اتیسم هرچه زودتر تشخیص داده شود، پیش آگهی بهتری دارد. با این حال، از آنجایی که سیر این اختلال همیشه فردی است، پیش بینی اولیه درباره دوره بعدی فقط تا حد محدودی امکان پذیر است. و با وجود تمام تحقیقات، هنوز موردی وجود ندارد که اتیسم تنها در نوجوانی یا بزرگسالی تشخیص داده شود. درنهایت، این اختلال درمان پذیر نیست اما راه های زیادی برای حمایت از افراد اتیستیک برای داشتن یک زندگی تا حدی مستقل، و تسهیل زندگی روزمره برای آنها وجود دارد. حمایت از اتیسم به دلیل افزایش آگاهی و پذیرش جامعه ازسوی اتیسم مهم است. بسیاری از مردم هنوز تصورات غلط، کلیشه ای و تعصباتی درباره اتیسم دارند که می تواند منجر به تبعیض، انگ و طرد افراد دارای اتیسم شود. کمپین های حمایتی می توانند به مردم درباره واقعیت و تنوع اتیسم آموزش دهند و نگرش های مثبت و محترمانه درباره افراد اتیستیک و خانواده های شان را تشویق کنند. اطمینان از برآورده شدن حقوق و نیازهای افراد اتیستیک، نیازمند حمایت از اتیسم است. افراد اتیسمی با چالش ها و موانع زیادی برای دسترسی به آموزش، اشتغال، مراقبت های بهداشتی و دیگر خدمات و فرصت ها مواجه هستند. کمپین های حمایتی می توانند سیاست گذاران، ارائه دهندگان خدمات و کارفرمایان را تحت تاثیر قرار دهند تا شیوه های فراگیر و حمایتی را اتخاذ کنند که به استقلال، کرامت و ترجیحات افراد دارای اتیسم احترام می گذارد. علاوه بر آن حمایت از اتیسم در توانمندسازی افراد اتیستیک برای داشتن انتخاب در زندگی خود نقش دارد. افراد اتیستیک اغلب از طرف دیگرانی که برای آنها یا درباره آنها تصمیم می گیرند، به حاشیه رانده می شوند، نادیده گرفته می شوند یا ساکت می شوند. کمپین های حمایتی می توانند صدای افراد اتیستیک و حامیان آنها را تقویت کرده و مشارکت آنها را در فرایندهای تصمیم گیری که بر آنها تاثیر می گذارد، تشویق کنند. کمپین های حمایتی همچنین می توانند حس اجتماعی، همبستگی و هویت را بین افراد دارای اتیسم و حامیان آنها تقویت کنند.

انواع شناخته شده اتیسم

در گذشته، اختلالات اتیسم به زیرگروه های واضح زیر تقسیم بندی می شد:

اتیسم اوایل دوران کودکی یا سندرم کانر: این شکل از اتیسم خیلی زود شروع می شود و اغلب با اختلالات رشد زبان یا ناتوانی های ذهنی احتمالی همراه است. اتیسم اولیه در دوران کودکی قبل از سه سالگی رخ می دهد. معمولا تا 18 ماهگی کودک تشخیص واضحی داده نمی شود.

اتیسم غیرمعمول: نکته خاص درباره اتیسم غیر معمول این است که اگرچه بسیار شبیه به اتیسم اولیه دوران کودکی است اما تمام معیارهای تشخیصی را برآورده نمی کند. در کودکان اتیستیک آتیپیک، ناهنجاری ها ممکن است تا بعد از سه سالگی ظاهر نشوند.

سندرم آسپرگر: نشانگان آسپرگر با شروع دیرتر، از حدود سه سالگی مشخص می شود و در بیشتر موارد بدون اختلالات رشد زبان رخ می دهد. افراد اتیستیک آسپرگر از سطح هوش طبیعی و مهارت های زبانی خوبی برخوردار هستند. کسانی که تحت تاثیر قرار می گیرند، اغلب تمایل دارند که همه چیز را جدی بگیرند و به معنای واقعی کلمه درک کنند. کودکان و نوجوانان مبتلا به سندرم آسپرگر محرک های حسی را به شدت تجربه می کنند، اغلب دارای علایق خاص و از تغییر نگران هستند.

سندرم رت و اختلال تجزیه کننده در دوران کودکی: سندرم رت

(Rett syndrome) و اختلال از هم گسیخته دوران کودکی، دو شکل نادر اتیسم و اختلالات رشدی فراگیر هستند. هر دو شامل از دست دادن مهارت های کسب شده قبلی پس از رشد طبیعی اولیه است.

اکنون پزشکی از مرزبندی واضح زیرگروه ها فاصله گرفته و امروزه ما بیشتر، از یک اختلال طیف اتیسم صحبت می کنیم. اختلالات طیف اتیسم عمدتا ژنتیکی است و در بیش از 90 درصد موارد به ارث می رسد. با این حال، دلایل ژنتیکی بسیار پیچیده و متنوع هستند. تحقیقات تاکنون بیش از صد ژن را شناسایی کرده است که در ایجاد اختلالات طیف اتیسم نقش دارند.

ویژگی های خاص در رفتار

افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم اغلب محیط خود را آشفته و پیش بینی ناپذیر می دانند. آنها در سازگاری انعطاف پذیر با موقعیت ها و فرایندهای جدید و یافتن راه مناسب برای خود، مشکل زیادی دارند. افراد اتیستیک تمایل دارند دنیای اطراف خود را به گونه ای متفاوت از افراد نوروتیپیک درک و پردازش کنند. به عنوان مثال، افراد اتیستیک ممکن است تمایل کمتری به نسبت دادن حالات ذهنی به دیگران، درک مقاصد آنها یا تفسیر حالات چهره داشته باشند. این ممکن است تا حدی به دلیل تفاوت اساسی در فرایندهای حسی باشد. در محیط های اجتماعی، الگوهای پردازش اطلاعات در افراد اتیستیک اغلب با اختلال همراه است، به ویژه زمانی که ناآگاهی از سوی دیگران در محیط وجود دارد. این امر می تواند معاشرت روزانه در کلاس درس یا در محل کار را چالش برانگیز کند. تجربه های مکرر از تعاملات اجتماعی ناموفق به نوبه خود می تواند بر سلامت روان تاثیر منفی بگذارد، به عنوان مثال اضطراب اجتماعی یا تنهایی را بیشتر کند. با استفاده از الگوهای رفتاری خاص، افراد آسیب دیده سعی می کنند محیط خود را پیش بینی پذیرتر و شفاف تر کنند. علاوه بر این، این رفتارها اغلب باعث آرامش و نشاط آنها می شوند. رفتارهای خاص که به ویژه در اختلالات طیف اتیسم رایج است:

رفتار تکراری/ کلیشه ای: به اعمال خاصی اشاره دارد که بارها و بارها (به یک روش) تکرار می شوند. برخی از افراد اتیستیک حرکات بدن غیرعادی مانند تکان دادن مکرر بازوها یا تکان دادن بالاتنه خود را نشان می دهند. آنها روال ها و ساختارهای ثابتی را ترجیح می دهند که همیشه برای دیگران معنا ندارد. به عنوان مثال، در یک کودک، این می تواند خود را با اصرار بر خوردن همیشه در یک زمان و فقط از یک بشقاب قرمز نشان دهد، همیشه یک مسیر را به سمت مدرسه طی کند یا همیشه اسباب بازی ها را به روشی خاص مرتب کند. هنگامی که این روال های سفت و سخت مختل می شوند یا قطع می شوند، بار بزرگی برای افراد آسیب دیده است که گاهی اوقات می تواند منجر به پرخاشگری و حتی عصبانیت شود.

علایق خاص: افراد دارای اختلال طیف اتیسم اغلب به موضوعات خاصی علاقه زیادی پیدا می کنند و زمان زیادی را صرف آنها می کنند. انتخاب علاقه خاص به ترجیحات و مرحله رشد فرد بستگی دارد. مثلا آنها ممکن است مجذوب یک شیء خاص شوند و ساعت ها وقت صرف کنند تنها به این دلیل است که حس خوبی دارد، زیبا به نظر می رسد یا صداهای دلپذیری تولید می کند. برخی دیگر زمان زیادی را صرف موضوعات خاصی می کنند و می خواهند همه چیز را درباره آنها یاد بگیرند.

و در آخر، این مهم است که والدین اطلاعات جامع به دست آورند و با سازمان های خودیاری تماس بگیرند. اگرچه علل دقیق اتیسم به طور کامل شناخته نشده است اما معمولا علائم را می توان با حمایت مناسب به میزان درخور توجهی بهبود بخشید. مداخله زودهنگام، رفتار درمانی و برنامه های ویژه برای درمان اتیسم موثر بوده و اغلب از طرف مراکز ویژه اتیسم و کلینیک های سرپایی ارائه می شوند.

استراتژی های درمانی اتیسم

وقتی نوبت به درمان اختلال طیف اتیسم می رسد، مهم است که بدانیم موثرترین درمان ها و مداخلات می تواند برای هر فردی متفاوت باشد. مشخص شده است که برای افراد اتیستیک، برنامه های درمانی فردی و بسیار ساختار یافته، مفید هستند زیرا نیازها و چالش های هر فرد را برآورده می کنند. مداخله زودهنگام، به ویژه در دوران پیش دبستانی یا قبل از آن، اثرات مثبت درخور توجهی بر علائم و مهارت های بعدی نشان داده است. برنامه های درمانی فردی در خط مقدم درمان های موثر اتیسم هستند. این برنامه ها برای رسیدگی به نقاط قوت، ضعف و اهداف خاص هر فرد اتیستیک طراحی شده اند و با تمرکز بر نیازهای منحصربه فرد خود، می توانند علائم را به میزان درخور توجهی کاهش داده و عملکرد روزانه را بهبود ببخشند. برنامه های درمانی معمولا شامل یک رویکرد چندرشته ای است که مداخلات و استراتژی های مختلف را در بر می گیرد. اجزای برنامه ممکن است ترکیبی از رویکردهای رفتاری، رویکردهای رشدی، درمان های آموزشی تخصصی و در برخی موارد مداخلات دارویی باشد. تشخیص زودهنگام و مداخله، امکان اجرای به موقع درمان ها و حمایت های مناسب را فراهم می کند که می تواند به افراد مبتلا به اتیسم کمک کند تا مهارت های اساسی خود را توسعه دهند و کیفیت کلی زندگی خود را بهبود ببخشند. برنامه های مداخله اولیه جهت رسیدگی به چالش های اصلی مرتبط با اتیسم مانند مشکلات ارتباطی، تعاملات اجتماعی و رفتارهای تکراری طراحی شده اند. با ارائه مداخله زودهنگام، افراد اتیستیک این فرصت را دارند که پیشرفت قابل توجهی در رشد خود داشته باشند و مهارت های اساسی را کسب کنند که در طول زندگی از آنها حمایت می کند. باید یادآوری کنم که درمان های موثر اتیسم بسیار فردی هستند و باید متناسب با نیازهای منحصربه فرد آنها طراحی شوند. همکاری با متخصصان مراقبت های بهداشتی و متخصصان در زمینه اتیسم می تواند به تعیین مناسب ترین برنامه درمانی برای فرد مبتلا به اتیسم کمک کند. با تاکید بر برنامه های درمانی فردی و اهمیت شناخت مداخله زودهنگام، افراد اتیستیک می توانند حمایتی را دریافت کنند که برای پیشرفت و داشتن زندگی رضایت بخش نیاز دارند. هنگامی که صحبت از درمان اختلال طیف اتیسم می شود، رویکردهای رفتاری، اثربخشی زیادی در پرداختن به علائم و بهبود مهارت های مختلف نشان داده اند. یکی از رویکردهای پذیرفته شده رفتاری، تحلیل رفتار کاربردی (ABA) است که بر تشویق رفتارهای مطلوب و بازداشتن از رفتارهای ناخواسته برای ارتقای نتایج مثبت در افراد اتیستیک تمرکز دارد. مداخلات ABA به شدت ساختار یافته و تخصصی بوده و متناسب با نیازهای هر فرد طراحی شده اند. هدف این رویکرد، بهبود مهارت های مختلف از جمله ارتباطات، تعامل اجتماعی، عملکرد تحصیلی و مهارت های زندگی روزمره است. گفتاردرمانی و کاردرمانی، دو رویکرد رشدی کلیدی هستند که معمولا مورد استفاده قرار می گیرند و به افراد اتیستیک کمک می کنند تا مهارت های ارتباطی کلامی و غیرکلامی مانند واژگان، ساختار جمله، ارتباطات اجتماعی و زبان عمل گرایانه، همچنین مهارت های لازم برای زندگی روزمره را توسعه دهند تا در زندگی خود مستقل تر و کارآمدتر شوند. یکی از رویکردهای درمانی نوظهور که امیدوارکننده است، استفاده از داروهای هدفمند گیرنده موسکارینی است. گیرنده های استیل کولین موسکارینی به عنوان یک هدف دارویی اصلی برای رسیدگی به رفتارهای معمولی که اغلب در افراد دارای طیف اتیسم مشاهده می شود، مورد مطالعه قرار می گیرند. کارآزمایی های بالینی که گیرنده های موسکارینی را در بیماران مبتلا به آلزایمر هدف قرار می دهند، تسکین علائم را برای کسانی که توهم و طغیان را تجربه می کنند نشان داده اند. این موفقیت باعث شده مزایای بالقوه داروهای هدفمند گیرنده موسکارینی برای افراد مبتلا به اتیسم مورد بررسی قرار گیرد. تحقیقات انجام شده روی داروهای هدفمند موسکارینی برای اسکیزوفرنی نتایج مثبتی در کارآزمایی های بالینی به همراه داشته است. این امر امکان انجام آزمایش های مشابه با افراد دارای طیف اتیسم را در آینده باز می کند. در حالی که دارو درمانی، درمان اولیه برای اتیسم نیست، علاقه زیادی به ترکیب آن با رفتار درمانی برای نتایج بهتر وجود دارد. تحقیقات روی داروهای هدفمند موسکارینی ادامه دارد. البته چالش هایی هم وجود دارد، به ویژه در رابطه با عوارض جانبی بالقوه که باید به آن پرداخته شود. با این حال، هدف بهینه سازی پتانسیل درمان گیرنده های موسکارینی برای شرایطی مانند اتیسم با توسعه درمان های دارویی انتخابی تر و موثرتر است. شناسایی داروهای هدفمند گیرنده موسکارینی به عنوان یک رویکرد درمانی نوظهور برای اتیسم، نویدبخش بهبود نتایج در افراد دارای طیف اتیسم است. با ادامه پیشرفت تحقیقات، امید این است که این داروها بتوانند به طور موثر رفتارهای عادتی مرتبط با اتیسم را برطرف کنند و منجر به کیفیت زندگی بهتر برای افراد و خانواده هایشان شوند. اگرچه این رویکردهای درمانی نوظهور هیجان انگیز هستند، اما راه حل های مستقلی نیستند. در حال حاضر درمان ها برای افراد مبتلا به اتیسم عمدتا شامل رفتار درمانی است، به ویژه زمانی که در سنین پایین مورد هدف قرار می گیرد. استفاده بالقوه از درمان دارویی، مانند داروهایی که گیرنده های موسکارینی را هدف قرار می دهند، در کنار رفتار درمانی، برای تقویت رویکرد کلی درمان در نظر گرفته شده است. از طریق تحقیقات و همکاری مداوم، زمینه درمان اتیسم به پیشرفت خود ادامه می دهد. به این ترتیب امیدی را برای مداخلات و نتایج بهبودیافته برای افراد طیف اتیسم ایجاد می کند.

چشم انداز بیوتکنولوژی های نوظهور

بیوتکنولوژی های نوظهور در زمینه اتیسم، مانند ویرایش ژن، درمان با سلول های بنیادی و توسعه نشانگرهای زیستی، فرصت های جدیدی را برای درمان و درک اتیسم باز می کنند. فناوری های ویرایش ژن، به ویژه سیستم

کریسپر-کس9 ابزارهایی را در اختیار محققان قرار می دهد تا به طور دقیق گونه های ژنتیکی مرتبط با اتیسم را اصلاح کنند و نوید می دهند که چگونه گونه های ژنتیکی خاص بر رشد و عملکرد مغز تاثیر می گذارند و در نتیجه سرنخ هایی برای توسعه درمان های هدفمند ارائه می دهند. در درمان با سلول های بنیادی، از سلول های بنیادی پرتوان القایی خود بیمار (iPSCs) برای مطالعه پاتومکانیسم های اتیسم با تقلید از فرایند رشد عصبی در شرایط آزمایشگاهی و همچنین بررسی درمان های جایگزین سلولی بالقوه استفاده می کنند. علاوه بر این، کشف نشانگرهای زیستی، تشخیص زودهنگام و نظارت بر پیشرفت بیماری را تسهیل کرده و درمان شخصی را ممکن می کند. علاوه بر این، ارگانوئیدهای مغزی مشتق شده از سلول های بنیادی پرتوان القایی (iPSC) از بیماران اتیسم به عنوان یک ابزار قدرتمند برای مطالعه ناهنجاری های عصبی رشدی مرتبط با اتیسم ظاهر شده اند. این مدل های سه بعدی و خودسازمان دهنده، ویژگی های کلیدی رشد مغز انسان را در شرایط آزمایشگاهی فراهم می کنند و به محققان اجازه می دهند مکانیسم های سلولی و مولکولی زمینه ساز پاتوژنز اتیسم را بررسی کنند. با مقایسه ارگانوئیدهای مغزی مشتق شده از بیماران اتیسم با افراد سالم، محققان می توانند تغییراتی را در تمایز عصبی و پیوندهایی که ممکن است در ایجاد اتیسم نقش داشته باشد، شناسایی کنند. علاوه بر این، ارگانوئیدهای مغزی مشتق شده از بیمار، بستری شخصی برای غربالگری و آزمایش دارو فراهم می کنند و امکان شناسایی درمان های هدفمندی را که می توانند با پس زمینه ژنتیکی فرد تنظیم شوند، ایجاد می کنند. این رویکرد با ارائه یک سیستم مدل دقیق تر و مرتبط تر برای بررسی مکانیسم های بیماری و آزمایش مداخلات درمانی جدید، پتانسیل ایجاد تحول در توسعه استراتژی های پزشکی دقیق برای اتیسم را دارد. با ادامه پیشرفت این زمینه، انتظار می رود ارگانوئیدهای مغزی مشتق از iPSC نقش مهمی در کشف علت پیچیده اتیسم و هدایت توسعه استراتژی های درمانی شخصی ایفا کنند. توسعه این فناوری ها نه تنها درک ما از علت پیچیده اتیسم را بهبود بخشیده است، بلکه گزینه های درمانی دقیق تر و موثرتری را برای بیماران اتیسم فراهم کرده است. اگرچه بیشتر این بیوتکنولوژی های نوظهور هنوز در مرحله تحقیقاتی هستند، اما امید و انتظاری را برای آینده درمان و مدیریت اتیسم به ارمغان می آورند. با پیشرفت تحقیقات و بلوغ فناوری، انتظار می رود این رویکردهای نوآورانه مزایای قابل توجهی برای افراد مبتلا به طیف اتیسم و خانواده هایشان به همراه داشته باشد.

محدودیت های کلیدی باقی مانده در تحقیقات اتیسم

اگرچه پیشرفت قابل توجهی در تحقیقات اتیسم حاصل شده است، هنوز بعضی از محدودیت های کلیدی باقی مانده اند: اول، علت اتیسم بسیار پیچیده است و شامل عوامل ژنتیکی و محیطی و تعاملات آنها ست که شناسایی علل خاص و توسعه استراتژی های درمانی هدفمند را بسیار چالش برانگیز می کند. دوم، ناهمگونی اتیسم در تنوع شدید علائم در بین بیماران منعکس می شود که ایجاد معیارهای تشخیصی یکسان و رویکردهای درمانی را دشوار می کند. علاوه بر این، بیشتر مطالعات روی کودکان متمرکز شده اند و بیماران بزرگسال مبتلا به اتیسم نسبتا مورد مطالعه قرار نگرفته اند که درک طول عمر کامل اتیسم را محدود می کند. از نظر روش تحقیق، بیشتر تحقیقات اختلال طیف اتیسم فعلی بر مطالعات کوچک و کوتاه مدت متکی است که ممکن است بر کاربرد گسترده نتایج و ارزیابی اثربخشی بلندمدت تاثیر بگذارد. اگرچه پیشرفت های فناوری، ابزارهای جدیدی را برای تشخیص و مداخله اتیسم فراهم کرده ، محبوبیت و کاربرد این فناوری ها همچنان با محدودیت های اقتصادی و منابع مواجه است. در نهایت، تحقیقات اتیسم در سراسر جهان نابرابر است، تحقیقات بسیار بیشتری در کشورها و مناطق غنی از منابع نسبت به مناطق با منابع محدود انجام شده است. این عدم تعادل، درک جامع اتیسم را در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی محدود می کند. بنابراین برای غلبه بر این محدودیت ها، تحقیقات بین رشته ای، بین فرهنگی و بلندمدت و همچنین همکاری های جهانی برای تعمیق درک اتیسم و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم مورد نیاز است. چشم انداز پیشگیری و درمان آتی اتیسم به فردیت و یکپارچگی مبتنی بر فناوری اشاره دارد. با درک عمیق تر عوامل ژنتیکی و محیطی اتیسم، انتظار می رود مداخلات و استراتژی های درمانی هدفمندتری ایجاد شود که بر اساس زمینه ژنتیکی خاص و ویژگی های پاتولوژیک فرد باشد. انتظار می رود استفاده صحیح دارو، نتایج درمان را بهبود بخشد، عوارض جانبی ناخواسته را کاهش دهد و تخصیص منابع را بهینه کند. در همین حال، انتظار می رود پیشرفت های فناوری، به ویژه هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و واقعیت مجازی، انقلابی در نحوه تشخیص، نظارت و درمان اتیسمی ها ایجاد کند. این فناوری ها قادر به ارائه برنامه های آموزشی و درمانی سفارشی هستند که مقبولیت و اثربخشی مداخلات را افزایش می دهند. علاوه بر این، تحقیقات بین رشته ای تقویت خواهد شد و سیاست های اجتماعی و استراتژی های بهداشت عمومی، بیشتر بر غربالگری و مداخله اولیه و همچنین افزایش آگاهی و درک عمومی از اتیسم تمرکز خواهند کرد. مهم تر از همه، آینده پیشگیری و درمان اتیسم تاکید بیشتری بر نیازهای افراد اتیستیک، ارتقای یکپارچگی اجتماعی و اشتغال و بهبود کیفیت زندگی آنها خواهد داشت. با افزایش آگاهی جامعه از تنوع و شمول، افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم حمایت و احترام بیشتری دریافت خواهند کرد و از فرصت های بیشتری برای مشارکت اجتماعی برخوردار خواهند شد.

شناخت اتیسم حیاتی است

آگاهی و درک اختلال طیف اتیسم نه تنها برای افراد مبتلا به اتیسم و خانواده هایشان، بلکه برای کل جامعه حائز اهمیت است. درک عمیق تر اختلال طیف اتیسم برای پرورش جامعه ای فراگیر، دلسوز و پذیرنده که به تنوع و فردیت اهمیت می دهد، ضروری است. پذیرش اتیسم افزایش یافته است، به طوری که مردم نسبت به افرادی که با اتیسم مواجه می شوند، باز بودن بیشتری نشان می دهند، به ویژه زمانی که علائم واضح اتیسم مشهود است. برعکس، برای افرادی که نیازهای حمایتی کمتری دارند، مانند افرادی که در گفتار مهارت دارند و ممکن است ظاهرا اتیسم «به نظر نرسند»، عدم پذیرش وجود دارد. اولویت دادن به پذیرش و آگاهی اتیسم در بافت اجتماعی ما برای حمایت کامل از جامعه اتیسم بسیار مهم است؛ این شامل مشارکت در فعالیت های ماه آگاهی اتیسم و حمایت مداوم از آن در آموزش و پرورش و جامعه همدل تر و قابل درک تر در تمام طول سال است. اصلا چرا باید به آگاهی بخشیدن به اتیسم در جوامع خود کمک کنیم؟ افزایش آگاهی به افراد کمک می کند تا بفهمند اتیسم چیست و چگونه بر افراد تاثیر می گذارد. این درک، پذیرش و شمولیت را در جامعه تقویت می کند و انگ و تبعیض را کاهش می دهد. آگاهی منجر به تشخیص زودهنگام علائم اتیسم در کودکان می شود و بعد می توان خدمات مداخله زودهنگام را اجرا کرد و پشتیبانی و منابعی را ارائه کرد که می تواند به طور قابل توجهی نتایج رشد و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اتیسم را بهبود بخشد. آگاهی، در دسترس بودن خدمات حمایتی برای افراد مبتلا به اتیسم و خانواده های آنها را ارتقا می دهد. این حمایت از برنامه های آموزشی گرفته تا آموزش حرفه ای، درمان ها و منابع اجتماعی را شامل می شود که همگی برای رفع نیازهای منحصربه فرد افراد مبتلا به اتیسم حیاتی هستند. افزایش آگاهی می تواند منجر به تلاش های حمایتی و تغییر سیاست ها شود تا اطمینان حاصل شود افراد مبتلا به اتیسم به خدمات و امکانات مورد نیاز خود دسترسی دارند. این شامل حمایت از آموزش فراگیر، فرصت های شغلی، خدمات مراقبت های بهداشتی و حمایت های قانونی است. آگاهی از اتیسم، شناخت تنوع عصبی را تشویق می کند، در واقع این ایده را که تفاوت های عصبی از جمله اتیسم، تغییرات طبیعی مغز انسان هستند. استقبال از تنوع عصبی، جامعه ای فراگیرتر و بردبارتر را ترویج می کند که دیدگاه ها و مشارکت های منحصر به فرد افراد دارای اختلال اتیسم را ارج می نهد. درک ماهیت واقعی اختلال طیف اتیسم برای ارائه حمایت از افراد دارای اختلال اتیسم بسیار مهم است. در شرایط امروزی، اتیسم نشان دهنده یک اختلال عصبی-رفتاری چندوجهی با علائم و سطوح عملکردی متفاوت است. این یک تشخیص برای همه نیست بلکه طیفی از افراد است. افراد در طیف اتیسم اغلب توانایی ها و استعدادهای استثنائی از خود نشان می دهند که مستلزم شناسایی و تجلیل است. نقاط قوت آنها می تواند کاملا قابل توجه باشد، از حافظه خارق العاده تا توجه فوق العاده به جزئیات. افراد اتیستیک علاوه بر اینکه می خواهند در طول زندگی خود با خواسته های محیط اجتماعی خود سازگار شوند، باید مهارت هایی را نیز بیاموزند که تا حد امکان زندگی مستقل داشته باشند، خود را ابراز کنند و در صورت لزوم، بتوانند از خود در برابر خواسته های نامعقول و همچنین حملات روحی و جسمی دفاع کنند. این امر مستلزم یک شخصیت مستقل در نتیجه شکل گیری هویت موفق است که افراد مبتلا به اتیسم را قادر می کند خود را ارزشمند بدانند، حتی در مواجهه با محدودیت هایی که هر فرد باید برای خود بپذیرد. این اطمینان عمیق، پایه ای برای تصمیم گیری مستقل برای زندگی فرد است. حمایت درمانی که همیشه نقش مهمی در زندگی افراد آسیب دیده دارد، باید به این هدف عمیقا انسانی کمک کند. آگاهی و حمایت، راه را برای فراگیری و پذیرش هموار می کند. ما باید به طور فعال کلیشه ها و ننگ های پیرامون اتیسم را به چالش بکشیم و در عین حال از توسعه محیط های فراگیر در مدارس، محل های کار و جوامع نیز حمایت کنیم. ترویج کمک ها و منابع موجود می تواند افراد اتیستیک و خانواده هایشان را برای داشتن زندگی پربار توانمند کند.

بهترین کمپین های حمایت و آگاهی از اتیسم

کمپین های حمایت و آگاهی از اتیسم با هدف افزایش درک عمومی از اختلال طیف اتیسم و چالش ها و فرصت های پیش روی افراد اتیستیک و خانواده هایشان است. این کمپین ها برای ارتقای حقوق و توانمندسازی افراد اتیستیک در جنبه های مختلف جامعه، از جمله آموزش، بهداشت و اشتغال فعالیت می کنند. کشورها و مناطق مختلف بسته به بافت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود، رویکردها و استراتژی های متفاوتی را برای افزایش آگاهی و حمایت از اتیسم اتخاذ کرده اند که عبارت اند از:

1- پروژه پذیرش اتیسم (TAAP): این یک ابتکار کانادایی است که در سال 2006 تاسیس شد. TAAP یک سازمان مردمی است که به جای تلاش برای تغییر یا درمان آنها، از پذیرش و ظرفیت افراد اتیستیک همان طورکه هستند حمایت می کند. رویدادها، نمایشگاه ها، کارگاه ها و سخنرانی هایی برگزار می کند که استعدادها، دیدگاه ها و تجربیات مختلف افراد مبتلا به اتیسم را به نمایش می گذارد. همچنین کلیشه های منفی مرتبط با اتیسم را به چالش می کشد و دیدگاه های مثبت و محترمانه را درباره تنوع عصبی ترویج می کند.

2- کمپین آبی: این یک کمپین جهانی است که در سال 2010 توسط یک گروه بین المللی مدافع اتیسم راه اندازی شد. این کمپین افراد، مشاغل، مکان های دیدنی و بناهای تاریخی را تشویق می کند تا در دوم آوریل روز جهانی آگاهی از اتیسم، به رنگ آبی ظاهر شوند. هدف این کمپین افزایش آگاهی و حمایت از تحقیقات، خدمات و حمایت از اتیسم است. این کمپین، مردم را به پوشیدن لباس یا لوازم جانبی آبی تشویق می کند، داستان ها و عکس های خود را در رسانه های اجتماعی به اشتراک می گذارد و به اهداف اتیسم کمک می کند.

3- جوایز دوستدار اتیسم: این یک طرح مستقر در بریتانیا است که در سال 2016 توسط انجمن ملی اتیسم، موسسه خیریه اتیسم پیشرو در بریتانیا راه اندازی شد. این طرح، کسب وکارها و سازمان هایی را که خدمات و امکانات را برای افراد اتیستیک و خانواده هایشان قابل دسترس تر و خوشایندتر می کنند، شناسایی و تجلیل می کند. این طرح راهنمایی و آموزش درباره چگونگی ارائه تنظیمات و تطابق معقول برای مراجعان و کارکنان اتیسم، از جمله کاهش بار حسی، ارائه اطلاعات و ارتباطات واضح و ارائه درک و انعطاف پذیری را ارائه می دهد. این ابتکار همچنین به کسب وکارها و سازمان ها اجازه می دهد نشان ها و گواهی های سازگار با اتیسم را به نمایش بگذارند که به افراد مبتلا به اتیسم و خانواده هایشان کمک می کند مکان های دوست دار اتیسم را شناسایی کنند.

4- پروژه شهرهای دوست دار اتیسم: این یک پروژه برزیلی است که در سال 2012 آغاز شد. هدف این پروژه ایجاد شهری دوست دار اتیسم است که به تنوع و حقوق افراد اتیستیک و خانواده هایشان احترام می گذارد و برای آنها ارزش قائل است. این پروژه شامل توسعه و اجرای سیاست ها و قوانین عمومی است که به نیازها و چالش های افراد اتیستیک در زمینه هایی مانند بهداشت، آموزش، اشتغال، فرهنگ و اوقات فراغت می پردازد. این پروژه همچنین شامل افزایش آگاهی و آموزش مردم و متخصصان درمورد اتیسم و تنوع عصبی است.

تاثیر کمپین های حمایت و آگاهی از اتیسم

بسیاری از افراد مبتلا به اتیسم با انگ، تبعیض و موانع دسترسی به حقوق و فرصت های خود مواجه هستند. به همین دلیل است که حمایت از اتیسم و کمپین های آگاهی برای ارتقای پذیرش و توانمندسازی افراد اتیستیک در تمام جنبه های زندگی ضروری است. از مزایای این کمپین ها، آموزش مردم درمورد واقعیت و تنوع اتیسم و به چالش کشیدن افسانه ها و کلیشه های پیرامون آن است. به عنوان مثال، برخی از کمپین ها نقاط قوت و استعدادهای افراد اتیستیک مانند خلاقیت، صداقت و توجه به جزئیات را برجسته می کنند. دیگران راه های مختلف ارتباط افراد اتیسم را نشان می دهند، ازجمله استفاده از زبان اشاره، ابزارهای ارتباطی تقویت کننده و جایگزین و نشانه های غیرکلامی. آنها افراد اتیستیک را توانمند کرده تا از خود و نیازهایشان دفاع کنند و در فرایندهای تصمیم گیری که بر آنها تاثیر می گذارد شرکت کنند. به عنوان مثال، برخی از کمپین ها افراد اتیسمی را به عنوان رهبر، سازمان دهنده، سخنران یا مشاور درگیر می کنند تا اطمینان حاصل شود که صداها و دیدگاه های آنها شنیده می شود و مورد احترام قرار می گیرد. برخی دیگر، از افراد اتیسمی حمایت می کنند که از حقوق و منافع خود مانند دسترسی به آموزش، اشتغال، مراقبت های بهداشتی و خدمات اجتماعی دفاع کنند. بین افراد اتیسمی و همسالان خود، حس همبستگی ایجاد می کنند و فضایی برای حمایت متقابل و همکاری به وجود می آورند. برخی از کمپین ها رویدادها و فعالیت هایی را سازماندهی می کنند که افراد اتیستیک، خانواده ها، دوستان و همکاران آنها را گرد هم می آورد، مانند کارگاه ها، کنفرانس ها، جشنواره ها و انجمن های آنلاین. دیگران تشویق می شوند تا با پوشیدن نشان یا تیشرت حاوی پیام های مثبت، حمایت و قدردانی خود را از افراد مبتلا به اتیسم نشان دهند. آنها بر سیاست ها و تغییرات اعمالی تاثیر می گذارند که زندگی و رفاه افراد اتیستیک، خانواده های آنها و جامعه را به طورکلی بهبود می بخشد. مثلا برخی از کمپین ها برای تصویب یا بازنگری قوانین، مقررات یا استانداردهایی که از حقوق و منزلت افراد اتیستیک حمایت و آن را ترویج می کنند لابی می کنند، مانند کنوانسیون سازمان ملل متحد درباره حقوق افراد دارای معلولیت. دیگران اجرا و تاثیر این سیاست ها و اقدامات را نظارت و ارزیابی می کنند و بازخورد و توصیه هایی را برای بهبود ارائه می دهند. حمایت از اتیسم تنها در جهت افزایش آگاهی نیست، بلکه درمورد توانمندسازی افراد اتیستیک و خانواده های آنها، ارتقای حقوق و به چالش کشیدن انگ و تبعیض است. برای دستیابی به این اهداف، مدافعان و فعالان باید به منابع و سیستم های پشتیبانی متنوعی دسترسی داشته باشند که بتواند آنها را در تلاش هایشان یاری کند. بسیاری از سازمان های محلی، ملی و بین المللی برای حمایت و آگاهی از اتیسم کار می کنند، از جمله انجمن اتیسم آمریکا، سازمان جهانی اتیسم و سازمان ملل متحد. این سازمان ها اطلاعات، آموزش، تحقیقات، سیاست ها و خدمات را به افراد اتیستیک ارائه می دهند. به علاوه، شبکه ها هم می توانند فرصت هایی را برای ارتباط، همکاری، یادگیری و حمایت در میان مدافعان و فعالان اتیسم فراهم کنند. شبکه ها می توانند رسمی یا غیررسمی، آنلاین یا آفلاین، محلی یا جهانی باشند. به عنوان مثال، شبکه بین المللی اتیسم یک شبکه آنلاین از افراد اتیسم است که حمایت از خود و تعیین سرنوشت را ترویج می کند، در حالی که پروژه جهانی اتیسم شبکه ای از کارشناسان و داوطلبان است که از مراکز اتیسم در سراسر جهان حمایت می کنند. علاوه بر شبکه ها طرفداران و فعالان اتیسم از طریق پلتفرم ها می توانند نظرات، تجربیات و دیدگاه های خود را با مخاطبان بیشتری به اشتراک بگذارند. پلتفرم ها می توانند وبلاگ ها، پادکست ها، ویدئوها، رسانه های اجتماعی، مجلات، کتاب ها یا دیگر اشکال رسانه ها باشند. این می تواند رویدادی مانند کنفرانس، کارگاه، وبینار، جشنواره و... باشد. پلتفرم می تواند به افزایش آگاهی در مورد مسائل اتیسم، آموزش، الهام بخشیدن و تاثیرگذاری بر دیگران کمک کند.

مشارکت در جنبش حمایت و آگاهی از اتیسم

کمپین های حمایت و آگاهی از اتیسم می توانند نقشی حیاتی در بهبود زندگی افراد مبتلا به اتیسم و خانواده های آنها ایفا کنند. آنها می توانند به آموزش عموم، به چالش کشیدن کلیشه ها، ترویج شمول و حمایت از تحقیق و سیاست کمک کنند. اما این کمپین ها به تنهایی کافی نیستند. این امر مستلزم مشارکت و همکاری فعال همه ذی نفعان ازجمله افراد اتیستیک، والدین، سرپرستان، متخصصان، مربیان، محققان و سیاست گذاران است. در این قسمت، به برخی از راه های مشارکت در جنبش حمایت از اتیسم و آگاهی بخشی می پردازیم:

- ابتدا باید درباره اتیسم بیشتر بدانید. اولین قدم برای تبدیل شدن به یک مدافع موثر، درک این است که اتیسم چیست، چگونه بر افراد تاثیر می گذارد و نیازها و نقاط قوت آنها چیست. شما می توانید این کار را با خواندن کتاب ها، مقالات، وبلاگ ها و پست های رسانه های اجتماعی نوشته شده توسط افراد و متخصصان اتیسم، تماشای مستندها و ویدئوها، گوش دادن به پادکست ها و وبینارها و شرکت در رویدادها و کارگاه ها انجام دهید. همچنین می توانید سوالات و تجربیات و نظرات افراد اتیستیک و خانواده های آنها را در جامعه خود یا به صورت آنلاین بشنوید. این به شما کمک می کند قدردانی عمیق تر و محترمانه تری نسبت به تنوع و پیچیدگی اتیسم داشته باشید و به شما کمک می کند از فرضیات یا تعمیم های مبتنی بر کلیشه ها یا اطلاعات غلط اجتناب کنید.

- می توانید دانش و دیدگاه های خود را به اشتراک بگذارید. همان طورکه درباره اتیسم بیشتر می آموزید، می توانید از صدا و پلتفرم خود برای گسترش آگاهی و آموزش دیگران استفاده کنید. شما می توانید این کار را با نوشتن، صحبت کردن، انتشار یا ایجاد محتوا درمورد موضوعات مرتبط با اتیسم، از جمله چالش ها و فرصت هایی که افراد اتیستیک با آنها روبه رو هستند، افسانه ها و باورهای غلطی که باید از بین بروند و بهترین شیوه ها و استراتژی هایی که می توانند از آنها حمایت کنند، انجام دهید و دستاوردها و کمک هایی که به جامعه کرده اند. می توانید داستان ها و بینش های شخصی را به اشتراک بگذارید و دیدگاه ها و صدای افراد اتیستیک و خانواده هایشان را برجسته کنید. با انجام این کار، به افزایش دید و درک اتیسم کمک می کنید و دیگران را تشویق می کنید تا بیشتر بیاموزند و درگیر شوند.

- از سازمان ها و ابتکارات اتیسم حمایت کنید. سازمان ها و ابتکارات زیادی برای پیشبرد حقوق و منافع افراد مبتلا به اتیسم و خانواده هایشان از جمله گروه های حمایتی، ارائه دهندگان خدمات، مراکز تحقیقاتی، موسسات آموزشی و شبکه های اجتماعی فعالیت می کنند. شما می توانید با کمک مالی، داوطلبانه، مشارکت یا همکاری از این سازمان ها و ابتکارات حمایت کرده و در آن شرکت کنید. همچنین می توانید در فعالیت ها و رویدادهایی مانند کمپین های آگاهی، جمع آوری کمک های مالی، کارگاه های آموزشی، وبینارها، کنفرانس ها و گردهمایی های اجتماعی شرکت کنید. این به شما کمک می کند تا جامعه و جنبش اتیسم را تقویت کنید و از منابع و فرصت هایی که ارائه می دهند بهره مند شوید.

- یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین راه هایی که می توانید به جنبش حمایت و آگاهی از اتیسم کمک کنید، حمایت از تغییر و مشارکت در حوزه نفوذ خود و فراتر از آن است. یعنی وقتی که شاهد تبعیض، بی عدالتی یا طرد علیه افراد اتیستیک و خانواده هایشان هستید، چه در مدارس، محل کار، مراکز بهداشتی و درمانی یا فضاهای عمومی، می توانید این کار را با صحبت کردن و اقدام انجام دهید. همچنین می توانید از سیاست ها و اقداماتی دفاع کنید که به حقوق و نیازهای افراد اتیستیک و خانواده هایشان، از جمله آموزش، اشتغال، مراقبت های بهداشتی و خدمات اجتماعی احترام می گذارد و از آنها محافظت می کند. با انجام این کار، به ایجاد یک جامعه عادلانه تر و فراگیرتر برای افراد دارای اختلال اتیسم و خانواده های آنها کمک خواهید کرد. اینها فقط برخی از راه هایی است که می توانید با آنها درگیر شوید و از جنبش حمایت از اتیسم و آگاهی حمایت کنید. بسته به علایق، مهارت ها و اهداف شما، فرصت های بیشتری برای کشف و پیگیری وجود دارد. نکته مهم این است که: از جایی شروع کنید و به یادگیری، رشد و همکاری ادامه دهید. ما با هم می توانیم برای افراد مبتلا به اتیسم، خانواده هایشان و جهان تفاوت ایجاد کنیم.شرق

چگونه هوش مصنوعی از سازنده اش خلاق تر و هوشمندتر می شود

خلاقیت ماشینی

مریم مرامی

در سال های اخیر، پیشرفت های سریع در هوش مصنوعی موج جدیدی از هیجان و گمانه زنی درمورد تاثیر بالقوه آن بر جنبه های مختلف زندگی انسان را برانگیخته است. از تبدیل صنایع تا تغییر شکل هنجارهای اجتماعی، هوش مصنوعی به عنوان یک نیروی قدرتمند ظاهر شده است. حوزه ای که هوش مصنوعی آماده است تا قابلیت های ما را متحول و مرزهای خلاقیت انسان را بازتعریف کند. در دنیایی که هوش مصنوعی با سرعت فوق العاده ای درحال پیشرفت است، مرزهای بین فناوری و خلاقیت انسان به طور فزاینده ای مبهم می شود. عصر هوش مصنوعی پرسش ها و نگرانی هایی را در مورد نقش خلاقیت انسان و اینکه آیا ماشین ها واقعا می توانند آن را تکرار کنند، ایجاد می کند. با این حال، به جای ترس از ظهور ماشین ها، باید این دوره جدید را به عنوان یک رنسانس بالقوه برای خلاقیت انسان در آغوش بگیریم.

انسان بودن در عصر هوش مصنوعی

هوش مصنوعی در سال های گذشته جهش های خیره کننده ای داشته است. الگوریتم ها اکنون کارهایی را انجام می دهند که همیشه در انحصار انسان ها بوده است. سروصداهای گیج کننده زیادی درمورد پیامدهای اقتصادی وجود دارد: هوش مصنوعی ما را به شدت مولد خواهد کرد. هوش مصنوعی مشاغل ما را خواهد دزدید! با این حال، ظهور هوش مصنوعی پیشرفته، سوال بزرگ دیگری را مطرح می کند که بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است: چگونه هوش مصنوعی احساس ما را از معنای انسان بودن تغییر می دهد؟ در مواجهه با ماشین های هوشمندتر، آیا ما هنوز خاص هستیم؟ بشریت همیشه خود را در جهان منحصر به فرد می دیده است. هنگامی که بحث تضاد با حیوانات پیش می آید، ما به استفاده خود از زبان، عقل و منطق به عنوان صفات تعیین کننده اشاره می کنیم. پس چه اتفاقی می افتد هنگامی که تلفن همراه شما ناگهان در این کارها بهتر از شما عمل می کند؟ اگر دقت کرده باشید، هر زمان که در مورد پیشرفت هوش مصنوعی بحث می شود، مردم اغلب حالت تدافعی می گیرند و صحبت ها به سمت کاری کشیده می شود که هوش مصنوعی هنوز نمی تواند انجام دهد، گویی می خواهیم به خودمان اطمینان دهیم که هیچ چیز واقعا تغییر نکرده است. با هر پیشرفت جدید، این جمله شنیده می شود: «این هوش واقعی نیست، فقط تقلید و تطبیق الگو است». با نادیده گرفتن این واقعیت که انسان ها نیز از طریق تقلید یاد می گیرند، و ما سهم خود را از اکتشافات معیوب و سوگیری ها و میانبرهایی داریم که به خوبی از استدلال عینی فاصله دارند، این نشان می دهد که اگر انسان ها از فناوری های جدید احساس خطر می کنند، چیزی بیش از امنیت حقوقشان است. شاید مردم در مورد چیزی عمیقا شخصی، یعنی حس هویتشان نگرانند. اگر احساس منحصر به فرد بودن مردم تهدید شود، آیا آنها سعی خواهند کرد با تغییر معیارهایشان برای آنچه به معنای انسان بودن است، خود را از رقبای جدیدشان متمایز کنند؟ ما در یک دوره تحولی هستیم که فناوری درحال ایجاد موج های قابل توجهی است و زندگی روزمره ما را تغییر می دهد. چگونه می توانیم از طریق اتوماسیون رفاه خود را افزایش دهیم بدون اینکه مردم را فاقد درآمد یا هدف بگذاریم؟ چگونه می توانیم سیستم های هوش مصنوعی آینده را قوی تر کنیم، به گونه ای که بدون خراب شدن یا هک شدن، آنچه را که می خواهیم انجام دهند؟ آیا ماشین ها در نهایت در همه کارها از ما پیشی می گیرند و جایگزین انسان ها در بازار کار می شوند؟ آیا هوش مصنوعی به شکوفایی زندگی کمک می کند یا به ما قدرتی بیشتر از توانمان می دهد؟ ماشین های هوشمند در هر صنعتی اختلال ایجاد می کنند که یادآور تاثیر انقلابی اینترنت در دهه 90 است. اینترنت به دلیل دسترسی آسان برای همه، محبوبیت به دست آورد و اکنون شاهد نفوذ ماشین های هوشمند به حوزه های غیرفناوری هستیم. این تغییر قابل توجه باعث ارزیابی مجدد مهارت های ما می شود. مجمع جهانی اقتصاد پیش بینی می کند که بیش از40 درصد از مهارت ها و میلیاردها شغل به دلیل فناوری جدید تغییر خواهد کرد. بنابراین، یادگیری و سازگاری فقط ارزشمند نیست، آنها کاملا ضروری هستند. درحالی که از جزئیات پیچیده آینده دوریم، می توانیم افراد عادی را با مهارت هایی برای هدایت این تغییرات توانمند کنیم. در دنیای امروز، این صرفا در مورد حفظ شغل نیست، در مورد داشتن مهارت های مناسب است - درک اینکه مهارت در هر چیزی ثبات را تضمین می کند. با کسب مهارت های جدید، می توانید موقعیت خود را حفظ کنید، حتی اگر ماشین ها وظایف بیشتری را بر عهده گیرند. ما هنوز هم شاهد تقاضای زیادی برای افرادی هستیم که در تعاملات بین فردی برتر هستند -افرادی که دارای ذهنیت قوی، تفکر انتقادی، تفکر سریع، کنجکاوی، سازگاری، خلاقیت و کار گروهی عالی اند. این مهارت ها در عصر ماشین های هوشمند بسیار مهم تر از همیشه هستند. در دنیای هوش مصنوعی همه جا حاضر و توانا، مهارت های بین فردی به طور فزاینده ای مورد توجه کارفرمایان قرار می گیرد. با ایمان به رابطه مشترک بین انسان ها و ماشین های هوشمند - نه یک رویارویی- شرکت ها باید هم روی افراد عادی و هم در فناوری سرمایه گذاری کنند. والدین همراه با معلمان، نقش مهمی در آماده سازی کودکان برای آینده تحت سلطه ماشین های هوشمند دارند. وقت آن رسیده که به طور جمعی سفر هوش مصنوعی را آغاز کنیم و خود را برای هر چالش و نوآوری که سر راه ما قرار می گیرد، آماده سازیم.

تکامل هوش مصنوعی و تاثیر آن بر خلاقیت

هوش مصنوعی از زمان پیدایش خود راه طولانی را طی کرده و از هوش محدود به هوش عمومی تکامل یافته است. در ابتدا هوش مصنوعی، محدود به انجام وظایف خاص، مانند بازی شطرنج یا پردازش زبان بود. با این حال، با پیشرفت در یادگیری ماشین و شبکه های عصبی عمیق، هوش مصنوعی اکنون قادر به انجام وظایف پیچیده تر و خلاقانه تر است. ظهور چنین ابزارهای قدرتمند هوش مصنوعی این سوال را ایجاد می کند که: در عصر خلاقیت مصنوعی، یک خالق یا کارگر دانش بودن به چه معناست؟ خلاقیت مصنوعی که به عنوان خلاقیت محاسباتی نیز شناخته می شود، یک زمینه تحقیقاتی چندرشته ای است که هدف آن طراحی برنامه هایی با قابلیت خلاقیت در سطح انسان است. خلاقیت مصنوعی یک فضای مرزی جدید بین ماشین و انسان، بین بهره وری و خلاقیت است که زندگی میلیاردها کارگر را در سال های آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد. برخی از مشاغل جایگزین خواهند شد، برخی دیگر افزایش خواهند یافت و بسیاری دیگر به روشی غیرقابل تشخیص دوباره اختراع خواهند شد. برای سال های متمادی، هوش مصنوعی مولد توسط تعدادی از عوامل محدود شده بود. اجرای آن مدل ها دشوار و پرهزینه بود و برای مدیریت منابع محاسباتی و جلوگیری از تنگناها، به سازماندهی حجم کار پیچیده ای نیاز داشت و تنها سازمان هایی که سرمایه زیادی داشتند می توانستند هزینه گزاف استفاده از رایانش ابری را بپردازند. اما همه چیز به سرعت در حال تغییر است. تکنیک های جدید، داده های بیشتر، قدرت محاسباتی ارزان تر- ما به نقطه ای رسیده ایم که هر توسعه دهنده ای اکنون می تواند یک برنامه هوش مصنوعی از خود بسازد. با هزینه ای مقرون به صرفه تر، این برنامه ها می توانند مشکلات را حل کنند، ایده های جدیدی ارائه دهند و روش کار ما را متحول کنند. اما یک تفاوت اساسی بین خلاقیت انسان و خلاقیت مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد؛ این دومی از تضاد تکاملی ذهن و جهان نشات نمی گیرد. مدل های هوش مصنوعی حاوی واقعیت نیستند. آنها بر انتزاع آماری پیچیده داده های دیجیتال تکیه دارند. این امر اهمیت خلاقانه آنها در دنیای واقعی و ظرفیت آنها برای تولید لحظات «یوریکا» را محدود می کند. برای متمایز کردن خلاقیت مبتنی بر هوش مصنوعی از خلاقیت قدیمی، اصطلاح جدید خلاقیت عمومی به کار گرفته شده و این واقعیت را رسمیت می بخشد که در حالی که مدل های هوش مصنوعی قادر به برانگیختن افکار جدید هستند، با داده های اساسی که روی آنها آموزش دیده اند محدود می شوند. از این رو، می توانیم در آینده منتظر انفجاری در خلاقیت عمومی باشیم. خطری که در اینجا وجود دارد این است که استفاده روزافزون ما از هوش مصنوعی می تواند باعث شود که ما بیش از حد یکسان فکر کنیم که منجر به کاهش تنوع شناختی و افزایش تنگنای فرهنگی می شود. در این سناریو، جوامع در هنجارهایی که اعمال می کنند سخت تر می شوند و تحمل کمتری دربرابر انحراف از وضعیت موجود دارند. تهدید فقط فیلم ها، تلویزیون، کتاب ها و هنرهای تولید شده توسط هوش مصنوعی نیست. در آینده، خانه های که در آنها زندگی می کنیم، ماشین هایی سوار می شویم و مجبور نیستیم آنها را برانیم و فضاهای عمومی مشترک ما، همگی توسط هوش مصنوعی شکل خواهند گرفت. ممکن است ببینیم که تفکر ما تحت فشار محیط ها و تجربیات مشابه، همگن می شود؛ این یکسانی، بیشتر ما را در معرض خطر یک مارپیچ عمومی قرار می دهد که بسیار نگران کننده است. در عین حال، ابزارهای هوش مصنوعی اغلب به عنوان سکوی پرشی برای خلاقیت انسان در سطح بعدی دیده می شوند. آیا این ابزارها به ما کمک خواهند کرد که به عنوان یک گونه خلاق زنده بمانیم و رشد کنیم؟ یا آنها ناقوس مرگ خلاقیت هستند؟ آیا می توانیم از هوش مصنوعی لذت ببریم و همچنان خلاقیت را حفظ کنیم؟ هرچند ایجاد تعادل و تطبیق خلاقیت انسان با هوش مصنوعی به سادگی پیاده روی منظم در طبیعت نیست ولی احتمالا کمک کننده خواهد بود.

ماتریس خلاقیت مصنوعی

دو مکتب فکری در مورد خلاقیت مصنوعی وجود دارد. اولین مورد، هوش مصنوعی را راهی برای تقویت خلاقیت انسان تصور می کند -یک همراه خلاق، برای ایجاد الهام، پیشنهاد ایده ها و غلبه بر موانع خلاقانه. اما دیگران، رویای هوش مصنوعی قادر به تقلید از خلاقیت انسان را در سر می پرورانند- یک متفکر خلاق مستقل که می تواند به تنهایی کار خلاقانه بدیع را به طور کامل فرموله و تولید کند. خود خلاقیت، اغلب به عنوان «اکتشافی» یا «تحول آفرین» توصیف می شود. خلاقیت اکتشافی فرایند جست وجو در فضای خلاقانه ای است که قوانین خاصی بر آن حاکم است. خلاقیت تحول آفرین فرایند تغییر قوانین و در نتیجه ایجاد فضای خلاقانه جدید است. برنامه های کاربردی هوش مصنوعی را می توان بر اساس دیدگاه آنها (افزایش یا تقلید از خلاقیت انسان) و هدف آنها (خلاقیت اکتشافی یا تحول آفرین) طبقه بندی کرد. با استفاده از این دو محور می توانید یک ماتریس ساده از برنامه های هوش مصنوعی ایجاد کنید. با این مقدمه ای که گفته شد، می خواهم به این نکته اشاره کنم که ابزارهای هوش مصنوعی چه اکتشافی باشند یا تحول آفرین، چه خلاقیت انسان را تقویت کنند یا از آنها تقلید کنند، از نوشتن محتوا گرفته تا بازی، از موسیقی گرفته تا بازاریابی یا کدنویسی و تولید ویدیو، هیچ مقوله ای وجود ندارد که با ظهور هوش مصنوعی مولد تغییر شکل ندهد. حال این تغییر پارادایم برای خالقان و دانش ورزان چه معنایی دارد؟

بازاندیشی خلاقیت

هوش مصنوعی مولد به سرعت صنایع خلاق را متحول می کند و ابزار قدرتمندی را برای کسب و کارها ارائه می کند تا فرایندهای تولید محتوای خود را بهبود بخشند. با این حال، این فناوری دانشجویان و متخصصان جوانی را که به دنبال ورود به این صنایع هستند به ویژه در مورد از دست دادن بالقوه خلاقیت شخصی به چالش می کشد. همانطور که این فناوری پیشرفته تر و توانمندتر می شود، تصورات سنتی ما را در مورد معنای خلاق بودن زیر سوال می برد. هوش مصنوعی وظایفی را بر عهده می گیرد که زمانی تصور می شد در حوزه انحصاری تولیدکنندگان محتوای انسانی است و سوالاتی را در مورد اینکه آیا این فناوری خلاقیت انسان را افزایش می دهد یا به طور کلی جایگزین آن می شود، ایجاد می کند. آیا ما در آستانه یک آخرالزمان خلاق هستیم یا آینده هوش مصنوعی و خلاقیت، همکاری و نوآوری است؟ در گذشته، خلاقیت به عنوان یک تلاش منحصربه فرد انسانی در نظر گرفته می شد. توانایی تولید ایده های جدید و نوآورانه، یک تمایز کلیدی برای کسب وکارها و یک دارایی ارزشمند برای افرادی بود که به دنبال موفقیت در صنایع خلاق هستند. با ظهور هوش مصنوعی مولد، این پویایی در حال تغییر است. هوش مصنوعی مولد از الگوریتم هایی برای تولید خودکار محتوا مانند متن، تصویر یا ویدیو استفاده می کند. با وارد کردن داده ها و دستورالعمل ها، هوش مصنوعی می تواند محتوا را با سرعت و مقیاس بی سابقه ای تولید کند و به کسب وکارها ابزار قدرتمندی برای بهبود فرایندهای تولید محتوا ارائه دهد. همچنین این فناوری، پتانسیل تضعیف خلاقیت شخصی را دارد. با اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی مولد، افراد ممکن است توانایی توسعه ایده های منحصر به فرد خود را از دست بدهند، یا برای انطباق با انواع محتوایی که هوش مصنوعی می تواند تولید کند، تحت فشار باشند. بدون شک توانایی هوش مصنوعی مولد، مشاغل خلاقانه را متزلزل می کند، و ما در تغییر، عدم اطمینان و بیگانگی که آنها دامن می زنند غرق می شویم. این یک چالش مهم برای کسانی است که به دنبال ورود به صنایع خلاق هستند. برای موفقیت در این زمینه ها، افراد باید ایده های جدید و نوآورانه ای تولید کنند که از بقیه متمایز باشد. اگر ما شروع به ارزش گذاری و محافظت از ویژگی هایی نکنیم که ما را انسان می کند، هوش مصنوعی خلاقیت ما را می کشد. اگرچه هوش مصنوعی می تواند ابزار ارزشمندی برای تقویت فرایندهای تولید محتوا باشد، اما نباید آن را جایگزینی برای خلاقیت فردی بدانیم. در عوض، باید یاد بگیریم که با استفاده از هوش مصنوعی مولد و پرورش خلاقیت انسان تعادل برقرار کنیم. یکی از راه های نزدیک شدن به این چالش، استفاده از هوش مصنوعی مولد برای تکمیل خلاقیت است. افراد به جای تکیه بر هوش مصنوعی برای تولید محتوا، می توانند از آن به عنوان نقطه شروع استفاده کنند و سپس، دیدگاه ها و بینش های منحصر به فرد خود را برای اصلاح و ارتقای محتوا اعمال کنند. رویکرد دیگر می تواند استفاده از هوش مصنوعی مولد به عنوان ابزاری برای الهام و ایده باشد. هوش مصنوعی می تواند مقادیر زیادی از داده ها را برای شناسایی الگوها و روندها تجزیه و تحلیل کند و بینش های ارزشمندی را در اختیار افراد قرار دهد تا در کار خود از آنها استفاده کنند. با استفاده از هوش مصنوعی برای تولید ایده های جدید، سازندگان می توانند تفکر خود را گسترش دهند و از دیدگاه های جدیدی به کار خود بپردازند. هوش مصنوعی مولد با خودکارسازی کارهای ساده و افزایش پتانسیل خلاقانه، سازندگان را توانمند می کند. این اتوماسیون به افراد اجازه می دهد تا بر روی کارهای با ارزش تمرکز کنند، انرژی خود را صرف اصلاح و شخصی سازی کار خود کنند و نوآوری و رشد اقتصادی را هدایت کنند. با این حال، آگاهی از محدودیت های بالقوه هوش مصنوعی مولد نیز ضروری است. در حالی که فناوری می تواند سرعت و کارایی تولید محتوا را افزایش دهد، جایگزینی برای خلاقیت انسان نیست. هوش مصنوعی به جای جایگزینی، به عنوان یک همراه خلاق در حال ظهور است، پتانسیل انسانی را افزایش می دهد و محیطی مشارکتی را تقویت می کند. همانطور که اتوماسیون وظایف معمول را به عهده می گیرد، تقاضا برای خلاقیت و مهارت های نرم در محل کار در حال افزایش است. درک و تعامل با فناوری هوش مصنوعی در سطح پایه به یک پیش نیاز برای متخصصان در سراسر صنایع تبدیل شده است. بنابراین ظهور هوش مصنوعی مولد، لزوما تهدیدی برای خلاقیت انسان نیست، بلکه فرصتی برای تقویت و گسترش آن است. افراد می توانند با کار در کنار هوش مصنوعی، تکنیک ها و رویکردهای جدیدی را بیاموزند که می تواند به آنها کمک کند تا ایده های نوآورانه تر و تاثیرگذارتری تولید کنند. همانطور که مدیر عامل مایکروسافت گفته است: «هوش مصنوعی جایگزین انسان نیست، بلکه تقویت نبوغ انسان از طریق فناوری هوشمند است». با پذیرش این طرز فکر و استفاده از قدرت هوش مصنوعی، می توانیم سطوح جدیدی از خلاقیت و نوآوری را باز کنیم و در عین حال، اصالت و احساساتی را که آثار خلق شده توسط انسان ها را خاص می کند، حفظ کنیم. آینده هوش مصنوعی مولد در مشارکت هماهنگ بین انسان و ماشین نهفته است. این همکاری فرصت های خلاقانه جدیدی را باز می کند و مرزهای تخیل انسان را بازتعریف می کند. افراد می توانند با یادگیری چگونگی ایجاد تعادل بین استفاده از هوش مصنوعی و پرورش خلاقیت شخصی، در دنیایی که به طور فزاینده ای مبتنی بر هوش مصنوعی است، پیشرفت کنند. در نهایت، کلید موفقیت در صنایع خلاق، مشارکت موثر هوش مصنوعی مولد در فرایند خلاقانه فرد و در عین حال، حفظ تمرکز قوی بر خلاقیت شخصی خواهد بود. خلاصه اینکه، تعیین نقش هوش مصنوعی در کارهای خلاقانه، مسئولیتی است که به طور جمعی بر دوش مشاغل و جامعه است. با این حال، یادآوری این نکته ضروری است که خلاقیت فراتر از بهره وری و سودآوری صرف است و بیشتر در مورد آوردن معنا و خوشبختی به زندگی ماست؛ به گفته پابلو پیکاسو: «هدف هنر این است که غبار زندگی روزمره را از روح ما پاک کند». بنابراین، اجازه دهید از قابلیت های هوش مصنوعی برای ارتقای تلاش های هنری مان و غنی تر کردن زندگی مان استفاده کنیم و در عین حال، دائما جنبه انسانی را که به هنر و محتوا جذابیت منحصربه فرد می بخشد، تصدیق کنیم.

آینده خلاقیت

در تابلوی پیشرفت بشر، خلاقیت همیشه قلم مویی بوده است که رنگ های پر جنب وجوش را بر بوم نوآوری می کشد. از ابتدا، گونه ما به جرقه خلاق ذاتی خود برای حل مشکلات، اکتشافات و پیشرفت تمدن تکیه کرده است. امروز که در پرتگاه یک انقلاب تکنولوژیکی جدید ایستاده ایم، شاهد یک تغییر الگو در شیوه خلق و نوآوری خود هستیم. فناوری، با قابلیت های روزافزون خود، درحال تبدیل شدن به یک شریک جدایی ناپذیر در تلاش های خلاقانه ما است که ماهیت خلاقیت را تغییر می دهد و فرصت های بی سابقه ای را برای نوآوری باز می کند. پیشرفت های اخیر بحث هایی را درمورد احتمالات آینده برانگیخته است - آیا هوش مصنوعی می تواند اختراع کند؟ هوش مصنوعی مولد ظرفیت چشمگیری برای تولید آثار خلاقانه دارد که به سختی قابل تشخیص است. آیا این یک موهبت الهی است یا زنگ خلاقیت انسان به صدا درمی آید؟ از یک سو، الگوریتم های هوش مصنوعی می توانند به تولید ایده های جدید و خودکارسازی بخش هایی از فرایند خلاقانه کمک کنند و به خلق آثار خلاقانه و ارزشمند منجر شوند. اما از سوی دیگر، این نگرانی وجود دارد که هوش مصنوعی بتواند به طور کلی جایگزین خلاقیت انسان شود و درنتیجه، باعث از دست رفتن مشاغل و یکسان سازی آثار خلاق شود. اگر هوش مصنوعی بتواند خلاقیت های باکیفیت تولید کند، آیا هنوز نیازی به خالقان انسانی وجود دارد؟ شاید می ترسیم که هوش مصنوعی آن قدر پیشرفته شود که قادر به تولید آثار خلاقانه ای برتر از آثار خلق شده توسط انسان باشد. در این سناریو، هنرمندان و نویسندگان انسانی منسوخ می شوند و صنایع خلاق غیرقابل تشخیص تغییر می کنند. با وجود این پیشرفت ها، بعید است که هوش مصنوعی هرگز به طور کامل جایگزین خلاقیت انسان شود. اولا، خلاقیت یک ویژگی منحصر به فرد انسانی است که عمیقا در زیست شناسی و روان شناسی ما ریشه دارد. این نتیجه، فرایندهای شناختی پیچیده و ضعیف است، مانند تشخیص الگو، تداعی و سنتز که به راحتی توسط ماشین ها تکرار نمی شوند. در حالی که هوش مصنوعی مطمئنا می تواند به روش های خاصی خلاق باشد، بعید است که هرگز به طور کامل با عمق و وسعت خلاقیت انسان مطابقت داشته باشد. دوم، در هسته خلاقیت، توانایی بیان احساسات و تجربیات به شیوه ای منحصر به فرد و شخصی نهفته است. الگوریتم های هوش مصنوعی نمی توانند تجربیات و احساسات انسانی را که خلاقیت را القا می کنند، به درستی درک کنند. لمس شخصی که خالقان انسان به کار خود می آورند سطحی از اصالت را اضافه می کند که الگوریتم های هوش مصنوعی به سادگی نمی توانند با آن مطابقت کنند. علاوه بر این، خلاقیت اغلب شامل گرفتن حساسیت و تجربیات انسانی مانند احساسات، دیدگاه ها و تفاوت های فرهنگی است. در حالی که الگوریتم های هوش مصنوعی را می توان برای شناسایی الگوها و تولید محتوا بر اساس داده ها آموزش داد، اما نمی توانند حساسیت انسان را به همان روشی که یک انسان می تواند، درک کند. این امر باعث می شود که هوش مصنوعی نتواند خلاقیت انسان را در خلق آثاری که از نظر احساسی با مخاطبان طنین انداز می کند، جایگزین کند. یکی دیگر از دلایلی که هوش مصنوعی نمی تواند جایگزین خلاقیت انسان شود، کمبود تخیل و شهود است. خلاقیت به توانایی تفکر فراتر از آنچه وجود دارد و تصور امکانات جدید نیاز دارد که الگوریتم های هوش مصنوعی فاقد آن هستند. آنها نمی توانند مفاهیم واقعا منحصر به فرد و بدیع را ارائه دهند. ماهیت غیرقابل پیش بینی خلاقیت عامل دیگری است که آن را از هوش مصنوعی متمایز می کند. خلاقیت می تواند غیرقابل پیش بینی و خودبه خودی باشد و شامل جرقه های ناگهانی الهام، آزمایش و رویدادهای ناگوار باشد. با این حال، الگوریتم های هوش مصنوعی با برنامه نویسی و داده هایی که روی آنها آموزش دیده اند، محدود شده اند و توانایی واکنش به اطلاعات جدید را در زمان واقعی ندارند، که تکرار کامل ماهیت غیرقابل پیش بینی خلاقیت انسان را غیرممکن می کند. همچنین مهم است که به یاد داشته باشید که این فناوری خطاناپذیر نیست. گاهی اوقات ممکن است محتوای نادرست یا گمراه کننده تولید کند، لذا بسیار مهم است که به این فناوری با نگاهی انتقادی برخورد کنیم و اطلاعات آن را با منابع اضافی بررسی کنیم تا از اعتبار آن اطمینان حاصل کنیم. در مجموع، هوش مصنوعی مولد جایگزینی برای نبوغ و بینش انسان نیست. برای دستیابی به نتایج واقعی و جذاب، هوش مصنوعی مولد باید توسط انسانی با تخصص در حوزه و تجربه زمینه ای، هدایت و پرورش یابد. با ارائه اعلان های مناسب، انسان می تواند به هوش مصنوعی مولد کمک کند تا به پتانسیل کامل خود برسد و نتایج چشم گیری ایجاد کند. بنابراین، در حالی که هوش مصنوعی مولد ابزاری فوق العاده قدرتمند است، اما هنوز هم یک ابزار است و برای درخشش واقعی به خلاقیت، تخصص و تجربه انسانی متکی است؛ منتها یک ابزار صرف تلقی نمی شود، بلکه به عنوان یک همکار و شریک در فرایند خلاقیت دیده می شود. این مشارکت پویا محیطی را ایجاد می کند که در آن نوآوری رشد کرده و ایده های پیشگامانه متولد می شوند.

و اما سخن آخر

همان طور که در آستانه آینده ای قرار داریم که توسط فناوری های متحول کننده شکل می گیرد، بدیهی است که خلاقیت و نوآوری همچنان نیروی محرکه پیشرفت خواهد بود. فناوری، به دور از کاهش ظرفیت انسان برای خلاقیت، قلمروهای ناشناخته ای را برای بیان و حل مسئله باز می کند. یکی از بزرگترین فرصت هایی که هوش مصنوعی مولد به کسب وکارها و دولت ها ارائه می کند، تقویت خلاقیت انسان و غلبه بر چالش های دموکراتیک کردن نوآوری است. به اعتقاد من، آینده متعلق به کسانی است که می توانند خود را تطبیق دهند، کسانی که می توانند از هوش مصنوعی برای تقویت آنچه را که در آن مهارت دارند استفاده کنند. همکاری مشترک بین انسان ها و هوش مصنوعی منجر به این می شود که افراد توانمندتر و مایل تر شوند تا فرصت های خلاقانه جدید ایجاد کنند و پروژه های جسورانه تر و بزرگتری نسبت به آنچه که در غیر این صورت دنبال می کردند، انجام دهند. همان طور که ما به آینده خلاقیت و نوآوری نگاه می کنیم، ضروری است که این رابطه همزیستی بین فناوری و نبوغ انسان را در نظر بگیریم. با استفاده از قدرت تحول آفرین فناوری، می توانیم پتانسیل خلاقانه بی سابقه ای را باز کنیم و تغییرات مثبتی را در صنایع، جوامع و کل جهان ایجاد کنیم. آینده خلاقیت یکی از امکانات بی حدوحصر است، جایی که فناوری و تخیل انسان برای ایجاد نوآوری با هم همگرا می شوند. این آینده ای است که در آن، خلاقیت برای همه قابل دسترسی است، جایی که در آن دیدگاه های گوناگون مورد تجلیل قرار می گیرند، جایی که مرزهای آنچه ممکن است، مدام بازتعریف می شوند. پس بیایید از این دوران تحول استقبال کنیم تا شاهد شاهکارهای خارق العاده خلاقیت پیش رو باشیم.شرق

چگونه روده های ما همچون کهکشان میزبان میلیاردها باکتری حیات بخش و کشنده است

منظومه گوارشی پرستاره

پوریا ناظمی

درون شما دنیایی عظیم وجود دارد. کاملا جدی می گویم. این اصلا یکی از آن شعارهای رایج نویسنده های انگیزشی نیست که به شما تلقین کنند شما چقدر خوبید. نه! واقعا درون شما دنیایی بزرگ... یا حداقل کلان شهری عظیم وجود دارد که تریلیون ها موجود زنده در آن زندگی می کنند، به دنیا می آیند، تولیدمثل می کنند و می میرند و گاهی باهم به نزاع و جدال برمی آیند. اوه... و نکته مهم تر اینکه شما ممکن است قربانی نبرد ساکنان ابرشهر درون تان شوید. مدت زمان مدیدی است که می دانیم موجودات زنده مختلفی درون بدن ما زندگی می کنند، اما شاید تنها در یک دهه اخیر است که تنوع و جمعیت این موجودات و همین طور نقش مهمی که در بدن ما ایفا می کنند، خود را برای دانشمندان آشکار کرده و آنها را دچار شگفت زدگی کم نظیری کرده است. زیستگاه اصلی این موجودات در دستگاه جهاز هاضمه ما ست از معده گرفته تا کبد و روده ها. دنیای بزرگ و پرجمعیتی که به نام «زیستگاه میکروب ها» (Gut Microbiom) یا گاه فلورای میکروبی دستگاه گوارش هم نامیده می شود. اصلی ترین ساکنان این دنیا را باکتری ها، آرکی ها، قارچ ها و ویروس ها تشکیل می دهند و گاه گاهی سروکله برخی از موجودات دیگر ازجمله برخی حشرات هم در این کلان شهر پیدا می شود. جمعیت این شهروندان یا شاید به عبارت بهتر «جهازهاضمه مندان» یا «گوارش مندان» به طور دقیق مشخص نیست، اما حدس های اخیر تخمین می زنند که تعداد آنها در بدن هر یک از ما از مجموع سلول های ما بیشتر است و تعداد سلول های بدن به طور متوسط حدود 30 تا 40 تریلیون مورد تخمین زده شده است. بنابراین دنیای درون شما باید در همین حدود یا بیشتر گوارش مند داشته باشد.

شهر نه! همان عالم

خب برگردیم عقب... من حرفم را پس می گیرم. این شهر نیست و همان دنیایی است که اول گفتم. چرا؟ چون راه شیری ما به طور متوسط حدود 200 میلیارد ستاره دارد. تعداد ساکنان زنده جهاز هاضمه من و شما حدود 400 برابر تعداد ستاره های کهکشان راه شیری است. برای سال های طولانی ما از نقشی که این دنیای میکروبی درون بدن ما به خصوص در زمینه هضم غذا بازی می کند خبر داشتیم. می دانستیم که این موجودات که به طور طبیعی به زندگی مسالمت آمیزی درون بدن ما رسیده اند به ما کمک می کنند که غذایی که می خوریم را تجزیه کنیم و بدن آن را جذب خود کند و گاه گاهی هم وقتی ترکیب آنها به هم می خورد، ممکن است دچار برخی از بیماری های گوارشی شویم یا اگر جایی از بدن ما طغیان کنند، ممکن است دچار عفونت شده و حتی تا پای مرگ پیش برویم. همین موضوع حتی باعث ایجاد بازاری عظیم برای محصولات به قول معروف پروبایوتیک شده است که به شما قول می دهد تعادل موجودات درون دستگاه گوارش را تنظیم کند. البته که هنوز داده کافی برای صحت سنجی این ادعا وجود ندارد، اما چه زمانی نبودن اطلاعات کافی توانسته جلوی بازار تجاری و پول درآوردن را بگیرد؟ بااین وجود و واقعا تا همین اواخر از تنوع نقشی که این موجودات بازی می کنند بی خبر بودیم و احتمالا مواردی که دراین باره در طول چند دهه آینده خواهیم آموخت بار دیگر نفس مان را بند می آورد.

پرانتزهایی بین داستان

قبل از اینکه به سراغ داستان اصلی برویم یک بار دیگر به جمعیت این موجودات زنده بدن فکر کنید. فقط تنوع گونه های میکروبی که ساکن محله (یا منظومه؟) روده بزرگ این دنیا هستند، از هر تنوع میکروبی دیگر شناخته شده روی زمین بیشتر است. به عبارتی ما هنوز هیچ زیست بوم میکروبی روی زمین پیدا نکرده ایم که تنوع میکروب های درون آن از روده بزرگ ما بیشتر باشد. بسیار خوب قول می دهم این آخرین پرانتز قبل از اصل داستان باشد؛ دفعه بعد که کسی را دیدید که دچار مصیبتی مثل نژادپرستی است یا کسان دیگری را به خاطر جنسیت یا ملیت یا مذهب یا رنگ پوست شان حقیرتر می داند، به یاد بیاورید که درون خود او چه موجودات بیگانه و متفاوتی در کنار هم زندگی نسبتا مسالمت آمیز دارند و اگر نبودند خود ایشان هم وجود نمی داشتند.

از اعصاب و روان تا مقابله با سرطان: ریشه هایی در جهازهاضمه

اما وقتی می گوییم آنچه در سال های اخیر کشف کرده ایم به شکل بنیادی شگفت انگیز است دقیقا از چه صحبت می کنیم؟ مسئله فقط تعداد و تنوع این موجودات نیست. مسئله نقشی است که در بدن ما بازی می کنند. حالا با اطمینان بیشتری می توانیم از نقش شبکه مغز -جهازهاضمه صحبت کنیم. بسیاری از رویدادهایی که ما پیش تر به طور خاص عوارض مربوط به مغز می دانستیم مانند اضمحلال تدریجی سیستم عصبی، نسیان و آلزایمر معلوم شده که شاید ریشه و منشا در گوارش ما داشته باشند. امروز با قطعیت بیشتری می توانیم بگوییم که برخی از موارد بیماری های اعصاب و روان مانند اضطراب، افسردگی، چاقی بیش از اندازه یا اوبیسیتی و حتی میزان پاسخ گو بودن بدن به عملکرد یک داروی مشخص ضد سرطان یا وقوع آسم در کودکان ناشی از اختلال عملکرد برخی از ساکنان دستگاه گوارش شما ست (یعنی احتمال دارد -تاکید می کنم احتمال- که دوره ای که من دچار اختلال اضطراب شده بودم و تفسیر این بود که فشار عصبی منجر به بحران معده و خونریزی آن شده بود، درواقع روایت معکوسی از داستان بوده و بحران دستگاه گوارشم بوده که منجر بروز عارضه اختلال اضطراب و حملات آن شده باشد). حتی نشانه هایی وجود دارد که اثرات ناشی از بیماری کووید طولانی ممکن است ناشی از اثری باشد که این ویروس بر محیط زیست ساکنان دنیای دستگاه گوارش شما گذاشته باشد.

خطرات حذف فله ای

حتما شما هم بارها و بارها از قول دانشمندان و افرادی مثل من که سعی می کنند حرف آنها را به گوش دیگران برسانند با این اخطار مواجه شده اید که یکی از خطرهایی که ما -انسان ها- را تهدید می کند ظهور یک ابرباکتری است. منظور عمده این افراد این است که ما این قدر در مصرف مواد ضدباکتری و ضدعفونی مانند آنتی بیوتیک ها یا مثلا مواردی مانند پنی سیلین در مواردی که حتی ربطی به آنها ندارد (مثل سرماخوردگی ویروسی) زیاده روی کرده ایم که ممکن است نوعی از باکتری یا جانور دیگری ظهور کند که در برابر این داروها مقاوم باشد و ما نتوانیم در برابر آن با داروهایی که داریم از خود دفاع کنیم و در نتیجه یکباره همه ما را با خطر روبه رو کند. این حرف و اخطار درستی است اما به نظر می رسد تنها یک بخش از ماجرا را بیان می کند. بخش و روی دوم این تهدید که کمتر به آن توجه شده این است که ما با استفاده نادرست از این آنتی بیوتیک ها به طور فله ای بخش بزرگی از ساکنان جهان دنیای گرانش درونمان را نابود می کنیم. نتیجه آن همان اتفاقی است که وقتی وارد یک زیست بوم مشخص می شوید و یک گونه را در آن حذف می کنید -یا گونه مهاجمی را به آن معرفی می کنید- دیگر داستان شما تنها مربوط به یک گونه تازه نیست. زیست بوم به هم مرتبط است و درهم تنیده است. یک بخش آن را دست کاری کنید تا سوی دیگر جهان همه چیز به هم بریزد. ما نمی توانیم روی یک جنگل سم بریزیم و انتظار داشته باشیم بعد از آن همه چیز غیر از یک نوع علف هرز خاص صحیح و سالم سر جای خود باقی بمانند. این اتفاق با وسعت بیشتری درون جهاز هاضمه ما رخ می دهد. ما به طور طبیعی با مسائلی مانند تغذیه نادرست یا زیاده روی در برخی از موارد که طبیعی است و چاره ای -فعلا- برای آن نیست در حال دست کاری این دنیای عظیم و درهم تنیده و چند تریلیون ساکن آن هستیم حال تصور کنید که انبوهی از ساکنان آن را یکباره نابود کنیم. در این هنگام شاید «اوبی وان کنوبی» دنیای جهاز هاضمه ما هم روی زانو بیفتد و بگوید که چطور لرزشی بزرگ را در تعادل نیرو احساس کرده است؛ گویی میلیون ها و میلیاردها عضو جامعه یکباره فریاد برآورده و ناگهان خاموش شدند. با این تفاوت که این بار مرگ این جمعیت بر کل جهان اثر خواهد گذاشت.

حملات هدفمند

بیایید با این فرض شروع کنیم: مگر نه اینکه ما می دانیم که حداقل درباره تعدادی از بیماری ها -مثل آسم کودک- کدام باکتری باعث آزادشدن کدام ترکیب شیمیایی درون این دنیای عظیم می شود؟ یا کدام باکتری در این دنیا باعث می شود که واکنش شما به فلان درمان سرطان ضعیف تر شود؟ (جواب این دو سوال مثبت است) یا کدام رفتار باکتری ها باعث بروز چاقی مفرط یا افسردگی یا هانتینگتون یا آلزایمر می شود؟ (فعلا دقیق نمی دانیم اما در حال نزدیک شدن به پاسخ هستیم.) خوب مگر نه اینکه طی این چند سال بارها و بارها ناظران دنیای علم به ما گفته اند که ما فناوری اصلاح ژنتیکی داریم که می تواند با دقت بالا یک رفتار مشخص در انواع مختلف موجودات از جمله باکتری ها و ویروس ها را تغییر دهد؟ مگر اصلا جنیفر دودنا و ایمانوئل شرپنتیر جایزه نوبل سال 2020 را بابت کشف روش اصلاح ژنتیکی فوق دقیق و ارزان و کارآمد CRISPR-Cas 9 نگرفتند؟ پس چرا ما نمی توانیم از این ابزار برای اصلاح ژنتیکی آن باکتری درون دستگاه گوارش استفاده کنیم و ژنوم آن را به گونه ای تغییر دهیم که مانع از تولید آن ترکیب ویژه شود؟ این طوری بدون اینکه لازم باشد دست به قتل عام عمومی این موجودات بزنیم به طور مشخص یکی را هدف می گیریم و با یک تغییر کوچک آن اثری را که برای ما پیامد ناخوشایند دارد، اصلاح می کنیم؟ احتمالا اگر اعدادی که بالا گفتم مدنظرتان باشد، به این فکر می کنید که چقدر این حرف غیرمنطقی است. ما هزاران هزار، هزار گونه جانور مختلف داریم که در کل تعدادشان چند برابر ستاره های کهکشان ماست و بعد این آدم پیشنهاد می کند که ما بتوانیم نه تنها یک گونه از این چند میلیون را شناسایی کنیم که ابزار تغییر ژن را به آن برسانیم و تازه درون آن میکروب یک یا چند حرف ژنش را تغییر دهیم. و احتمالا با خود خواهید گفت که اگر جنیفر دو دنا چنین حرفی را بشنود چه واکنشی نشان خواهد داد؟

ماجراجویی تازه جنیفر دودنا در جهاز هاضمه

واقعیت این است که این دقیقا کاری است که جنیفر دودنا و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا در سن فرانسیسکو آغاز کرده اند. او و همکارانش (به خصوص سو لینچ) در مرحله آزمایشگاهی در مرحله اول توانسته اند مولکولی را پیدا کنند که در جهاز هاضمه کودکان دچار آسم وجود دارد و همین طور توانسته اند متوجه شوند که کدام یک از ساکنان این عالم درون، عامل ایجاد آن هستند و از آن جالب تر اینکه فهمیده اند کدام ژن مسئول تولید آن ماده شیمیایی است و توانسته اند ماشین اصلاح و ویرایش ژنی کریسپر را برای تغییر برخی از ژن های آن طراحی کنند. اقدامی که هنوز در گام های ابتدایی است اما افق های خیره کننده ای را پیش روی ما باز کرده است. تا چند سال پیش در میان تندروانه ترین پیش بینی های مربوط به کاربردهای کریسپر-کس نشانه ای از اینکه از این روش برای ویرایش ژن های یک نوع خاص باکتری در جهاز هاضمه استفاده شود دیده نمی شد. اما اگر این روند با موفقیت پیش برود به این معنی است که فضای حرفه ای تازه ای در درمان ایجاد خواهد شد که در آن ما به دنبال اثر ویژه هر یک از این ساکنان جهان گوارش مان خواهیم بود و سپس با شناسایی و رسم نقشه ژنتیک آنها و شناخت ژنی که باعث می شود تا هرکدام از آنها رفتاری را در بدن ما ایجاد کنند، ماشین ویرایش ژنی ویژه اصلاح موردنظر را می سازیم و روانه بدن می کنیم. چطور؟ هنوز تا آن مرحله که چطور باید مولکول ویرایشگر را وارد سلول موردنظر کنیم فاصله داریم. تصور خوش بینانه این است که به جایی برسیم که در صورت کارآمدی و موفقیت این روش و طی کردن هزارتوی تایید علمی، به شکل نوعی قطره خوراکی آن را وارد بدن کنیم. البته راه نزدیک تری هم وجود دارد که می تواند سریع تر و سالم تر (حداقل برای مولکول ویرایشگر) آن را به دستگاه گوارش برساند و آن هم این است که به جای دهان از حفره انتهایی بدن استفاده کنیم. همین الان هم ما از این مسیر در روشی به نام «پیوند مدفوع» استفاده می کنیم که در آن برای احیای و تقویت ترکیب میکروبی درون دستگاه گوارش، مدفوع فرد سالمی را برای درمان برخی از بیماری ها مانند Clostridium difficile infection استفاده می کنند.

چند پرسش مهم

اما آیا این روش ممکن است با ریسک هایی همراه باشد؟ آیا احتمال دارد که با توجه به بافتار درهم تنیده این زیست بوم، تغییر ژنتیکی در یکی از این موارد باعث تغییر کل این زیست بوم شویم؟ جنیفر دودنا معتقد است که این احتمال وجود دارد و برای همین هم این تحقیق در شرایط آزمایشگاهی پیش می رود تا پیش از اجراکردن آن تا حد ممکن جوانب مختلف این مسئله بررسی شود. البته او همین طور یادآوری می کند که ما همین الان به طور فله ای با استفاده از آنتی بیوتیک ها مشغول دست کاری شدید و به هم زدن نظم این فضا هستیم و احتمالا ریسک دست کاری هدفمند و محدود خیلی کمتر از رفتار امروز ماست. این سوال هم مطرح است که اصلا چرا ما باید سراغ این روش برویم به جای آن بهتر نیست که تغذیه خودمان را اصلاح کنیم؟ اینکه سعی کنیم تغذیه درستی داشته باشیم همیشه و در همه موارد فکر خوبی است اما واقعیت این است که همه ما و همیشه این فرصت را نداریم و در دنیای واقعی امکان عملی شدن این موضوع وجود ندارد. از طرف دیگر ما شاید هنوز استاندارد طلایی تغذیه درست را نداریم و این تغذیه درست برای هر کسی احتمالا متفاوت خواهد بود و برخی از این موارد شاید بسته به عوامل ژنتیکی قابل اصلاح با تغذیه نباشند؛ مانند اضمحلال سیستم عصبی، آلزایمر و هانتینگتون، پارکینسون و امثال آن.

گاوها را از یاد نبریم

قدیمی ها می گفتند دنیا دار مکافات است و هر کاری بکنید یک روز باید تقاصش را پس بدهید. ما سال های طولانی -حداقل در بخشی از زبان ها- به گاوها توهین کرده ایم. آنها که لبنیات و گوشت و پوست شان را در اختیار ما می گذاشتند و کاری جز نشخوارکردن نداشتند به دلیلی نامشان را معادل توهین گرفتیم و حالا شاهد انتقام آنها هستیم. زمین ما در حال گرم شدن است و بخش قابل توجهی از آن را گاوها تولید می کنند. درواقع عددی بین 15 تا 20 درصد تولید گازهای گلخانه ای ناشی از دفع گاز و ترکیبات متان توسط دام هاست (به حدی که ماهواره ها از فضا می توانند تراکم متان ناشی از فعالیت معده دام را از مدار ببینند). نخستین واکنش به این مسئله از سوی طرفداران محیط زیست این است که انسان باید گوشت را از برنامه غذایی خود حذف کند یا به سراغ گوشت با زیرساخت گیاهی برود (که البته آن هم خیلی از نظر تولید گاز گلخانه ای تمیز نیست) اما نگاه واقع گرایانه این است که هرچقدر هم هواداران گیاه خواری تبلیغ کنند، هم به دلایل احتمالا تکاملی و هم سبک زندگی امکان اینکه کل جمعیت جهان از گوشت روی برگردانند، وجود ندارد. مسیر گوشت های جایگزین مسیر خوبی است که هنوز رسیدن تا نقطه ای که بتواند ارزش غذایی، طعم، هزینه و اثر زیستی مثبت را کنار هم قرار دهد فاصله دارد. اما راه دیگر این است که به سراغ گاوهای مهربان برویم. برخی از آزمایش ها نشان داده که با تغییر در رژیم غذایی آنها و مثلا جایگزین کردن علف روزانه آنها با نوعی علف دریایی تولید متان معده آنها حدود 80 درصد کاهش پیدا می کند اما چنان منابع وسیعی از این گیاه نداریم که آن را تبدیل به رژیم رایج همه گاوداری ها کنیم. برای همین جنیفر دودنا امیدوار است در واقع با توسعه این روش اصلاح ژنتیکی برخی از گوارش مندان ساکن دستگاه جهاز هاضمه گاوها (که ساکنان آن هم چندین تریلیون هستند) روند تولید گازهای گلخانه ای درون بدن آنها را بدون آنکه به سایر ویژگی گاوها آسیب بزند، دستکاری کند. طبیعتا این هم هنوز در ابتدای راه است و به تنهایی نمی تواند جواب گوی حل معضل گرمایش شود اما در صورت موفقیت می تواند یکی از قدم های مهم برای کمک به حل مشکل باشد.شرق

نقل قول های جنیفر دودنا از مصاحبه او با مجله وایرد شماره دسامبر 2023 و ژانویه 2024 نقل شده است.

 

ابر روند سالمندی جمعیت ایران؛ چالش ها و راهکارها

بحران جوانی

کیهان زرین نقش

هر جامعه ای در طول زمان دچار تغییرات زیادی است که این تغییرات بر ابعاد مختلف جامعه تاثیر گذار است. گاهی برآیند این تحولات چنان قدرتمند است که منجر به نوعی جهت گیری خاص در جامعه می شود و این جهت گیری ها، هم در طول زمان قابل مشاهده هستند و هم تاثیر ژرف تری بر جامعه دارند. ابر روند سالمندی یکی از این تحولات است. وجود این ابرروند در کشور بیانگر لزوم تغییرات مهم و وسیع در زمان حال و آینده جامعه است. بی شک اطلاع و آمادگی از ویژگی های ابر روند سالمندی پیش نیاز هر گونه برنامه ریزی در سطح خرد و کلان است. اگر چه پژوهش هایی در این باره انجام شده، اما این ابر روند نیاز به اقدام همه جانبه دارد و برای بهره گیری از فرصت ها و مقابله با تهدیدهای ناشی از آن، می بایست تمهیداتی اندیشیده شود.

بررسی آماری ابرروند سالمندی جمعیت در ایران

قبل از ارائه مطالب، بهتر است نگاهی به تغییرات جمعیتی کشور در 50 سال گذشته بیندازیم. جمعیت شهری ایران طی نیم قرن اخیر در سال های 1352، 1357 و 1400 به ترتیب 30 درصد، 50 درصد و 70 درصد بوده است. به عبارت دیگر، سهم جمعیت روستایی و شهری طی این مدت کاملا جابه جا شده است؛ یعنی جمعیت کشور 50 سال پیش 70 درصد روستایی و امروز 70 درصد شهرنشین است. یک ویژگی مهم جمعیت که هم وضعیت رفاهی و بهداشتی جامعه را نشان می دهد و هم نمایانگر کیفیت جمعیت شاغل در جامعه می تواند باشد، متوسط طول عمر جمعیت در یک مقطع زمانی است. متوسط طول عمر ایرانیان در نیم قرن گذشته و در سال های 1352، 1357 و 1400 برابر 50، 65 و 77 سال بوده است که برای سال 1400 نسبت به متوسط عمر در جهان، یعنی 73.2 سال، 3.8 سال بیشتر است. از سوی دیگر، نرخ رشد جمعیت روندی کاهشی داشته است؛ به طوری که نرخ رشد جمعیت که در سال های 1365برابر 3.9 درصد بوده در سال 1401 به 0.6 درصد کاهش یافته و پیش بینی می شود در سال 1415 برابر صفر و در سال 1420 منفی شود. این روندها در کنار تعداد سقط جنین، روند افزایشی طلاق نسبت به ازدواج و مهاجرت، باعث بروز روند افزایش سالمندی جمعیت شده است و پیش بینی می شود این روند سرعت بیشتری نیز پیدا کند. معیاری که برای بیان وضعیت سالمندی جمعیت مورد استفاده قرار می گیرد، نسبت جمعیت با سن 65 سال و بیشتر به کل جمعیت است. این نسبت در سال 1355 برای کشور ما فقط پنج درصد بوده است. این نسبت در سال 1398 و بعد از گذشت 43 سال، دو برابر شده به 10 درصد رسید. اما پیش بینی می شود مدتی که طول خواهد کشید این نسبت مجددا دو برابر شود فقط 22 سال باشد؛ یعنی پیش بینی می شود در سال 1420 این نسبت برابر 20 درصد باشد. مدت مشابه، یعنی مدتی که نسبت 65 سال و بیشتر به کل جمعیت دو برابر شود، در حال حاضر برای کشورهای پیشرفته بیش از 70 سال است. بنابراین جمعیت کشور با سرعت قابل توجهی رو به سالمندی می رود.

فرصت ها و تهدیدهای این ابرروند

الف. فرصت ها: بدین ترتیب لازم است فرصت ها و تهدیدهای ناشی از روند سالمندی جمعیت بررسی شود. این ابر روند فرصت های بسیاری با خود به همراه دارد. فرصت هایی که ایجاد می کند تاثیر زیادی بر زندگی و کسب وکار اقشار مختلف مردم دارد. از اهم این فرصت ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

رونق کسب وکارهای مرتبط با سالمندان

تغییر ساختار نیروی انسانی کسب وکار

افزایش دوره کارآمدی و بهره وری نیروی کار

تغییر سبک زندگی و ازدواج

ب. تهدیدها: همان طور که اشاره شد، ابرروندها تماما فر صت نبوده و با خود تهدیداتی نیز به همراه دارد. اهم تهدیدات متبادر شده از موضوع به شرح زیر است:

کاهش رشد اقتصادی و جمعیت سن کار

هزینه های گزاف بیمه و خدمات بهداشتی

تغییر اخلاق و ساختار سنتی خانواده

افزایش مدت رنج وسختی سالمندان

برخورد با این ابر روند

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که حال باید با این ابر روند چه کار کرد؟ در رویارویی با تاثیرات آن چه روش و استراتژی هایی باید در پیش گرفت؟ اتاق فکر اصفهان در پاسخ به این سوال چنین می اندیشد که ابتدا باید ماهیت ابر روند و نقاط ضعف و قوت آن را خوب شناخت. سپس از فرصت های آن بهره مند و از تهدیدهای آن اجتناب کرد. این تفکر را می توان در چند بند زیر خلاصه کرد:

توانمندکردن و آموزش سالمندان و اعضای خانواده ها

ارتقای بهداشت و سلامت جامعه قبل از رسیدن به سن سالمندی

بررسی الگوهای کشورهای توسعه یافته در این باره

توجه ویژه به بهداشت روانی و کرامت انسانی سالمندان

اتخاذ سیاست ها و تصمیمات تاثیرگذار بر بهبود این روند

انجام پژوهش های مرتبط با سالمندی

بهبود فضای شهری متناسب با شرایط سالمندان

به صورت دقیق تر درباره خود سالمندان اقدامات زیر ضروری است:

ایجاد سرگرمی و تفریح جمعی برای سالمندان

ایجاد امکانات برای پیش گیری از امراض سالمندان

آموزش زندگی سالمندی به سالمندان

نتیجه

ایران همچون بسیاری از کشورها در جریان یک ابر روند قدرتمند و گسترده به نام سالمندشدن جمعیت قرار دارد. ابر روندی که در تمام ابعاد زندگی مردم تاثیر مستقیم و عمیقی دارد. عدم آمادگی و اتخاذ تمهیدات ضروری در مقابل آن می تواند هم چالش های زیادی ایجاد کند، هم امکان بهره گیری از فرصت ها را به طور کامل فراهم نکند. همچنین این ابر روند زنگ هشداری برای دولت ها خواهد بود. هر سال هزینه های بهداشت، بیماری های خاص، بیمه و تامین اجتماعی بیش از پیش بر دوش دولت ها سنگینی خواهد کرد. این در حالی است که می توان با صرف هزینه ای به مراتب کمتر، از شدت بسیاری از مخاطرات کاست. به عنوان مثال، با آموزش گسترده و توجه به کیفیت زندگی و سطح سلامت مردم در دوران جوانی و میانسالی می توان هزینه های سالمندی را به طرز قابل توجهی کاهش داد.شرق

انقلاب علمی

در سال‌های اخیر، تاریخ‌نویسان دریافته‌اند که دامنه‌دارترین تفسیری که در نتیجه رنسانس به‌وجود آمد، تحول روش علمی پژوهش بود. بنابراین آنان دوره رشد علوم بین سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ را با نام جدید «انقلاب علمی» مشخص کرده‌اند.

این گفته پروفسور هربرت باترفیلد درباره انقلاب علمی که از زمان پیدایش مسیحیت همه چیز را تحت‌الشعاع قرار داده و رنسانس و اصلاح دین را به درجه‌ای از رویدادهایی فرعی تنزل داده است» بیانگر دیدگاه بسیاری از تاریخ نویسان معاصر است. بنابراین تاریخ‌نویسان تشخیص می‌دهند که گسترش اندیشه علمی بین ۱۵۰۰ و ۱۷۰۰ در پدید آمدن تمدن جدید نقشی حساس داشته است. خود این تشخیص، که به تازگی به آن دست یافته‌اند، نتیجه تاثیر با اهمیت علم بر زندگی نسل ما است. در قرن بیستم، علم دنیا را، خواه از نظر فکری و خواه از نظر مادی، از بیخ و بن زیر و رو کرده و دوباره ساخته است. به این منظور، علم برداشت ما را از گذشته با همان شدتی دگرگون کرده است که انتظارات ما را از آینده. از نظر مادی ما در دنیایی نو و در حال دگرگونی زندگی می‌کنیم. از نظر فکری هم دنیا را به شکلی متفاوت می‌بینیم؛ به‌گونه‌ای‌که روند طبیعت و حتی تاریخ برای ما منطقی متفاوت دارد. خلاصه، انقلاب علمی بین سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ در درجه اول انقلابی فکری بود: آن انقلاب به آدمیان آموخت که به‌گونه‌ای دیگر بیندیشند. بعدها، یعنی در دوره انقلاب صنعتی و در حدود۱۸۰۰ بود که از این اندیشه استفاده عملی جدیدی شد که این حالت گرایش به ظواهر را به تمدن ما بخشید؛ ولی خود انقلاب صنعتی در تصویری که مردم از دنیا در نظر داشتند تفسیری اساسی ایجاد کرد.

این تغییر اساسی «دنیای چیزهایی را که بنا بر ماهیت کمال مطلوبشان رده‌‌بندی شده بودند به دنیای رخدادهایی بدل می‌کرد که دارای توالی منطقی بودند. دیدگاهی که پیش از ۱۵۰۰ درباره چگونگی جریان امور دنیا وجود داشت با دیدگاه کنونی ما کاملا تفاوت دارد. تفاوت‌ها آن‌قدر زیاد است که مجسم کردن دیدگاه پیشین دشوار به نظر می‌آید. در واقع، دشوارترین کار تاریخی این است که مانند تمدنی دیگر بیندیشیم: توجیه‌های آن تمدن را منطقی و دیدگاه آن را از دنیا طبیعی به شمار آوریم. از همان نخست باید بدانیم که صرفا از سر نادانی نبود که نقاش قرون وسطایی چهره حضرت مسیح را در نقاشی‌اش بزرگ‌تر از آنی می‌کشید که پرسپکتیو اجازه می‌داد، از سر کندذهنی نبود که مسافری قرون وسطایی فیل را حیوانی با پنج پا توصیف کرده بود که از یکی از پاهایش به جای دست استفاده می‌کند.

در نظر ما حکایت آن مسافر احمقانه است؛ زیرا می‌دانیم که فیل در شمار پستانداران و تابع قوانین تکامل است، ما از نوع شباهت و ارتباط فیل با پستاندارانی چون اسب و ببر یا بالن و انسان باخبریم؛ ولی در نظر انسان‌های قرون وسطی این ارتباط‌ها شکل دیگری داشت؛ جهان به شکلی دیگر سازمان  یافته بود، همان‌گونه که امروز برای تمدن‌هایی جز تمدن ما به شکلی دیگر سازمان یافته است.  امروز هم، نباید انسانی ابتدایی را که می‌‌گوید او خود حیوان توتم خویش است ریشخند کرد و نباید جزیره‌‌نشینی را که برای هر درختی نامی دارد، ولی نامی برای درخت ندارد نادان شمرد؛ چرا که برداشت آنان از طبیعت متفاوت است. دنیای اقتصاد

چه چیزی متفکران قرن هفدهم را ملزم ساخت تا جهان را طور دیگری بشناسند

حنیف قلندری:  یک تعریف ساده برای اصطلاح انقلاب علمی (The Scientific Revolution) آن است که «انقلاب علمی» رخدادی است که در آن اروپایی‌ها معارف قدیم را کنار گذاشته و به علم جدید دست یافتند. به عبارت دیگر دانشمندان دوران «انقلاب علمی» روش شناخت جهان را تغییر دادند: تجربه کردند، دست به آزمایش زدند، رخدادهای فیزیکی را با نمادهای ریاضی توصیف کردند و بسیاری چیزهای دیگر که آنها را از ویژگی‌های علم جدید می‌دانیم. با این تعریف، دوران «انقلاب علمی» دوره تاریخی مشخصی است، یعنی قرن هفدهم میلادی در اروپا. بسیاری از دانشمندانی که آنها را پیشگامان علم می‌دانیم در قرن هفدهم می‌زیسته‌اند: گالیله (1564-1642م)، دکارت (1596-1650م) و نیوتن (1643-1727م) کسانی هستند که ما بسیاری از مفاهیم اولیه علم امروز را به نام آنها می‌شناسیم. گالیله را کاشف گردش وضعی زمین، نیوتن را کاشف نیروی گرانش و دکارت را پایه‌گذار دستگاه مختصات می‌دانیم. اما سؤالی در اینجا می‌توان پرسید: گالیله، دکارت یا نیوتن خود را متعلق به چه سنت علمی می‌دانسته‌اند؟ آنها انقلابی بودند یا گروهی عصیانگر در میان عالمان قدیم؟ نویسنده کتاب انقلاب علمی می‌نویسد: «علم‌ورزان قرن هفدهم اغلب همان اندازه که مدرن بوده‌اند، باستانی نیز بوده‌اند.1» اظهارنظر خوبی است، یعنی همه کسانی که در شکل‌گیری انقلاب علمی در قرن هفدهم نقش داشته‌اند، در واقع جزئی از سنت قدیم‌تر علمی بوده‌اند. سنت قدیم‌تری که بیش از همه متفکران و صاحب‌نظرانش منتسب به ارسطو است، یعنی ما تمام متفکران سده‌های میانه و رنسانس را، اعم از مسلمانان و اروپاییان، ارسطویی می‌نامیم. البته می‌توان این قید را نیز اضافه کرد که ارسطوییان سده‌های میانه و رنسانس دیگر نه آن ارسطوی باستانی، بلکه ارسطوی شارحان آثار ارسطو را می‌شناختند. با تسامح بسیار این یعنی مسلمانان عمدتا ارسطو را از نگاه اسکندر آفرودیسی (مشهور در 200م؛ Alexander of Aphrodisiacs) و یحیی نحوی (490-570م؛ John Philoponus) می‌شناختند و اروپاییان سده‌های میانه ارسطوی ابن سینا و ابن رشد را می‌شناختند. این امر موجب می‌شد بعضا اصول کلی درباره طبیعت به نقل از ارسطو رواج داشته باشد که شاید نتوان نشانی از آنها را در متن ابتدایی آثار ارسطو یافت، مثلا اینکه «در جهان خلأ وجود ندارد»2 این‌طور گفته شود که «طبیعت از خلأ بیزار است»3 یا اینکه خلاف همه برهان‌هایی که در اثبات مرکزیت زمین در آثار متفکران گذشته می‌آمده است4، متفکران ارسطویی رنسانس دلیل مرکزیت و سکون زمین را اقامت اشرف مخلوقات، یعنی انسان، روی زمین بدانند5. البته این دست برهان‌ها عمدتا مربوط به اروپای رنسانس است و چنین مطالبی را نزد ارسطوییان سده‌های میانه، به‌ویژه مسلمانان، نمی‌توان یافت. به هر صورت، همچنان این سخن صحیح است که متفکران قرن هفدهم در چنان محیط علمی‌ای می‌زیستند و تحصیل می‌کرده‌اند که هنوز آثار ارسطو و فلسفه یونان باستان تنها راه شناخت جهان بوده است. حال می‌توان پرسش دیگری طرح کرد که چه شد ایشان جهان را طور دیگری شناختند یا تغییر روش جهان‌شناسی را لازم دانستند؟ به نظر می‌رسد نمی‌توان به این سؤال پاسخ داد. ما در میان نوشته‌های متفکران انقلاب علمی با عبارت‌هایی روبه‌رو می‌شویم که در آنها می‌توان نقد روش علمی گذشته و یافته‌های آن را دید، گویی ایشان دانسته دست به مخالفت زده‌اند یا اینکه آگاه‌اند که مشغول طرح مباحث تازه‌ای هستند. گالیله عنوان دو کتاب مشهور خــود را گفت‌وگو درباره دو نظــــام اصلی کیهانی Dialogue Concerning the) (Two Chief World System و گـــــفت‌وگــــو درباره دو علـــم جدید Dialogue Concerning Two) (New Sciences - کتاب نخستین در 1632م و دومی در 1638م منتشر شدند- برگزیده است. او در هر دو کتاب تلاش می‌کند دیدگاه‌های رایج را درباره جهان هستی در زمان خود نقد کند و برای پرسش‌هایی که درباره سازوکار طبیعت وجود دارند، پاسخ‌های تازه‌ای دست و پا کند. گالیله در هر دو کتاب گفت‌وگوهای روزانه میان سه نفر را به تصویر می‌کشد: یکی نماینده ارسطوییان است، سیمپلیچیو (Simplicio)، دیگری روایتگر آراي گالیله است، سالویاتی (Salviati) و سومین آنها جوانی پرسشگر است، ساگردو (Sagredo). در این گفت‌وگوها به دنبال پرسش‌های ساگردو، سالویاتی به استدلال‌های سیمپلیچیو می‌تازد و آنها را مخالف آنچه می‌داند که طبیعت خود به ما نشان می‌دهد. گالیله پیش‌تر در کتابی که درباره لکه‌های خورشیدی نوشته بود نیز چنین نوشته است: «اکنون که خورشید چنین خود را به ما می‌نمایاند که گویی تا حدی ناخالص و لکه‌دار است، چرا نباید آن را لکه‌دار و ناخالص بخوانیم؟6». مطالبی از این دست را در آثار دیگر متفکران قرن هفدهم نیز می‌توان جست. فرانسیس بیکن (1561-1626م) معتقد است آنچه از گذشته به جا مانده، چنان بی‌ارزش است که باید همه چیز را از نو بسازیم. دکارت نیز ماحصل فلسفه قدیم را بی‌ارزش می‌داند و لازم می‌داند که طرح فلسفی جدیدی را بنیان گذاشت به جای آنکه بر بنیان اندیشه‌های کهن چیزی را بنا کند7. اما همه اینها پاسخ کاملی به سؤال قبلی نیستند که چرا این اتفاق افتاد و چرا ایشان که در محیط علمی قدیم پرورش می‌یافتند و همان موضوعات را مطالعه می‌کردند، ملاک‌های شناخت خود را تغییر دادند؟ اگر تنها با بررسی روش‌شناختی علم و از درون گزاره‌های علمی به این پرسش پاسخ دهیم، به نظر می‌رسد ناگزیریم یکی از آرای مشهور مکانیک‌گرایی، یعنی اینکه همه پدیده‌های عالم مانند ساعت کار می‌کنند، پس کافی است که درباره هر پدیده‌ای موتور محرکه آن را درک کنیم یا به‌کاربردن ریاضیات در توجیه پدیده‌های طبیعی یا تجربه‌گرایی دانشمندان را بپذیریم. هرچند به‌ همان‌ دلیلِ پیوستگی دانشمندان انقلاب علمی به سنت پیش از خود نمی‌توان درباره معنای دقیق هریک از این اصطلاحات در قرن هفدهم سخن گفت؛ مثلا اینکه آزمایشگری به نظر آنها یعنی تکرار آزمایش‌های مشابه برای تحقیق یک پدیده آن‌چنان‌که بویل (1627-1691م) آزمایش‌های متعددی را با پمپ هوا طراحی و اجرا می‌کرد یا یک آزمایش فیصله‌دهنده برای روشن‌کردن یک مسئله دشوار فلسفی آن‌طور که به نظر می‌رسد هابز (1588-1679م) به آن معتقد بوده است8. حال اگر این نگاه درون‌علمی را کنار بگذاریم و بخواهیم از منظر بیرونی به رخدادهای قرن هفدهم نگاه کنیم، باز پاسخ‌هایی برای چرایی رخداد انقلابی خواهیم یافت. تغییرات جامعه فرهنگی اروپا که دلایلی نظیر تغییر نظام سیاسی اروپا از نظام فئودالی به تشکیل دولت-ملت‌ها و برپا‌شدن حکومت‌های قانون، نهضت اصلاح دینی، کشف قاره جدید و اختراع چاپ را برای آن برمی‌شمرند، در تغییر نگاه علمی نیز مؤثر می‌افتند9. برای ایجاد رابطه‌ای میان این دو مثلا می‌توان گفت که به عقیده متفکران انقلابی سده هفدهم، حال که می‌توان در همه چیز شک کرد، چرا نباید در مشروعیت نظام‌های کسب معرفت شک کرد و این اتکا به روش‌های تازه‌تر کسب معرفت از طبیعت را به همراه دارد. همچنین است عرضه این معارف جدید به حاکمان و ارتباط میان دانشمندان و ساختارهای حکومتی که منجر به تشکیل انجمن‌های علمی در کشورهای اروپایی در قرن هفدهم شد. فرهنگستان فلورانس در 1657م، انجمن سلطنتی لندن در 1660م و انجمن سلطنتی علوم پاریس در 1666م تأسیس شدند10. اسناد موجود از مباحثات این انجمن‌ها و افراد حاضر در آنها نشان می‌دهد که این انجمن‌ها بعضا بدیلی برای دانشگاه‌ها به حساب می‌آمده‌اند. اگر دانشگاه‌ها را همان محیط‌های سنتی علم در نظر بگیریم که سنت پیشین در آنها تدریس می‌شد، متفکران انقلاب علمی نهادی را در برابر آن سنت پیشین برپا کردند. نکته دیگر آنکه این نهادهای جدید به نهاد حکومت متصل می‌شدند. یک مسئله دیگر تقابل علم جدید و نهاد کلیساست که به نوعی حامی علم قدیم تلقی می‌شد. متفکران انقلاب علمی قصد داشتند ثابت کنند این نگاه تازه به عالم و چنین شناختی از جهان موجب درک بهتر خداوند و اعتقاد محکم‌تر مؤمنان می‌شود. گالیله در نامه‌ای که در 1613 به یکی از شاگردان خود نوشته است، می‌گوید تفاوتی میان دو منبع معرفت، یعنی متن مقدس و آنچه حس به آن گواهی می‌کند، وجود ندارد و اگر عبارتی در متن مقدس باشد که با تجربه نمی‌خواند باید گفت که نویسندگان متن مقدس بیان خود را به فهم خوانندگان‌شان نزدیک کرده‌اند. او در ادامه بر این نظر پای می‌فشارد که این درک تازه از جهان بیشتر به آنچه خداوند آفریده است، نزدیک است11. همچنین متفکران انقلابی ماشین‌انگار بر این عقیده بودند که این تفکر ماشینی بیشتر وجود خداوند را به‌عنوان ناظر بر اعمال جهان نشان می‌دهد 12. از مجموع آنچه گفته شد به نظر می‌رسد پاسخ یکتایی برای رخداد انقلاب علمی و دلایل آن وجود ندارد، چه بر پایه مطالعات درونی علم و چه بر پایه مطالعه عوامل مؤثر بیرونی بر علم و شاید از‌این‌رو است که نویسنده کتاب انقلاب علمی به نظر برشمردن همه این دلایل در کتاب خود، سرانجام اظهار می‌کند چیزی با عنوان «ذات» انقلاب علمی وجود ندارد13؛ بلکه چیزی در نوع نگاه متفکران سده هفدهم درباره شناخت طبیعت تغییر کرده است. چیزی که تا به امروز نیز در نگاه ما نسبت به علم وجود دارد و از‌این‌رو است که رخدادهای قرن هفدهم را انقلاب علمی می‌دانیم! پی‌نوشت‌ها: 1- شیپن، ص23 2- برای برهان‌های مشهور امتناع خلأ نگاه کنید به: معصومی‌همدانی، حسین. «خلأ»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج22. ص461-462. 3- شیپن، ص59. 4- برای مجموعه‌ای از این برهان‌ها نگاه کنید به: گمینی، امیرمحمد. «بررسی دلایل مرکزیت و سکون زمین در آثار هیئت دوره اسلامی»، تاریخ علم، پاییز و زمستان 1390. ص51-90. 5- شیپن، ص42-43. 6- همو، ص36. 7- همو، ص92-93. 8- همو، ص142-146. 9- همو، ص160-161. 10- همو، ص170. 11- در‌این‌باره نگاه کنید به: Mcmullin, E."Galileo on Science and Scripture", The Cambridge Companion to Galileo, edited by Peter Machamer. Cambridge University Press, 1998. pp. 271-347. (p. 278). 12- شیپن، ص182. 13- همو، ص205. شرق

انقلاب علمی کی و چگونه آغاز شد؟

انقلاب علمی یک دوره تحول و پیشرفت عمده در علم و فلسفه است که از قرن 16 تا 18 میلادی به طول انجامید. این دوره تغییرات عمیق و بنیادی در روش‌های تحقیق علمی، نظریات علمی و شناخت بشر از جهان ایجاد کرد. این تحولات به شکل‌گیری بنیادهای علم مدرن کمک کردند و روش‌های علمی امروزی را پایه‌گذاری کردند.

آغاز انقلاب علمی

1. پیشینه تاریخی:

رنسانس: انقلاب علمی به‌طور عمده با دوره رنسانس در اروپا مرتبط است که آغازگر بازنگری در تفکر و فرهنگ بود. رنسانس به بازگشت به متون و تفکرات کلاسیک یونان و روم باستان منجر شد و به تدریج توجه به علم و تجربه علمی را افزایش داد.

2. تحولات اصلی:

اختراعات و تکنولوژی: اختراعاتی مانند تلسکوپ و میکروسکوپ به گسترش مشاهده و تجربیات علمی کمک کردند.

روش علمی: فیلسوفانی مانند فرانسیس بیکن و رنه دکارت پایه‌گذار روش علمی بودند که بر اساس مشاهده، آزمایش و تحلیل تجربی قرار داشت.

نظریات جدید: نظریات جدیدی در زمینه‌های مختلف علمی مطرح شد. به‌عنوان مثال، نظریه‌های کوپرنیکوس درباره‌ی مرکزیت خورشید در نظام خورشیدی و نظریه گالیله در مورد حرکت اجسام، به‌شدت تأثیرگذار بودند.

3. شخصیت‌های کلیدی:

نیکلاس کوپرنیکوس: نظریه‌ی او در مورد گردش زمین به دور خورشید ( heliocentrism) به‌طور قابل توجهی با باورهای پیشین که زمین مرکز عالم بود، متفاوت بود.

گالیله گالیله: با استفاده از تلسکوپ، مشاهدات مهمی انجام داد که به اثبات نظریات کوپرنیکوس کمک کرد و همچنین در زمینه‌های دیگر مانند مکانیک و حرکت، کارهای مهمی انجام داد.

آیزاک نیوتن: با ارائه‌ی قوانین حرکت و قانون جهانی گرانش، پایه‌های فیزیک کلاسیک را بنا نهاد.

تأثیرات انقلاب علمی

تغییر در روش تحقیق: تأکید بر روش علمی و آزمایش تجربی به جستجو برای حقایق علمی به‌صورت سیستماتیک و منطقی تبدیل شد.

پیشرفت‌های علمی: انقلاب علمی منجر به پیشرفت‌های عمده در زمینه‌های مختلف علم، از جمله فیزیک، ریاضیات، شیمی و زیست‌شناسی شد.

تأثیر بر فلسفه و فرهنگ: این دوره تغییراتی در فلسفه و فرهنگ نیز به وجود آورد و به‌ویژه به ارتقاء تفکر عقلانی و علمی در جامعه کمک کرد.

در کل، انقلاب علمی نقطه‌ی عطفی در تاریخ علم و تفکر بشری بود که به شکل‌گیری علم مدرن و روش‌های علمی امروزین کمک شایانی کرد.

انقلاب تکنولوژی کی و چگونه شروع شد

انقلاب تکنولوژی یا انقلاب صنعتی، یک دوره مهم تحول در فناوری، صنعت و اقتصاد است که به‌ویژه در قرن 18 و 19 میلادی آغاز شد و تأثیرات عمیقی بر جوامع مختلف داشت. این انقلاب به‌ویژه در بریتانیا آغاز شد و به تدریج به سایر نقاط جهان گسترش یافت.

آغاز انقلاب تکنولوژی

1. پیشینه تاریخی:

پیشرفت‌های اولیه: قبل از انقلاب صنعتی، تغییرات تکنولوژیکی و نوآوری‌ها در دوره‌های مختلف تاریخ وجود داشته است، اما انقلاب صنعتی به‌طور عمده به تغییرات وسیع و سیستماتیک در تولید و تکنولوژی اشاره دارد که از اوایل قرن 18 میلادی آغاز شد.

2. عوامل کلیدی در آغاز:

نوآوری‌های فنی: اختراعاتی مانند ماشین بخار جیمز وات (1765) و دستگاه‌های نساجی مانند ماشین ریسندگی اسپینینگ جنی (1764) و دستگاه بافندگی مکانیکی (1785) به طور قابل توجهی تولید را دگرگون کردند.

منابع انرژی جدید: استفاده از زغال‌سنگ به‌عنوان منبع انرژی جدید به‌ویژه برای تأمین انرژی ماشین‌ها و کارخانه‌ها اهمیت یافت.

توسعه حمل‌ونقل: ساخت راه‌آهن‌ها و کشتی‌های بخار به‌ویژه در اواسط قرن 19، جابجایی کالاها و افراد را تسهیل کرد و به رشد اقتصادی کمک کرد.

توسعه بانکداری و سرمایه‌گذاری: ایجاد سیستم‌های مالی و بانکی مدرن و همچنین جذب سرمایه‌گذاری‌های کلان برای تأسیس کارخانه‌ها و پروژه‌های صنعتی.

3. ویژگی‌های اصلی انقلاب صنعتی:

شهرنشینی و تغییرات اجتماعی: رشد سریع صنایع باعث شد که بسیاری از مردم از مناطق روستایی به شهرها مهاجرت کنند، که به تغییرات عمده در ساختار اجتماعی و اقتصادی منجر شد.

توسعه صنایع: صنعت نساجی، فولاد، و ذوب آهن از جمله صنایعی بودند که در این دوره به‌شدت توسعه یافتند.

تغییرات در روش‌های تولید: تولید به‌صورت انبوه و استفاده از خط تولید به‌جای تولید دستی، بهره‌وری و کارایی را به میزان قابل توجهی افزایش داد.

تأثیرات انقلاب تکنولوژی

تغییرات اقتصادی: انقلاب صنعتی باعث رشد اقتصادی قابل توجهی شد و به شکل‌گیری اقتصاد سرمایه‌داری مدرن کمک کرد.

تغییرات اجتماعی: تغییرات در زندگی کاری، بهبود شرایط زندگی، و ظهور طبقات اجتماعی جدید از جمله تأثیرات عمده بود.

تأثیرات محیطی: استفاده از منابع طبیعی به‌ویژه زغال‌سنگ باعث آلودگی محیط زیست و تغییرات اقلیمی شد.

4. دوره‌های بعدی:

دوره دوم انقلاب صنعتی (اوایل قرن 20): شامل پیشرفت‌های بیشتر در زمینه‌های برق، شیمی و تکنولوژی‌های جدید مانند خودرو و هواپیما بود.

دوره دیجیتال و اطلاعات (اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21): پیشرفت‌های فناوری اطلاعات، اینترنت و دیجیتال باعث تحولات جدیدی در صنایع و زندگی روزمره شد.

در کل، انقلاب تکنولوژی و صنعتی تغییرات عمیق و گسترده‌ای در دنیای مدرن ایجاد کرد و پایه‌های بسیاری از تکنولوژی‌ها و روش‌های تولید معاصر را بنا نهاد.

چه چیزی متفکران قرن بیست و یک را ملزم ساخت تا جهان را طور دیگری بشناسند؟

متفکران قرن بیست و یکم به‌دلیل وقوع تغییرات و تحولات عمیق در زمینه‌های مختلف علمی، اجتماعی، و تکنولوژیکی، به‌طور جدی به بازنگری در شناخت خود از جهان پرداختند. چندین عامل کلیدی موجب شد تا این تغییرات در نگرش و درک از جهان رخ دهد:

1. پیشرفت‌های فناوری و دیجیتال

فناوری اطلاعات و ارتباطات: ظهور اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، و دستگاه‌های هوشمند مانند تلفن‌های همراه و رایانه‌های قدرتمند، به طور قابل توجهی نحوه دسترسی به اطلاعات و تعاملات اجتماعی را تغییر داد. این تحولات به افزایش سرعت و حجم اطلاعات، تغییر در شیوه‌های ارتباطی، و تأثیر بر فرهنگ و رفتار اجتماعی منجر شد.

هوش مصنوعی و یادگیری ماشین: پیشرفت‌های در زمینه هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، توانایی‌های جدیدی را برای تحلیل داده‌ها، پیش‌بینی روندها و ایجاد سیستم‌های هوشمند فراهم کرده است. این فناوری‌ها به تغییر در صنایع مختلف و حتی بهبود کیفیت زندگی کمک کرده‌اند.

2. تغییرات اقلیمی و محیط زیست

آلودگی و تغییرات آب و هوایی: تغییرات اقلیمی و افزایش آلودگی‌های محیط زیستی به یک بحران جهانی تبدیل شده است. این مسائل توجه جهانی را به تأثیرات فعالیت‌های انسانی بر محیط زیست و ضرورت اقدامات فوری برای مقابله با تغییرات آب و هوایی جلب کرده است.

پایداری و توسعه پایدار: توجه به مفهوم پایداری و نیاز به توسعه پایدار برای حفظ منابع طبیعی و محیط زیست به یکی از موضوعات اصلی در پژوهش‌ها و سیاست‌گذاری‌ها تبدیل شده است.

3. گلوبالیزاسیون و ارتباطات جهانی

اقتصاد جهانی و تعاملات بین‌المللی: گلوبالیزاسیون و ارتباطات جهانی موجب افزایش تعاملات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میان کشورها شده است. این روند تأثیرات عمیقی بر نحوه درک و تحلیل مسائل جهانی و چالش‌های بین‌المللی داشته است.

تنوع فرهنگی و اجتماعی: تعاملات جهانی منجر به افزایش آگاهی و درک متقابل از فرهنگ‌ها و ارزش‌های مختلف شده است و به نوعی موجب ظهور پدیده‌های جدید فرهنگی و اجتماعی شده است.

4. پیشرفت‌های علمی و پژوهشی

علم و فناوری‌های نوین: تحقیقات و کشفیات جدید در زمینه‌هایی مانند ژنتیک، نانوتکنولوژی، و علوم بنیادی به تغییرات بنیادین در درک انسان از خود و جهان منجر شده است. این پیشرفت‌ها سوالات جدیدی درباره ماهیت زندگی، آگاهی، و آینده بشر مطرح کرده است.

بین‌رشته‌ای بودن علوم: ظهور رویکردهای بین‌رشته‌ای که ترکیبی از علوم مختلف برای حل مسائل پیچیده به کار می‌روند، به تغییر در نگرش‌ها و راه‌حل‌های علمی کمک کرده است.

5. تحولات اجتماعی و سیاسی

حقوق بشر و برابری: توجه به مسائل حقوق بشر، برابری جنسیتی، و عدالت اجتماعی تغییرات عمده‌ای در ساختارهای اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده است. این موضوعات به تأثیرات عمیقی بر نحوه نگرش به حقوق و مشارکت اجتماعی منجر شده است.

تحولات سیاسی و اقتصادی: بحران‌های اقتصادی، ناآرامی‌های سیاسی، و تغییرات در قدرت‌های جهانی تأثیرات عمیقی بر نظم جهانی و تفکر متفکران قرن بیست و یکم داشته است.

در مجموع، این عوامل موجب شده‌اند که متفکران قرن بیست و یکم به بازنگری در بسیاری از مفاهیم و فرضیات پیشین بپردازند و رویکردهای جدیدی برای درک و تحلیل جهان پیش بگیرند.

ایجاد تعادل در انتقال دانش، امنیت و چالش های سیاسی

پارادوکس روابط علمی بین الملل

حمید نظری (رئیس کرسی یونسکو در مخاطرات زمین شناختی ساحلی پژوهشکده علوم زمین)

در جهانی به هم پیوسته که دانش مرز نمی شناسد، روابط علمی بین المللی نقشی اساسی در شکل دادن به پیشرفت جهانی ایفا می کند. تبادل ایده ها، یافته های تحقیقاتی و پیشرفت های فناوری در سراسر کشورها به نوآوری دامن می زند و توسعه اجتماعی را پیش می برد. با این حال این همکاری خالی از پیچیدگی نیست. تعادل ظریف بین دانش و انتقال فناوری، نگرانی های امنیتی و چالش های سیاسی که دولت ها با آن مواجه هستند، اغلب چشم انداز متناقضی را برای همکاری های علمی بین المللی ایجاد می کند.

درک پارادوکس: روابط علمی بین المللی مظهر پیگیری دانش و تخصص مشترک برای بهبود بشریت است. دانشمندان در سراسر مرزها برای مقابله با مسائل مبرمی مانند تغییرات آب و هوا، بحران های بهداشت عمومی و پیشرفت های فناوری همکاری می کنند. با این حال در میان این مسیر شرافتمندانه، یک پارادوکس و تضاد ظاهر می شود. همان کانال های همکاری که نوآوری را تقویت می کنند، آسیب پذیری هایی را نیز ایجاد می کنند؛ به ویژه در دورانی که با تنش های ژئوپلیتیکی و نگرانی ها درباره امنیت ملی رو به فزونی می رود.

انتقال دانش و فناوری: یکی از اهداف اولیه روابط علمی بین المللی، انتقال دانش و فناوری است. پروژه های پژوهشی مشترک، پیوندهای دانشگاهی و مراکز پژوهشی و ابتکارات مشترک، جریان ایده ها و تخصص بین کشورها را فراهم می کند. این مبادله نه تنها پیشرفت علمی را شتاب می دهد؛ بلکه درک و همکاری فرهنگی را در مقیاس جهانی ارتقا می دهد؛ به ویژه برای کشورهای در حال توسعه، دسترسی به تحقیقات و فناوری پیشرفته از طریق همکاری های بین المللی می تواند در غلبه بر چالش های توسعه ای و پرکردن شکاف نوآوری کارا و مفید باشد. با این حال انتقال نامحدود فناوری ها و دانش های حساس، نگرانی هایی را درباره حقوق مالکیت معنوی، رقابت اقتصادی و امنیت ملی ایجاد می کند. فناوری های پیشرفته با کاربردهای دوگانه، مانند فناوری هسته ای یا زیستی، می تواند خطرات درخورتوجهی را نیز به همراه داشته باشد. بر این پایه دولت ها باید تعادل ظریفی را بین ترویج بازبودن و دسترسی آزاد اطلاعات و نوآوری ایجاد کنند و هم زمان از سوء استفاده بالقوه یا بهره برداری از پیشرفت های علمی محافظت کنند.

امنیت و امنیتی سازی: در سال های اخیر، توجه به امنیت و ساختار امنیتی همکاری های علمی به طور فزاینده ای رواج یافته است؛ زیرا دولت ها با تهدیدات امنیتی در حال تحول و رقابت های ژئوپلیتیکی دست و پنجه نرم می کنند. مسائلی مانند امنیت سایبری یا بیوتروریسم که زمانی فقط ماهیت علمی یا فنی در نظر گرفته می شد، اکنون در چارچوب گفتمان گسترده تر امنیت ملی قرار گرفته اند. این طرز فکر نه تنها نظارت بر همکاری های بین المللی را افزایش می دهد؛ بلکه هر روز دستاویزی نو را برای تولید موانع جدید در برابر همکاری و تبادل دانش ایجاد می کند. امن سازی همکاری های علمی به اشکال مختلف، از جمله سیاست های محدودکننده ارتباطات، ویزا برای دانشمندان، کنترل صادرات بر روی فناوری های حساس و نظارت شدید بر مشارکت های تحقیقاتی خارجی ظاهر می شود. در حالی که هدف این اقدامات کاهش خطرات امنیتی است، می تواند به طور ناخواسته پیشرفت علمی را کند کرده و مانع تبادل آزاد ایده ها شود. افزون بر این، سیاسی شدن علم می تواند اعتماد بین کشورها را تضعیف کند و مانع همکاری در برخورد با چالش های مشترک شود و در نهایت مانع از تلاش های جهانی برای رسیدگی به مسائل مبرمی مانند تغییرات آب و هوا، مخاطرات طبیعی یا آمادگی در برابر همه گیری ها شود.

چالش های سیاسی: در ذات چشم انداز روابط علمی بین المللی، پویایی های ژئوپلیتیکی و منافع استراتژیک دولت- ملت ها در هم تنیده است. تنش های سیاسی بین کشورها می تواند همکاری های علمی را مختل کرده، دسترسی به بودجه تحقیقاتی را محدود کند و حتی سبب هراس اندیشمندان و دانشمندان داخلی از برقراری و توسعه پیوندهای علمی بین المللی از یک سو و اخراج یا بی انگیزگی دانشمندان خارجی از دیگر سو شود. تفاوت ها و اختلافات ایدئولوژیک، تضاد منافع تجاری و درگیری های سرزمینی اغلب به قلمرو علم سرایت می کند و تلاش ها برای حفظ کانال های باز ارتباط و همکاری را سخت، پیچیده و گاه خطرناک می کند. افزون بر این، پیدایش دیپلماسی علمی به عنوان ابزاری برای طرح قدرت نرم، مرزهای بین علم و سیاست را بیش ازپیش محو کرده است. دولت ها از همکاری علمی به عنوان ابزاری برای ارتقای جایگاه بین المللی خود، ایجاد اتحادهای استراتژیک و پیشبرد برنامه های ژئوپلیتیکی خود استفاده می کنند. درحالی که دیپلماسی علمی دارای پتانسیل تقویت حسن نیت و همکاری است، همچنین می تواند برای اعمال نفوذ، دست کاری روایت ها و پیشبرد منافع ملی محدود به بهای یکپارچگی و همکاری علمی استفاده شود.

شناخت پارادوکس، تلاشی بر کاهش و همسوسازی تضادها: پرداختن به پارادوکس روابط علمی بین المللی نیازمند رویکردی چندوجهی است که نیازهای انتقال دانش، امنیت و چالش های سیاسی را متعادل می کند. پیش از هر چیز، پرورش فرهنگ دسترسی آزاد اطلاعات، شفافیت و اعتماد برای ترویج همکاری و نوآوری های واقعی و دانش بنیان ضروری است. دولت ها باید یکپارچگی علمی و همکاری بین المللی را بر نگرانی های امنیتی کوتاه مدت در اولویت قرار دهند و بدانند که مزایای همکاری بسیار بیشتر از خطرات آن است. به بیان دیگر شاید شمع همکاری های بین الملل در کوتاه مدت به هزار باید و نباید درست و نادرست سیاسی و امنیتی کم فروغ شود؛ ولی خاموشی گرفتن آن برابر است با دمیدن روح بی اعتمادی در مناسبات و برنامه های توسعه اقتصادی و از دست دادن جایگاه و نقش در ساختارها و تعاملات منطقه ای و بین المللی که شاید به آسانی قابل بازپس گیری نباشد! ازاین رو اجرای پادمان های قوی و استراتژی های کاهش خطر برای رسیدگی به نگرانی های امنیتی مشروع بدون سرکوب پیشرفت علمی بسیار مهم است. این شامل تقویت کنترل صادرات، تقویت اقدامات امنیت سایبری و ترویج رفتار مسئولانه در پژوهش است. ازاین رو چارچوب ها و موافقت نامه های بین المللی، توسعه شبکه های علمی غیردولتی در سطح ملی و بین المللی در چارچوب بنیادها و کرسی های یونسکو می توانند به ایجاد استانداردها و پروتکل های مشترک برای مدیریت فناوری هایی با کاربرد دوگانه و اشتراک گذاری اطلاعات حساس به شیوه ای امن کمک کنند.

پیامدهای بحرانی محدودکردن روابط علمی بین المللی برای توسعه پایدار و تاب آوری ملی

در عصری که با پیوستگی جهانی و چالش های مشترک مشخص شده است، روابط علمی بین المللی برای تقویت توسعه پایدار و افزایش تاب آوری ملی ضروری است. با این حال تصمیم به تعطیلی یا کاهش این روابط پیامدهای عمیقی به همراه دارد؛ به ویژه برای کشورهای در حال توسعه که با تمام کمبودهای اقتصادی و گاه نیروی انسانی کارآمد آموزش دیده ناگزیر بر تلاشی سازمان یافته و برنامه محور، برای چیرگی بر موانع توسعه و ایجاد انعطاف پذیری در برابر تهدیدات نوین هستند.

تاثیر بر دانش و نوآوری: روابط علمی بین المللی به عنوان یک کاتالیزور برای تبادل دانش، نوآوری و پیشرفت فناوری عمل می کند. پروژه های تحقیقاتی مشترک، مبادلات دانشگاهی و ابتکارات مشترک، کشورهای در حال توسعه را قادر می کند تا به تحقیقات، تخصص و فناوری های پیشرفته ای دسترسی پیدا کنند که ممکن است در داخل کشور نداشته باشند. با قطع یا کاهش این پیوندها، کشورهای در حال توسعه در معرض خطر انزوا از پیشرفت های علمی حیاتی قرار می گیرند و مانع از توانایی آنها برای مقابله با چالش های اجتماعی و تحریک رشد اقتصادی می شوند. همکاری های بین المللی به ویژه در زمینه هایی که کشورهای در حال توسعه همچنان عقب هستند، فرصت های ارزشمندی را برای ظرفیت سازی و توسعه مهارت و کارآمدی فراهم می کند. پژوهشگران و سازمان ها در بدنه دولت های در حال توسعه در تعامل با شبکه های علمی-پژوهشی جهانی و توسعه ساختاری فعالیت های بین المللی سازمان ملل متحد مانند یونسکو، می توانند نه تنها با افزایش توانایی های خود با مشکلات پیچیده و رنگارنگ نوین مقابله کنند؛ بلکه به گونه معناداری به پیشرفت دانش ملی در استاندارد جهانی نیز کمک کنند. برهم زدن این مشارکت ها چشم انداز توسعه بلندمدت این کشورها را به خطر می اندازد و نابرابری های موجود در ظرفیت علمی و نوآوری را تداوم می بخشد.

تضعیف تاب آوری و آمادگی: در دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است، ایجاد تاب آوری در برابر تهدیدها و بحران های نوظهور برای امنیت ملی و توسعه پایدار مهم است. همکاری علمی بین المللی با تسهیل سامانه های هشدار اولیه، به اشتراک گذاشتن بهترین شیوه ها و هماهنگی پاسخ ها به چالش های جهانی مانند همه گیری، بلایای طبیعی و تغییرات آب و هوا، نقش مهمی در تقویت انعطاف پذیری ایفا می کند. با بهره گیری از تخصص و منابع جمعی، کشورها می توانند آمادگی خود را افزایش داده و اثرات رویدادهای ویرانگر را کاهش دهند. در این راه برای کشورهای در حال توسعه که اغلب فاقد منابع مالی و توانایی های فنی برای مقابله مستقل با تهدیدات پیچیده هستند، همکاری علمی بین المللی حتی حیاتی تر است. این کشورها با تجمیع منابع و تخصص با همتایان خود در کشورهای توسعه یافته، می توانند زیرساخت های تاب آوری خود را تقویت کنند، مکانیسم های واکنش به بلایا و مخاطرات را بهبود بخشند و ظرفیت سازگاری را افزایش دهند. محدودکردن روابط علمی بین المللی نه تنها کشورهای در حال توسعه را از حمایت حیاتی محروم می کند؛ بلکه تلاش های جهانی برای ساختن آینده ای انعطاف پذیر و پایدار برای همه را نیز تضعیف می کند.

پیامدهای اقتصادی و عقب ماندگی های توسعه: تصمیم به تعطیلی یا کاهش روابط علمی بین المللی می تواند پیامدهای اقتصادی گسترده ای داشته باشد؛ به ویژه برای کشورهای در حال توسعه که به شدت به تخصص و سرمایه گذاری خارجی وابسته هستند. پروژه های تحقیقاتی مشترک و انتقال فناوری موجب نوآوری و رشد اقتصادی می شوند و فرصت هایی را برای ایجاد شغل، توسعه صنعت و اقتصادهای مبتنی بر دانش ایجاد می کنند. با قطع یا هزینه برکردن روابط با شرکای بین المللی، کشورهای در حال توسعه در خطر از دست دادن دسترسی به منابع مالی، بازارها و منابع حیاتی مورد نیاز برای پیشبرد برنامه های توسعه خود هستند. همکاری های علمی بین المللی اغلب به عنوان یک کاتالیزور برای طرح های توسعه اجتماعی-اقتصادی گسترده تر؛ مانند پروژه های زیربنایی، اصلاحات آموزشی و مداخلات بهداشت عمومی عمل می کنند. با قطع این کانال های همکاری، کشورهای در حال توسعه ممکن است خود را در صحنه جهانی منزوی کنند و به حاشیه رانده شوند و نابرابری های موجود را تشدید کنند و مانع پیشرفت به سوی اهداف توسعه پایدار شوند.

راهبردهای کاهش و سازگاری: برای کاهش اثرات نامطلوب کاهش روابط علمی بین المللی، به ویژه برای کشورهای در حال توسعه، اقدامات پیشگیرانه برای حفظ و تقویت این مشارکت ها مورد نیاز است. قبل از هر چیز، دولت ها باید ارزش ذاتی همکاری علمی برای توسعه پایدار و تاب آوری ملی را بشناسند و سرمایه گذاری در تحقیق، آموزش و نوآوری را در اولویت قرار دهند. با ایجاد یک محیط مساعد برای تحقیق و همکاری علمی، کشورها می توانند از قدرت دگرگون کننده علم برای رسیدگی به مهم ترین چالش های خود استفاده کنند. افزون بر آن، کشورهای در حال توسعه باید فعالانه در شبکه ها و ابتکارات علمی منطقه ای و بین المللی مشارکت کنند تا از تخصص و منابع جمعی استفاده کنند. با ایجاد ائتلاف ها و مشارکت های استراتژیک، این کشورها می توانند به فرصت های مالی دسترسی داشته باشند، بهترین شیوه ها را به اشتراک بگذارند و در پروژه های تحقیقاتی مشترکی که چالش های مشترک را برطرف می کنند، همکاری کنند. علاوه براین تلاش برای تقویت دیپلماسی علمی و ارتقای همکاری جنوب- جنوب می تواند به پرکردن شکاف های موجود در ظرفیت علمی و تقویت مسیرهای توسعه فراگیر کمک کند؛ بنابراین تلاش برای غیرسیاسی کردن علم و دانش و مصون سازی آن از تنش های ژئوپلیتیکی برای حفظ یکپارچگی روابط علمی بین المللی بسیار ضروری است. ترویج دیپلماسی علمی به عنوان ابزاری برای ایجاد پیوندگاه و پل ها، تقویت همکاری و رسیدگی به چالش های مشترک می تواند به فراتررفتن از شکاف های سیاسی و ترویج رویکرد فراگیرتر و مشارکتی تر برای حل مشکلات جهانی کمک کند. در پایان پر بیراه نیست اگر چنین بپنداریم که در جهانی به هم پیوسته که با چالش های بی سابقه ای روبه رو است، پیوندهای علمی بین المللی برای تقویت و شکوفایی توسعه پایدار و افزایش تاب آوری ملی نیازی ناگزیر و ضروری به نظر می رسد. برای کشورهای در حال توسعه که در تلاش برای چیرگی بر موانع توسعه و ایجاد انعطاف پذیری در برابر تهدیدات نوظهور هستند، هرگونه کج فهمی و بدسوادی یا اراده به تعطیلی یا کاهش این روابط یا هزینه بر کردن روابط برای دانشمندان و اندیشمندان داخلی با ادبیات و واژگان امنیتی و شیوه نامه های جزیره ای، سلیقه ای و فراقانونی، پیامدهای ژرفی مانند مهاجرت نخبگان، بی تفاوتی و ناامیدی روزافزون جوانان و فرصت سوزی جبران ناپذیر ملی را در پی خواهد داشت. تردیدی نیست که با شناخت ارزش ذاتی پیوندها و همکاری های علمی، سرمایه گذاری در پژوهش و نوآوری و ایجاد مشارکت های راهبردی منطقه ای و جهانی چه در نهادهای دولتی یا فرادولتی، کشورها می توانند از قدرت دگرگون کننده دانش در برابر چالش های جهانی استفاده کنند و راه را برای آینده ای پایدارتر، امن تر و انعطاف پذیرتر برای همگان هموار کنند.شرق

نگاهی کوتاه به زندگی سید اسماعیل جرجانی از نامداران دانش ایرانی

پزشکی ایستاده در سایه

حسن فتاحی  زهرا محبی پورکانی

داستان نوشتن این یادداشت کوتاه هم به کلاس درس علم و جامعه بازمی گردد. مدت زمانی است که این کلاس را پیش می بریم و امید آن داریم تا پایان امسال نخستین دوره آن را به پایان برسانیم. در یکی از جلسات چند هفته پیش درباره لویی پاستور حرف زدیم و نویسنده دوم این یادداشت به بررسی کامل زندگی و دستاوردهای پاستور پرداخت. بنا کردیم که مقاله ای بلندبالا درباره پاستور بنویسیم و شیرینی دانستن درباره این دانشمند فرانسوی را با خوانندگان «شرق» شریک شویم. پیش از این هم در دستور کارمان گذاشته بودیم که درباره پورسینا و رازی هم بنویسیم. اما چند روز پیش فکری به ذهن مان رسید؛ اینکه نخستین یادداشت یا مقاله درباره پزشکان ایران زمین را با مردی از خانواده بزرگ و پیشانی بلند پزشکان ایرانی آغاز کنیم که نامش کمتر بر سر زبان هاست و نسل جدید شاید حتی نام این بزرگ مرد را نشنیده باشند.

زندگی سید اسماعیل جرجانی

سید اسماعیل جرجانی پزشک نام برداری است که بین سال های 1032 تا 1127م می زیسته است. این دوره که در اروپا به دوره قرون وسطی یا سده های میانی شناخته می شود، اگرچه در مغرب زمین دوره ای تیره وتار بوده؛ در سرزمین هایی که به ایران بزرگ فرهنگی شناخته می شود، اوضاع متمایز و متفاوت بوده است و دانشمندان بسیاری می زیسته اند. اگرچه باید به این نکته هم با هوشمندی اعتراف کرد و پذیرفت که در دوره ای که در اروپا نوزایی رخ داد و حکومت قانون، آن هم قانون برگرفته از دانایی انسان خردمند و تجربه گرا پا گرفت، در این سوی زمین دوره ای از رخوت و رکود و افول رخ داد که بیراه نیست بگوییم هنوز هم ادامه دارد. بگذریم از اینکه برخی افول را باور ندارند؛ اما به راستی در دوره ای که در اروپا لویی پاستور داشتیم، در ایران دوره ای از رکود و رخوت را سپری می کردیم که مقارن است با دوره قاجار. به زندگانی سید اسماعیل جرجانی بازگردیم. سید اسماعیل به زین الدین ملقب است. او در شهر جرجان که گرگان کنونی است، زاده شد. (توجه خوانندگان را به دو نکته جلب می کنیم. نخست اینکه جرجان را با جوزجان اشتباه نگیرند و دیگر اینکه سید اسماعیل جرجانی را با دانشمند ریاضی دان نامور، بوزجانی اشتباه نگیرند) او دانش زمان خودش را آموخت و پس از عمری پربار و دراز، در آستانه صدسالگی در شهر مرو چشم از جهان فروبست. او را مردی دانا و با منش دانشی و اخلاقی والا یاد کرده اند. سید اسماعیل بخش زیادی از دوره زندگی کاری اش را در خوارزم و در دربار قطب الدین محمد و پسرش آتسز خوارزم شاه، با احترام و حرمت و بزرگی سپری کرد. بد نیست به این نکته به کوتاهی اشاره کنیم که حضور در دربار شاهان دانش دوست، نه تنها امری نکوهیده نبود؛ بلکه کمک شایانی به پیشرفت دانش بود؛ زیرا منابع مالی و منابع دانشی، بیش از هرکسی در اختیار شاهان بود؛ به ویژه اگر شاهی دانش دوست بوده باشد. اگرچه حضور در دربار گرفتاری های خودش را هم داشت. سید اسماعیل در زمان اقامت در دربار خوارزم شاهان، دست به کار نگارش کتاب هایی مهم در پزشکی شد. از درخشان ترین آثار او کتابی با نام «ذخیره خوارزم شاهی» است. او در این کتاب با اشاره به بیماری های برگرفته از آب وهوای بیماری زای خوارزم، راه درمان و چگونگی پیشگیری از آنها را نوشته است. سید اسماعیل جرجانی به رسم زمانه خودش که بیشتر اهل دانش، بهره ای از فقه و فلسفه و حدیث داشتند، او هم دستی بر آتش داشت و در این زمینه هم نوشته هایی از او بر جای مانده است. اما بزرگ ترین و مهم ترین آثار او در زمینه پزشکی است که از قضا به فارسی نوشته شده است. باز بد نیست اینجا به نکته ای اشاره کنیم. عربی نویسی ابدا به معنای عرب بودن دانشمندان در آن دوره نیست. در دوره ای از تاریخ، زبان عربی، زبان دانشی رایج بسیاری از کشورها بود که در آن زمان به کوتاهی به آن جهان اسلامی می گفتند؛ اما گستره آن تا آفریقا بود. بسیاری از دانشمندان هم ایرانی بودند؛ اما به عربی می نوشتند. اگرچه بعدها فارسی نویسی رواج یافت و ایرانیان بار دیگر پیرامون ستون فقرات فرهنگ و تمدن ایران، زبان فارسی، گرد هم آمدند. اشاره کردیم که سید اسماعیل آثار مهمی را به زبان فارسی در پزشکی نوشت. آثار معروف او عبارت اند از: الخفی العلایی و الطب الملوکی. این کتاب ها در واقع گزیده و چکیده ای از کتاب سترگ او، ذخیره خوارزم شاهی است که در دوازده جلد یا به روایتی ده جلد نوشته شده. این کتاب به بخش های گوناگونی تقسیم شده است. مباحث و موضوع های پزشکی، از جمله تشریح، بهداشت، خواص داروهای معدنی و گیاهی و غذاها و روش های گوناگون درمان از جراحی و انواع ورزش ها تا خواص حمام را در بر می گیرد. بی شک برای خوانندگان روشن است که خواص حمام هم سنگ چیزی است که امروزه به آن آب درمانی می گویند و حتی زایمان در آب هم یکی از روش های زایشی و درمانی است. ورزش هم همان فیزیوتراپی امروزی است و خواص گیاهان و غذاها هم ارز اصول تغذیه . جرجانی را زنده کننده دانش پزشکی دانسته اند،؛ زیرا دو نکته مهم دارد؛ یکی اینکه دانش گذشتگان را شامل می شود و دیگری اینکه تجربه های جدید را هم به کار گرفته و همگی را در کتاب هایش نوشته است. کتاب ذخیره خوارزم شاهی برای سده ها، با کتاب الحاوی محمد زکریای رازی و نیز کتاب قانون پورسینا، پهلو می زده است. توجه خوانندگان را به این نکته جلب می کنیم که اهمیت کتاب ذخیره خوارزم شاهی فقط در این نیست که با کتاب رازی و پورسینا هماوردی داشته، بلکه نگارش آن به زبان فارسی است. سید اسماعیل جرجانی این کتاب را به نثر ساده و روان نوشت و بسیاری از اصطلاح ها و واژگان و تعبیرهای فارسی دانش پزشکی را که در آن زمان به واسطه چیرگی عربی در حال از بین رفتن بود، زنده کرد. در توصیف او نوشته اند، تا زمانی که جان در بدن داشت به کار پزشکی و نوشتن مشغول بود و نشانه این ادعا، نگارش کتابی در هفتادسالگی اش است و ترجمه عربی کتاب ذخیره خوارزم شاهی به دست خودش در سن پیری و کهن سالی اش. ترجمه دیگری به زبان ترکی از کتاب ذخیره خوارزم شاهی وجود دارد که نشان دهنده نفوذ و اعتبار کتاب او نزد دیگر قوم ها و سرزمین هاست.

تاثیر او بر پزشکی در ایران

جرجانی پزشک دربار بود و بنابراین با طبقه اشراف جامعه که از وضعیت بهداشت و تغذیه مناسب برخوردار بودند، در تماس بود و بیماری های این طبقه از جامعه را به خوبی می شناخت. از سوی دیگر با مردم عادی و کوچه بازار هم در تماس بود و آنها نیز به درمانگاه و داروخانه او برای درمان بیماری می آمدند. از سوی دیگر چون در دربار نظامیان هم حضور داشتند، او با طبقه ارتشی های رده بالا و سربازان هم در تماس بود؛ بنابراین جرجانی با رده گسترده ای از مردم در کنش پزشکی بوده و دید گسترده ای داشته است؛ آن چنان که در کتاب هایش هم این موضوع به چشم می خورد. خوب است به این نکته هم اشاره کنیم که او علاوه بر کار پزشکی، مسئول داروخانه دربار هم بوده و بنابراین شناخت خوبی از داروهای رایج آن زمان داشته است. نکته شگفت انگیز دیگری که درباره او می توان نام برد، مسئله تشریح است. تشریح تا سده های زیادی در بسیاری از فرهنگ ها امری نکوهیده بوده است. حتی گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد، در دوره ناصرالدین شاه قاجار که مدرسه دارالفنون آغاز به کار کرد، برای بخش تشریح یا دقیق تر بگوییم، کالبدشکافی، از جسد غیرمسلمان استفاده می شده است. حال شگفت آنکه گویا در کتابخانه سن پترزبورگ کتابی وجود دارد که جرجانی درباره علم تشریح نوشته است. از دیگر آثار او هم می توان به شناخت او از تشریح پی برد. نکته درخشان دیگر که از برکت وجود او برای دانش پزشکی در ایران است، نگارش کتاب به فارسی است. او واژگان فارسی را در پزشکی زنده کرد. این نکته بیش از آنچه به نظر می رسد، مهم است. زبان فارسی باید بتواند برای انتقال دانش به نسل های پی درپی و نیز داشتن و ساختن واژگان جدید، پرمایه و توانمند باشد. اگر زبان فارسی نتواند واژگان دانشی مناسب داشته باشد، ناگزیر کم رنگ خواهد شد که برای ایران، فرهنگ و روند توسعه اش دشامدی ناگوار است. برخی به اشتباه بر این باورند که زبان فارسی، زبان شعر و ادب است و نه زبان دانش. این اندیشه خام، سبب می شود واژه سازی دانشی و نیز درست نویسی دانشی به بیراه رود. سخن در این باره بسیار است. اما این نکته را از یاد نبریم که جرجانی حق بزرگی بر ایران و زبان دانشی در پزشکی دارد. او در دوره ای به فارسی نوشت که کماکان زبان عربی استیلا داشت. از یاد نبریم که او به واسطه چیرگی اش در حکمت و فلسفه و فقه، به زبان عربی هم بسیار مسلط بود.شرق

حواس ما کامل ترین نمایش جهان را به ما ارائه می دهند یا در خدمت بقای ما هستند ؟

سوگیری های شناختی در ادراک بصری

مریم مرامی

در 50 سال گذشته، روان شناسانی مانند دانیل کانمن و آموس تورسکی (برندگان جایزه نوبل) نشان داده اند که ادراک انسان اغلب کامل نیست و در عوض بسیار گزینشی است. اکنون آزمایش ها تایید کرده اند که فهرست کاملی از نمونه های سوگیری های شناختی وجود دارد. یکی از مهم ترین آنها سوگیری تایید است. ما اغلب اطلاعات جدید را به گونه ای پردازش می کنیم که باورها و انتظارات ما را تایید کند. اما تا به حال، محققان نتوانسته اند به طورکامل توضیح دهند که این تحریف ها در چه شرایطی وارد عمل می شوند و دقیقا چه زمانی در فرایند ادراکی شروع می شوند. مطالعات نشان می دهد که مغز از قبل، درک بصری اشیای روی شبکیه را در زمانی که به نفع ما باشد تنظیم می کند، به بیانی دیگر ما به طور ناخودآگاه می بینیم که خیلی چیزها درمورد بقا، رفاه یا سایر علایق ما تحریف شده اند. محققان توانستند از طریق یک سری آزمایش ها ثابت کنند که وقتی زمینه تصمیم گیری تغییر می کند، مردم چیزهای مشابهی را متفاوت درک می کنند. از 86 شرکت کننده در این مطالعه خواسته شد تا دو الگوی راه راه سیاه و سفید را که به نام تکه های گابور شناخته می شوند، به طور مکرر با یکدیگر مقایسه کنند و بگویند کدام الگو به زاویه 45 درجه نزدیک تر است. هدف این بود که تا حد امکان امتیاز کسب کنیم. در راند اول به ازای هر پاسخ صحیح 15 امتیاز دریافت کردند. اما در راند دوم، زمینه تصمیم گیری تغییر کرد: دیگر اهمیتی نداشت که پاسخ درست یا غلط باشد. در عوض، امتیاز به طور مداوم از صفر به 45 افزایش یافت. شرکت کنندگان باید در هر دو راند یک چیز را می دیدند. آنها واقعا باید هر دو بار به یک نتیجه می رسیدند. به این دلیل که وقتی به چیزی نگاه می کنیم، شبکیه چشم ما نور منعکس شده را به اطلاعات بصری تبدیل می کند که از طریق مسیرهای عصبی به مغز ما منتقل می شود. در آنجا، آنها با دانش و تجربه قبلی ما مطابقت داده می شوند و برای ارائه یک تصویر سه بعدی پردازش می شوند. اطلاعات بصری در هر دو راند یکسان بود، اما هنگامی که محققان آزمایش را ارزیابی کردند، متوجه شدند که شرکت کنندگان در راند دوم، ادراکات خود را برای کسب حداکثر امتیاز تنظیم کرده بودند. اگر آنها واقعا جهان را عینی می دیدند، نباید هیچ تفاوتی بین دو راند وجود داشته باشد. ارزیابی شرکت کنندگان از زوایای وصله های گابور باید هر بار بدون توجه به زمینه تصمیم گیری، یکسان باشد. این نشان می دهد که مردم به طور انعطاف پذیر و ناخودآگاه ادراکات خود را زمانی که به نفعشان باشد، تنظیم می کنند. محققان استنباط می کنند که تحریف های شناختی، خطاهایی هستند که باعث می شوند قضاوت ها و تصمیم های نادرست یا غیرمنطقی بگیریم و اصل موضوع را از دست بدهیم. از آنجایی که توانایی های شناختی ما محدود است، در واقع منطقی است که ما جهان را به شیوه ای تحریف شده یا انتخابی درک کنیم. حتی شبکیه چشم اطلاعات مفید را در اولویت قرار می دهد. به نظر می رسد درک بصری ما بیشتر از آنچه قبلا تصور می شد، به کاربرد بالقوه اطلاعات بستگی دارد. در آزمایش دیگری، محققان نشان دادند که شبکیه چشم ما، در حال حاضر سعی می کند اطلاعات را به سودمندترین روش ممکن پردازش کند. به محض اینکه به چیزی نگاه می کنیم، سعی می کنیم منافع خود را به حداکثر برسانیم. این بدان معناست که سوگیری شناختی خیلی قبل از اینکه ما آگاهانه درباره چیزی فکر کنیم شروع می شود. به این دلیل که بسیاری از اطلاعات در درک، گم می شوند. بنابراین، فیلترکردن، اولویت بندی و انتخاب اطلاعات در اسرع وقت برای مغز کارآمدتر است. محققان این نتایج را روی یک عامل هوش مصنوعی آزمایش کردند که تحت آزمایش های مشابه به عنوان موضوعات انسانی قرار گرفتند. برای دستیابی به بالاترین امتیاز ممکن در آزمایش، عامل هوش مصنوعی زمانی که پردازش اطلاعات را شروع کرد، تلاش برای نشان دادن دقیق جهان را متوقف کرد. عامل، همان سوگیری ادراکی مشاهده شده در انسان را نشان داد. سوگیری ها، ریشه ای عمیق تر از آنچه قبلا تصور می شد دارند. نتایج این مطالعه ممکن است نور جدیدی را درباره بحث سوگیری ها در انسان ها و عوامل هوش مصنوعی روشن کند. شاید شناسایی و تغییر این انحرافات بسیار دشوار باشد، زیرا بخشی از ناخودآگاه بینایی ما هستند. آنها قبل از اینکه بتوانیم به چیزی که می بینیم فکر کنیم، وارد می شوند. این واقعیت که ادراک ما به جای نمایش کامل جهان، برای افزایش منافعمان برنامه ریزی شده است، کار را سخت تر می کند. با این حال، نتایج این مطالعه می تواند به ما کمک کند تا راه های جدیدی برای شناسایی و اصلاح سوگیری ها پیدا کنیم.

جمع بندی

بقا، ادراک بصری ما را دیکته می کند. درک ما از جهان دقیق ترین نیست، بلکه برای بقای ما مفیدترین است. محققان با دستکاری زمینه و پاداش وظایف بصری دریافتند که ادراک بصری ما، حتی در سطح شبکیه، برای به حداکثر رساندن منافع شخصی تغییر می کند. این یافته نشان می دهد که سوگیری های شناختی نه تنها ممکن است بر فرایند تصمیم گیری ما تاثیر بگذارد، بلکه درک اساسی ما را نیز تغییر می دهد. این مطالعه شواهدی ارائه می دهد که سوگیری های شناختی فقط خطاهایی نیستند که قضاوت های نادرست را ایجاد می کنند، بلکه درواقع جزء لاینفک استراتژی بقای ما هستند، زیرا به ما امکان می دهند به دلیل توانایی های شناختی محدودمان، جهان را به روشی انتخابی درک کنیم. علاوه بر ادراک بصری، نتایج مطالعه ممکن است به سایر ادراکات حسی نیز گسترش یابد که نشان می دهد تعامل کلی ما با جهان به طور قابل توجهی تحت تاثیر زمینه و مزایای بالقوه است، نه فقط یک تفسیر عینی از ورودی های حسی. سوگیری ها حتی قبل از اینکه ما آگاهانه در مورد آنچه که می بینیم فکر کنیم، شروع می شود. این واقعیت ممکن است توضیح دهد که چرا شناسایی و تغییر این تحریف ها دشوار است و این، ماهیت ریشه دار سوگیری های شناختی در سیستم ادراکی ما را برجسته می کند.شرق

اختلال اتیسم در زندگی مدرن امروزی و راه زیستن مسالمت آمیز با آن

مغزی با سیم پیچی نامتعارف

مریم مرامی (کارشناس ارشد علوم شناختی)

عصر سه شنبه پنجم دی ماه، عمارت نوفل لوشاتو میزبان علاقه مندانی بود که در همایش ذهن شگفت انگیز شرکت داشتند. در این نشست دکتر «عبدالرحمن نجل رحیم» نورولوژیست و مغزپژوه، درباره توانمندی های کودکان اتیسمی سخنرانی کرد. قبل از پرداختن به این نشست، نگاه اجمالی داریم به اختلال اتیسم.

اختلال طیف اتیسم (ASD) یک اختلال عصبی و رشدی است که بر نحوه تعامل افراد با دیگران، برقراری ارتباط، یادگیری و رفتار تاثیر می گذارد. اگرچه اتیسم در هر سنی قابل تشخیص است اما به عنوان یک اختلال رشدی توصیف می شود زیرا علائم آن معمولا در دو سال اول زندگی ظاهر می شوند. براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) که توسط انجمن روان پزشکی آمریکا تهیه شده و ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی از آن برای تشخیص اختلالات روانی استفاده می کنند، افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم اغلب در برقراری ارتباط و تعامل با افراد دیگر دچار مشکل هستند. علایق بسیار محدود و رفتارهای تکراری دارند. علاوه بر اینها، علائمی دارند که بر توانایی آنها برای عملکرد در مدرسه، کار و سایر زمینه های زندگی تاثیر می گذارد. اتیسم به عنوان یک «اختلال طیف» شناخته می شود، زیرا تنوع گسترده ای در نوع و شدت علائمی که افراد تجربه می کنند، وجود دارد. افراد از هر جنس، نژاد، قومیت و پیشینه اقتصادی ممکن است به اختلال طیف اتیسم مبتلا شوند. اگرچه اختلال طیف اتیسم می تواند یک اختلال مادام العمر باشد اما درمان ها و خدمات می توانند علائم و عملکرد روزانه فرد را بهبود ببخشند.

علائم و نشانه های ASD

افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم ممکن است همه رفتارهایی را که در ادامه ذکر می شود نداشته باشند، ولی بی تردید چندین مورد از آنها را خواهند داشت.

- رفتارهای ارتباطی: افراد اتیستیک در برقراری تماس چشمی ضعیف عمل می کنند. به نظر می رسد که در صحبت با دیگران، به مخاطب نگاه نمی کنند یا به آنها گوش نمی دهند. به ندرت علایق و احساسات خود را به اشتراک می گذارند، تمایلی ندارند به دیگران نشان دهند از انجام چه کارهایی لذت می برند. در پاسخ دادن به درخواست های شفاهی دیگران به کندی عمل می کنند و در رفت و برگشت مکالمه مشکل دارند. غالبا بدون توجه به علاقه دیگران یا بدون دادن فرصتی برای پاسخ گویی به دیگران، درباره موضوع مورد علاقه خود صحبت می کنند. حالات چهره، حرکات و ژست های آنها با آنچه گفته می شود، مطابقت ندارد. لحن صدایشان ممکن است غیرمعمول و ربات مانند به نظر برسد. در برابر دیدگاه دیگران یا در پیش بینی و درک اقدامات دیگران ناتوان اند. برایشان دشوار است که رفتارخود را با موقعیت های اجتماعی تنظیم کنند. به این ترتیب در دوست یابی هم به مشکل برمی خورند.

- رفتارهای محدودکننده / تکراری: تکرار برخی رفتارها یا داشتن رفتارهای غیرعادی، مانند تکرار کلمات یا عبارات از ویژگی های بارز افراد اتیستیک است. علاقه شدید پایدار به موضوعات خاص مانند اعداد، جزئیات یا حقایق دارند. بیش از اندازه روی اشیای متحرک یا قسمت هایی از اشیا متمرکزند. از تغییرات جزئی در یک روال، به شدت به هم می ریزند. در مقایسه با افراد عادی، نسبت نور، صدا، لباس یا دما حساس ترند و ممکن است مشکلات خواب و تحریک پذیری را نیز تجربه کنند. البته افراد اتیستیک به دلیل توجه بیش از حد به جزئیات و تمایل به تکرار بیش از حد کارها، ممکن است نقاط قوت زیادی داشته باشند ازجمله توانایی یادگیری چیزها با جزئیات و به خاطر سپردن اطلاعات برای مدت طولانی، یادگیری قوی دیداری و شنیداری، اغلب در ریاضیات، علوم، موسیقی یا هنر عالی هستند.

علل و عوامل مرتبط

محققان علل اولیه اختلال طیف اتیسم را نمی دانند اما مطالعات نشان می دهد که ژن های یک فرد می توانند همراه با جنبه هایی از محیط زندگی شان به گونه ای بر رشد تاثیر بگذارند که منجر به این اختلال شود. برخی از عواملی که با افزایش احتمال ابتلا به اختلال طیف اتیسم مرتبط هستند، عبارت اند از:

- داشتن یک خواهر یا برادر مبتلا به ASD

- داشتن والدین مسن تر

- داشتن شرایط ژنتیکی خاص (مانند سندرم داون یا سندرم X شکننده)

- داشتن وزن بسیار کم هنگام تولد

تشخیص ASD

ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی با ارزیابی رفتار و رشد یک فرد، ASD را تشخیص می دهند. اختلال طیف اتیسم معمولا تا دوسالگی قابل تشخیص است. مهم است که در اسرع وقت به دنبال ارزیابی باشید. هرچه زودتر ASD تشخیص داده شود، درمان ها و خدمات زودتر شروع می شود.

تشخیص در کودکان خردسال

تشخیص در کودکان خردسال اغلب یک فرایند دو مرحله ای است:

- مرحله اول، غربالگری رشد عمومی در طول معاینات کودک: هر کودکی باید توسط یک متخصص اطفال یا یک ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی دوران کودکی، معاینه شود و با ویزیت های متعدد، غربالگری تاخیر رشدی را دریافت کند. کودکانی که والدین مسن تری دارند یا دارای شرایط ژنتیکی خاصی هستند یا دارای وزن بسیار پایین هنگام تولد هستند یا مشکلات رشدی بیشتری دارند، ممکن است غربالگری ASD بیشتری دریافت کنند. ارائه دهنده خدمات بهداشتی ممکن است سوالاتی درباره رفتارهای کودک بپرسد و این پاسخ ها را در ترکیب با اطلاعات به دست آمده از ابزارهای غربالگری ASD و مشاهدات بالینی کودک ارزیابی کند. اگر کودکی در این فرایند غربالگری تفاوت های رشدی در رفتار یا عملکرد خود نشان دهد، ممکن است او را برای ارزیابی بیشتر ارجاع دهد.

- مرحله دوم، ارزیابی تشخیصی اضافی: تشخیص دقیق کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در اسرع وقت بسیار مهم است، زیرا این امر نقاط قوت و چالش های منحصربه فرد آنها را روشن می کند. همچنین تشخیص زودهنگام می تواند به مراقبین کمک کند تا مشخص کنند کدام خدمات، برنامه های آموزشی و رفتاردرمانی بیشتر برای کودکان مفید است. تیمی از ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی که تجربه تشخیص اختلال طیف اتیسم را دارند، ارزیابی تشخیصی را انجام خواهند داد. این تیم ممکن است شامل متخصصان مغز و اعصاب کودک، متخصصان رشد اطفال، آسیب شناسان گفتار زبان، روان شناسان و روان پزشکان کودک، متخصصان آموزشی و کاردرمانگران باشد.

تشخیص در نوجوانان

مراقبان و معلمان اغلب اولین کسانی هستند که علائم اختلال اتیسم را در کودکان بزرگ تر و نوجوانانی که به مدرسه می روند، تشخیص می دهند. برای مثال، برخی از بچه ها ممکن است در درک لحن صدا، حالات چهره یا زبان بدن مشکل داشته باشند. کودکان و نوجوانان بزرگ تر ممکن است در درک اشکال گفتار، طنز یا طعنه مشکل داشته باشند. همچنین ممکن است در ایجاد دوستی با همسالان مشکل داشته باشند. تیم آموزش ویژه مدرسه ممکن است یک ارزیابی اولیه را انجام دهد و به بچه ها توصیه کند که با مراقبان سلامت که در ASD تخصص دارند، ارزیابی بیشتری انجام دهند.

تشخیص در بزرگسالان

تشخیص اختلال طیف اوتیسم در بزرگسالان اغلب دشوارتر از تشخیص آن در کودکان است. در بزرگسالان، برخی از علائم اوتیسم می تواند با علائم سایر اختلالات سلامت روان مانند اختلال اضطراب یا اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) هم پوشانی داشته باشد. بزرگسالانی که متوجه علائم اتیسم می شوند باید برای ارزیابی اقدام کنند. آنها ممکن است به یک روان شناس عصبی، روا ن شناس یا روان پزشک که تجربه ASD دارند، ارجاع داده شوند تا درخصوص تعاملات اجتماعی، چالش های ارتباطی، مسائل حسی و رفتاری مورد بررسی قرار گیرند. دریافت تشخیص صحیح اتیسم در بزرگسالی می تواند به فرد کمک کند تا چالش های گذشته را درک کند، نقاط قوت شخصی را شناسایی و نوع کمک مناسب را پیدا کند. مطالعاتی در حال انجام است برای تعیین انواع خدمات و حمایت هایی که برای بهبود عملکرد و ادغام جامعه جوانان و بزرگسالان اتیستیک در سن انتقالی مفید هستند.

روش های درمانی

اختلال طیف اتیسم یکی از اختلالات دوره رشدی و تکاملی است و درمان آن از جنس دارویی نیست ولی نیازمند زمان بسیار زیادی شامل خدمات توان بخشی، گفتاردرمانی، رفتاردرمانی و آموزش های مکرر است برای اینکه فرد طیف اتیسم حداقل مهارت های ابتدایی زندگی را کسب کند. تشخیص زودهنگام ASD مهم است زیرا مراقبت و خدمات مناسب می تواند مشکلات افراد را کاهش دهد و در عین حال به آنها کمک کند تا روی نقاط قوت خود کار کنند و مهارت های جدید یاد بگیرند. افراد اتیستیک ممکن است با طیف وسیعی از مشکلات روبه رو شوند، به این معنی که خدمات واحدی برای این افراد وجود ندارد. در برخی موارد خاص ممکن است دارو تجویز شود تا افرد اتیستیک مشکلات کمتری در تحریک پذیری، پرخاشگری، رفتار تکراری، بیش فعالی، مشکلات توجه و اضطراب و افسردگی داشته باشند. افراد اتیستیک ممکن است به مراقبان سلامت ارجاع داده شوند که در ارائه مداخلات رفتاری، روان شناختی، آموزشی یا مهارت سازی تخصص دارند. این برنامه ها اغلب بسیار ساختارمند و فشرده هستند و ممکن است همه اعضای خانواده را شامل شوند و می تواند به افراد اتیستیک کمک کند تا مهارت های اجتماعی، ارتباطی و زبانی را بیاموزند، رفتارهایی که در عملکرد روزانه اختلال ایجاد می کنند را کاهش دهند، نقاط قوت خود را افزایش داده و مهارت هایی را برای داشتن زندگی مستقل کسب کنند.

در همایش ذهن شگفت انگیز چه گذشت؟

دکتر «عبدالرحمن نجل رحیم»، پژوهشگر و چهره شناخته شده علمی، با بیان اینکه اتیسم یک اختلال است نه بیماری که نیاز به درمان دارویی داشته باشد، به بررسی ابعاد مختلف آن پرداخت. این مغزپژوه با اشاره به جمعیت روبه رشد اتیسم اذعان داشت یکی از دلایلی که در حال حاضر کودکان بیش از هر زمان دیگری مبتلا به اتیسم تشخیص داده می شوند ممکن است تغییر در نحوه تشخیص بیشتر باشد، نه به این دلیل که کودکان بیشتری به این اختلال مبتلا هستند و دیگری ممکن است به علت شرایط زندگی باشد. تغییراتی که ما در جامعه بشری ایجاد کرده ایم یعنی انسان به عنوان یک انسان صنعتی شده و جوامع سرمایه داری امروز به نوعی فردگرایی شده است که شاید فشار تکاملی را هم ایجاد کرده که انسان نیازی به روابط بین فردی نداشته باشد. از ویژگی های اتیستیک ها که آنها را از افراد عادی متمایز می کند درخودفرورفتگی است به این معنا که نمی توانند با دیگران ارتباط چشمی، ارتباط چهره به چهره و ارتباط نزدیک برقرار کنند. وی خاطرنشان کرد که اتیسم یک بیماری صددرصد ژنتیکی نیست. مطالعات روی ژنوم کسانی که اتیستیک هستند نشان می دهد که در هر کروموزوم انسانی، چند تا ژن به ترند اتیستیک شدن کمک می کنند نه همه ژن ها. و به نظر می رسد چیزی که امروزه به آن اپی ژنتیک می گوییم (تنظیم کننده فعالیت ژنی) دچار اختلال شده و البته عوامل محیطی هم بسیار مهم است. از نظر کلینیکی، اتیسم در کودکان در سن دو الی سه سالگی تشخیص داده می شود، درحالی که مطالعات نشان داده اختلالات اتیستیکی خیلی خیلی زودتر در رفتار کودکان ظاهر می شوند؛ زمانی که ارتباط چهره ای و چشمی با مادر برقرار می کنند، به این ترتیب که کودکان اتیستیک توجهی به مناطق چهره (چشم ها و لب ها) ندارند. از نظر بیولوژیکی، شاید تصور کنید که اتیستیک ها نورون های مغزی کمتری دارند، اما بررسی مغز اتیستیک ها و مقایسه آن با افراد عادی نشان می دهد که بخش هایی از مغز خصوصا لوب تمپورال و فرونتال که در ارتباط کلامی و ارتباط بینافردی موثر است بزرگ تر بوده و حتی ارتباط نورون های تنها با نورون های دیگر در افراد اتیستیک نسبت به همسالان خود بیشتر است. بنا بر یک نظریه قوی، در اتیستیک ها آن چیزی که باید اتفاق بیفتد سریع تر رخ می دهد. به عبارتی مغز به سرعت کانکشن ایجاد می کند، درحالی که مغز باید به تدریج و با رشد سنی و از نظر حرکتی و توانایی ارتباط بیرونی، این کانکشن ها را برقرار کند و این برقراری ارتباطات سریع، تفاوت هایی را به وجود می آورد. بنابراین برخلاف آن چیزی که اکثریت ممکن است تصور کنند مغز اتیستیک ها نقصان ندارد بلکه سرعت کانکشن های مغزی شان بیش از حد معمول است. بدین ترتیب، شاید از این ویژگی بعدها بتوان مداخلاتی را روی این افراد انجام داد به نحوی که سرعت کانکشن های مغزی را تنظیم و کنترل کرد. افراد اتیستیک دارای شخصیت فوق حساس هستند. آنها نسبت به محرک های فیزیکی، عاطفی و اجتماعی شدیدتر واکنش نشان می دهند. توجه عجیبی به جزئیات و انجام کارهای تکراری دارند، این به خاطر هایپرکانکتیویته مغزشان است و این واضح ترین مشخصه افراد اتیستیک است. دکتر نجل رحیم ریشه رشد این اختلال را در ارتباطات بین انسانی می داند که در جوامع امروزی بسیار کم رنگ شده و کامپیوتر، هوش مصنوعی و خیلی چیزهای دیگر جای انسان در تقابل ما را گرفته و همه ما را به سمت اتیستیک شدن پیش می برد. به اعتقاد او، جوامعی که به سرعت به سمت صنعتی شدن پیش می روند به نوعی اتیسمپرور هم هستند. حتما خاطرتان هست که در دوران کرونا، مردم خانه نشین شدند، تنها شدند، ایزوله شدند و این خود یک نوع اتیسم اجباری بود که جامعه بر ما تحمیل کرد. حال چه عواملی چنین ایزولاسیون مابین فردی را ایجاد می کند؟ به نظر می رسد صنعتی شدن جوامع و رشد سرمایه داری از عواملی باشد که یا به صورت اپی ژنتیک یا به صورت اکولوژیکال، این اختلالات را سبب می شوند. و به نظر می رسد جامعه و به طور کلی تحقیقات و پژوهش ها و دانشگاه ها همه به صورت یکدست و به سمت اهداف طولانی مدت نمی روند که ببینند علت این اختلال چیست و چگونه می توان نسل اتیسم را کمتر کرد، بلکه به سمتی در حرکت اند که برایشان سودآور باشد و سریع تر بتوانند به نتایج کوتاه مدت برسند و به نوعی هم، خانواده ها را راضی نگه دارند. وی با ابراز نگرانی از وضعیت موجود گفت: در حال حاضر کاری که موسسات انجام می دهند این است که اتیسم را به صورت پکیج های درمانی درآورند و به صورت کالایی به خانواده ها بفروشند و آنها را درگیر هزینه های بالای اتیستیک کنند.

تمهیدات دولت در قبال طیف اتیستیک

معاون اول رئیس جمهور نیز که در این همایش شرکت داشت، با اشاره به مشکلات این کودکان و وظایف سخت و دشوار خانواده های آنها اظهار داشت: غربالگری و شناسایی کودکان مبتلا، به ویژه در سنین زیر هفت سال، کلیدی ترین اقدام برای جلوگیری از پیشرفت این بیماری در سنین بالاتر است. باید با کمک وزارت بهداشت، غربالگری به صورت جدی به همراه امکانات درمان و مشاوره از راه دور در سرتاسر کشور انجام شود. وی پوشش بیمه ای را با هدف کاهش هزینه های درمان و توان بخشی، بسیار مهم توصیف کرد و گفت: باید در صندوق بیماران خاص و صعب العلاج، سهمی از هزینه های مرتبط با مبتلایان به اتیسم، به ویژه در سنین بالا، گنجانده شود و همچنین برای بخش هایی از جامعه اتیسم که امکان اشتغال در بزرگسالی دارند، بسترهای لازم برای داشتن شغل فراهم شود. وزیر آموزش و پرورش هم با بیان اینکه آموزش و پرورش استثنایی نمادی از عدالت تربیتی در نظام آموزش و پرورش است، خاطرنشان کرد آرمان ما این است که شرایطی فراهم کنیم که حتی یک دانش آموز از دانش آموزان کشور به خاطر نیازهای ویژه ای که دارد از تحصیل بازنماند و در حال حاضر این آرمان تحقق یافتنی است. وی با تاکید بر اینکه پیگیر هستیم تا برای دانش آموزان عزیز مبتلا به اتیسم، تاسیس مدرسه ویژه داشته باشیم، تصریح کرد: موضوع اجرای قانون حمایت از افراد با نیازهای ویژه را نیز بیش از هر زمان دیگری دنبال خواهیم کرد.شرق

سازمان ملل به دنبال نجات اقلیم با طرح های بلندپروازانه

آینده زمین پس از کاپ 28

کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل (کاپ 28) روز چهارشنبه 22 آذر 1402 در دوبی به کار خود پایان داد. در پایان کشورها برای اولین بار نقشه راه «عبور از سوخت های فسیلی» را تصویب کردند. اما این توافق همچنان بخشی جدایی ناپذیر از یک درخواست طولانی مدت برای «حذف تدریجی» نفت، زغال سنگ و نفت گاز است. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، در واکنش به تصویب سند گفت: «ذکر نام عامل اصلی تغییر اقلیم در جهان -سوخت های فسیلی- پس از سال ها بحث درباره این موضوع برای اولین بار صورت گرفت. به کسانی که با اشاره واضح به حذف تدریجی سوخت های فسیلی در متن کاپ 28 مخالف بودند، می خواهم بگویم که حذف تدریجی سوخت های فسیلی خواه ناخواه اجتناب ناپذیر است. بیایید امیدوار باشیم که خیلی دیر نشود».

کاپ 28 قرار بود روز سه شنبه 21 آذر به پایان برسد، اما مذاکرات فشرده در مورد اینکه آیا نتیجه شامل فراخوانی برای «کاهش تدریجی» یا «حذف تدریجی» سوخت های فسیلی به عنوان گرمایش سیاره مانند نفت، گاز و زغال سنگ باشد، زمان کنفرانس را یک روز اضافه کرد. آقای گوترش در بیانیه پایانی خود گفت که محدودکردن گرمایش جهانی به 1.5 درجه سانتی گراد، یکی از اهداف کلیدی تعیین شده در توافق نامه پاریس -در کنفرانس کاپ 21- در سال 2015 بود که «بدون حذف مرحله ای از تمام سوخت های فسیلی غیرممکن خواهد بود» و این مورد با ائتلاف رو به رشد و متنوع از کشورها اکنون رسمیت می یابد. مذاکره کنندگان همچنین در مورد تعهدات برای سه برابر کردن ظرفیت انرژی های تجدیدپذیر و دو برابر شدن بهره وری انرژی تا سال 2030 توافق کردند و پیشرفت هایی در رابطه با سازگاری -ادپتیشن- و امور مالی داشتند، ازجمله عملیاتی کردن صندوق خسارات، حتی اگر تعهدات مالی بسیار محدود باشد. اما دبیر کل سازمان ملل متحد تاکید کرد برای برقراری عدالت اقلیمی برای کسانی که در خط مقدم بحران هستند، به چیزهای بیشتری نیاز است.

بسیاری از کشورهای آسیب پذیر در بدهی غرق می شوند و در خطر غرق شدن در دریاها هستند. زمان آن رسیده است که در امور مالی، از جمله برای سازگاری، جبران ضرر و زیان و اصلاح ساختار مالی بین المللی افزایش یابد. فرایند رسیدن به تصمیم جهانی برای کاهش تدریجی از ابتدا یک نبرد دشوار بود و به نظر می رسید در دوبی در آستانه شکست قرار دارد. تندترین بحث روی ذخیره سازی انرژی متمرکز بود. اجماع به دست آمده در امارات متحده عربی نشان دهنده دورشدن از سوخت های فسیلی در سامانه های انرژی است. همچنین ارجاعات واضحی به هدف 1.5 درجه سانتی گراد اقدام مبتنی بر علم، از جمله در مشارکت های مشخص در سطح ملی (NDCs) ارائه می دهد که دور از انتظار بود. با این حال، زبان ضعیف متن از تغییر مهمی که برای تصحیح مسیر لازم است، جلوگیری می کند.

چندین موضوع حیاتی ازجمله هدف جهانی در مورد سازگاری با تصمیمات ضعیفی به پایان رسید که باعث می شود سوالات بحث برانگیز -به ویژه نحوه تامین مالی تلاش های سازگاری- به مرحله بعدی موکول شود. فراخوان ارائه وسایل مورد نیاز کشورهای در حال توسعه برای کمک به دستیابی به اهداف اقلیمی بلندپروازانه و فزاینده، همچنان یک نقطه اصلی اختلاف بین کشورهای صنعتی و اقتصادهای نوظهور خواهد بود. اینکه چه کسی صدها میلیارد دلار برای سازگاری و اثرهای اجتناب ناپذیر آن پرداخت خواهد کرد، به همان اندازه بی پاسخ مانده است. با وجود موفقیت چشمگیر تاسیس و تامین اولیه صندوق جدید ضرر و زیان، این موضوع همچنان پابرجاست.

دولت ها، به ویژه تولیدکنندگان عمده گازهای گلخانه ای، نیاز به توسعه

NDCهای بلندپروازانه تر و به روزرسانی راهبردهای بلندمدت خود دارند. مهم تر از همه، آنها باید سیاست ها و ابزارهای داخلی را طراحی و اجرا کنند که با جاه طلبی 1.5 درجه سانتی گراد هماهنگ باشد. این کار باید به گونه ای انجام شود که از رقابت در بازارهای فناوری سبز برای تسریع روند انتقال و در عین حال تقویت همکاری بین المللی استفاده شود.

برای پیشرفت در فضای چندجانبه اقلیمی، پرداختن به نگرانی های معتبر اقتصادهای کمتر پیشرفته مانند ایران که نگران کاهش روند توسعه خود هستند، ضروری است. پرداختن به موضوع برابری نیز برای جلوگیری از دو قطبی و تکه تکه شدن بیشتر که به نوبه خود تلاش ها برای تثبیت اقلیم را نیز تضعیف می کند، حیاتی است.

کاپ 28 شاهد تعهدات اولیه بیش از 700 میلیون دلار به صندوق ضرر و زیان بود. این واقعیت که کشورهای در حال توسعه مایل بودند به صندوق کمک کنند و جلوی پیشرفت آن را نگیرند، شایان توجه است؛ اما این بودجه همچنان قطره ای در اقیانوس است. توفان آیدا زمانی که در سال 2019 موزامبیک را درنوردید، حدود دو میلیارد دلار خسارت وارد کرد و برآوردها برای تامین مالی خسارت به چند صد میلیارد دلار در سال می رسد.

در مجموع، بیش از 85 میلیارد دلار در کاپ 28 تعهد شده است. بیشتر این تامین مالی به سمت سازگاری که آفریقا و سایر مناطق درحال توسعه برای چندین سال از آن حمایت کرده اند، صرف می شود. درواقع یک اولویت کلیدی در دستور کار اقلیمی آفریقا، توافق بر سر اهداف سازگاری برای هدف جهانی سازگاری بود. توافق نامه کاپ 28 خواستار برنامه ریزی و اجرای دقیق تلاش های سازگاری تا سال 2030 و همچنین افزایش درخور توجه تامین مالی سازگاری است؛ با این حال این توافق شامل اهداف خاصی درباره تامین مالی سازگاری نمی شود.آفریقا که 40 درصد از منابع انرژی تجدیدپذیر جهان را در خود جای داده است، می خواهد از این منابع ارزشمند برای تسریع مشارکت های استراتژیک برای انتقال عادلانه انرژی جهانی استفاده کند.یک دستاورد مهم افزایش تعهدات مالی اقلیمی بود که نشان دهنده تعهد کلی جهانی است. صندوق زیان و خسارت راه اندازی شده در کاپ 27 در شرم الشیخ مصر در روز افتتاحیه کاپ 28 عملیاتی شد. این توافق تاریخی مبتنی بر توصیه هایی است که از طریق پنج نشست انتقالی در سال گذشته و اجماع کشورهای توسعه یافته و آلوده کننده در حمایت از جوامع آسیب پذیر برای مقابله با بحران اقلیمی و سوانح طبیعی شکل گرفته است. بلافاصله پس از این تصمیم، کشورهایی از جمله فرانسه، آلمان، ایتالیا و امارات متحده عربی متعهد شدند بیش از 400 میلیون دلار به صندوق کمک کنند. در مقابل، ایالات متحده به دلیل کمک اندک 17.5 میلیون دلاری خود مورد انتقاد قرار گرفت. در مجموع، تا زمان انعقاد کاپ 28، بیش از 790 میلیون دلار به صندوق تعهد شده است.

کاپ 28 همچنین با بحث های شدیدی مشخص کرد که در نهایت درخواست هایی برای کاهش سوخت های فسیلی در اولین ذخیره سازی جهانی وجود دارد. با وجود دستاوردهای ستودنی آن، از نظر حذف سوخت های فسیلی، ناکافی و غیرجاه طلبانه است. آژانس بین المللی انرژی با ارزیابی تعهدات مربوط به انرژی های تجدیدپذیر، بهره وری انرژی و متان در کاپ 28 به این نتیجه رسیده است که تعهدات تاکنون جهان را در یک مسیر 1.5 درجه افزایش دما نگه نمی دارد.

تعهدات به ارزش 3.5 میلیارد دلار برای تکمیل منابع صندوق اقلیم سبز لازم است. تعهدات جدید بالغ بر 150 میلیون دلار برای صندوق کشورهای کمتر توسعه یافته (LDC) و صندوق ویژه تغییرات اقلیمی (SCCF) با افزایش 9 میلیارد دلاری سالانه توسط بانک جهانی برای تامین مالی پروژه های مرتبط با اقلیم (2024 و 2025) انجام شد.نزدیک به 120 کشور از اعلامیه اقلیم و بهداشت کاپ 28 امارات برای تسریع اقدامات برای محافظت از سلامت مردم در برابر تاثیرات رو به رشد آب و هوایی حمایت کردند. 130 کشور برای حمایت از امنیت غذایی و در عین حال مبارزه با تغییرات اقلیمی، اعلامیه کاپ 28 در مورد کشاورزی، غذا و اقلیم را امضا کرده اند. ضمنا تعهد جهانی خنک کننده توسط 66 کشور برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای تا 68 درصد از سطح امروز تایید شد.

دور بعدی برنامه های اقدام ملی اقلیم -یا مشارکت های تعیین شده ملی- در سال 2025 برگزار می شود. زمانی که انتظار می رود کشورها به طور جدی اقدامات و تعهدات خود را تقویت کنند. آذربایجان به عنوان میزبان رسمی کاپ 29 (از 11 تا 22 نوامبر سال 2024) پس از دریافت حمایت کشورهای اروپای شرقی و پس از آنکه ارمنستان از پیشنهاد خود مبنی بر میزبانی کوتاه آمد، اعلام شد.

برزیل پیشنهاد میزبانی کاپ 30 را در آمازون در سال 2025 داده است. برخلاف تشویق های متعدد در داخل مجمع عمومی، همه هیئت ها از نتیجه مذاکرات اقلیم راضی نبودند. نمایندگان جامعه مدنی و فعالان اقلیمی و همچنین هیئت هایی از کشورهای در حال توسعه جزیره ای کوچک به وضوح از نتیجه ناراضی بودند.شرق

هشت پیش‌بینی برای هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۴ ؛

آینده چگونه خواهد بود؟

سال ۲۰۲۳ را می‌توان سالی تحول‌آفرین برای هوش مصنوعی قلمداد کرد؛ چرا که این فناوری محبوبیت بالایی پیدا کرد و محور اصلی بسیاری از برنامه‌های شرکت‌های بزرگ شد. اکنون که سال ۲۰۲۳ رو به پایان است، زمان خوبی است تا گمانه‌زنی‌هایی پیرامون آینده هوش مصنوعی داشته باشیم. به عنوان مثال پس از تغییرات مدیریتی در نوامبر ۲۰۲۳، ظاهراً شیوه کاری OpenAI نیز دستخوش تغییر شده و سیاست محافظه‌کارانه هیئت‌مدیره قبلی ممکن است جای خود را به اهداف تیم جدید در عرصه تجاری بدهد. چندی پیش، OpenAI فروشگاه GPT را به کاربران معرفی کرد و گزارش‌ها از راه‌اندازی آن در دسامبر ۲۰۲۳ حکایت داشت؛ اما به‌دلیل اختلافاتی که بین اعضای رده‌بالای شرکت پیش آمد، عرضه رسمی آن تأخیر خورد و احتمالاً در سال ۲۰۲۴ به این فروشگاه کاربردی دسترسی خواهیم داشت.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سال 2023 را می‌توان سالی تحول‌آفرین برای هوش مصنوعی قلمداد کرد؛ چرا که این فناوری محبوبیت بالایی پیدا کرد و محور اصلی بسیاری از برنامه‌‌های شرکت‌های بزرگ شد. اکنون که سال 2023 رو به پایان است، زمان خوبی است تا گمانه‌زنی‌هایی پیرامون آینده هوش مصنوعی داشته باشیم. با دیجیاتو همراه باشید تا آینده مهم‌ترین فناوری حال‌حاضر دنیا را ترسیم کنیم.

OpenAI یک شرکت محصول‌محور می‌شود

پس از تغییرات مدیریتی در نوامبر 2023، ظاهراً شیوه کاری OpenAI نیز دستخوش تغییر شده و سیاست محافظه‌کارانه هیئت‌مدیره قبلی ممکن است جای خود را به اهداف تیم جدید در عرصه تجاری بدهد.

چندی پیش، OpenAI فروشگاه GPT را به‌ کاربران معرفی کرد و گزارش‌ها از راه‌اندازی آن در دسامبر 2023 حکایت داشت؛ اما به‌دلیل اختلافاتی که بین اعضای رده‌بالای شرکت پیش آمد، عرضه رسمی آن تأخیر خورد و احتمالاً در سال 2024 به این فروشگاه کاربردی دسترسی خواهیم داشت.

این فروشگاه به شما اجازه می‌دهد تا با تنظیم پارامترهای مختلف ChatGPT مانند لحن و زبان، نسخه‌‌‌های سفارشی مدنظرتان را بسازید و با آن‌ها را قیمت دلخواه‌ به کاربران بفروشید. همچنین به سایر نسخه‌های طراحی‌شده در فروشگاه دسترسی خواهید داشت و می‌توانید آن‌ها را ارزیابی کنید. احتمال می‌رود که این شیوه در آینده توسط سایر شرکت‌ها نیز به‌ کار رود (برای مثال تعداد زیادی از محصولات گوگل توسط بارد عرضه شود).

دستیارهای هوشمند و مدل‌های چندرسانه‌ای مولد وارد فاز جدیدی می‌شوند

پیش‌بینی می‌شود در سال 2024، مدل‌های هوش مصنوعی مانند دستیارهای هوشمند و مدل‌های چند‌رسانه‌ای مولد، در شرایطی بهتر از حالت کنونی‌شان باشند.

اگر قرار باشد هوش مصنوعی قابلیت‌هایی فراتر از خلاصه‌سازی متون و تهیه فهرست درخواست‌هایتان ارائه دهد، به مواردی همچون دسترسی به برنامه‌های حمل‌ونقل، برنامه‌های صفحه گسترده و خرید بلیط نیاز دارد. به همین جهت در سال 2023، شاهد چندین تلاش آزمایشی برای ارائه این قابلیت‌ها تحت عنوان «مدل‌های مبتنی بر عامل» یا «دستیارهای هوشمند» بودیم، اما هیچ‌یک مورد توجه قرار نگرفتند. انتظار نداریم که فعالیت این مدل‌ها از سال آینده میلادی آغاز شود، بلکه می‌خواهیم گامی روبه‌جلو بردارند، قابلیت‌های قانع‌کننده‌تری از خود نشان دهند و از عهده انجام برخی فرآیندهای دشوار مانند ارسال مطالبات بیمه به‌خوبی برآیند.

مدل‌های چندرسانه‌ای نیز به مرحله‌ای می‌رسند که کاستی‌های آن‌ها چندان قابل مشاهده نخواهد بود و با حضور سازندگان ماهر، ویدیوهای تولیدی آن‌ها به شیوه‌های سرگرم‌کننده و جالبی طراحی و ساخته خواهند شد. به‌همین ترتیب، مدل‌های موسیقی مولد به برخی حوزه‌های اصلی مانند بازی‌ها راه پیدا خواهند کرد؛ جایی که موزیسین‌ها می‌توانند از این ابزارها برای ایجاد یک موسیقی متن بی‌پایان بهره ببرند.

محدودیت‌های مدل‌های زبانی یکپارچه آشکارتر می‌شوند

تاکنون خوش‌بینی‌ زیادی پیرامون توانایی‌های مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) وجود داشته است. درواقع این مدل‌ها به توانایی‌هایی فراتر از حد انتظار دست پیدا کرده‌اند و همسو با افزودن الگوریتم‌های محاسباتی بیشتر، رشد می‌کنند. بااین‌وجود، از آنجایی که تحقیقات در تمامی ابعاد مدل‌های زبانی بزرگ جریان دارد، پیش‌بینی سال آینده سخت و تقریباً غیرممکن خواهد بود.

با ادامه تحقیقات در سال 2024، قابلیت‌های مدل‌های زبانی بیشتر مورد ارزیابی و مطالعه قرار می‌گیرند و آن‌گاه نقاط ضعف‌شان مانند ضرب اعداد بزرگ، منطقی‌تر به نظر می‌رسند. همچنین شاهد کاهش شمارش پارامترها خواهیم بود، به‌طوری‌که با وجود نتایج بهتر آموزش یک مدل 500 میلیارد پارامتری، از راه‌های مؤثرتری برای ایجاد این پارامترها استفاده خواهد شد.

طراحی یک مدل منفرد، سخت و هزینه‌بر است، درحالی‌که قرارگیری مجموعه‌ای از مدل‌های کوچک‌تر، خاص‌تر و چندوجهی، می‌تواند به همان اندازه یک مدل منفرد مؤثر واقع شود و از شیوه به‌روزرسانی ساده‌تری پشتیبانی می‌کنند. درنتیجه، سال 2024 را می‌توان سال متفاوتی در ساخت پارامترهای مختلف دانست.

دنیای بازاریابی با واقعیت روبه‌رو می‌شود

واقعیت امر این است که دنبال‌کردن روند تبلیغاتی سال 2023 برای 2024، سخت خواهد بود؛ زیرا در سال جاری میلادی، تبلیغات پیرامون یادگیری ماشین (Machine Learning) بسیار زیاد و غیرواقعی بوده و ادامه این روند، شکست‌های تجاری و شکایات متعدد را برای شرکت‌های فعال در این حوزه به دنبال خواهد آورد. درنتیجه آن‌ها باید در مورد ادعاهای خود مراقب باشند و نسبت به تبلیغات‌شان وسواس به‌‌ خرج دهند.

همچنین می‌توان انتظار داشت که در سال میلادی آینده، تعداد قابل‌توجهی از مشتریان استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی را کنار بگذارند؛ به‌ این دلیل که مزایای ابزارهای مولد نمی‌تواند بر خطرات و پیامدهای تهدیدآمیز آن‌‌ها چیره شود.

همینطور با مسیر رشد و پیشرفت قابلیت‌های هوش مصنوعی، ابزارها و محصولات سال 2023 با کاهش تعداد کاربر مواجه خواهند شد و جای خود را به محصولات احتمالی و جدید سال 2024 خواهند داد.

اپل وارد دنیای هوش مصنوعی می‌شود

اپل همیشه از الگوی ثابتی برای ورود به یک حوزه پیروی می‌کند: انتظار، تماشا، یادگیری از شکست‌های سایر شرکت‌ها و سپس ورود قوی با دستان پُر. حال ظاهراً زمان آن رسیده تا اپل ورود خود را به صنعت هوش مصنوعی اعلام کند. دلیل این اقدام احتمالاً می‌تواند به آمادگی اپل برای بهبود این فناوری مربوط باشد، نه قدرتمندترشدن رقبا و چیرگی آن‌ها بر این صنعت.

پیش‌بینی می‌شود هوش مصنوعی احتمالی اپل، معطوف بر انجام دستورات عملی کاربران باشد و برای این منظور سیگنال‌ها و اکوسیستم‌های زیادی را ادغام کند. همچنین این هوش مصنوعی دارای درک چندوجهی (در درجه اول درک تصاویر کاربران) خواهد بود و می‌توانید انتظار برخی قابلیت‌های محدود اما چشمگیر را مانند رزرو میز رستوران و سفارش غذا داشته باشید.

چیزی که کمی پیش‌بینی‌ها را سخت کرده، نحوه ارائه این قابلیت‌های احتمالی است. اپل می‌تواند این ویژگی‌ها را از طریق یک سرویس جدید و مجزا عرضه کند، یا اینکه آن‌ها را با دستیار صوتی فعلی خود، سیری، ترکیب کند و یک «سیری بهبودیافته» را در دسترس کاربران قرار دهد. شاید اپل احساس کند که سیری دیگر کارایی گذشته را ندارد، اما درحال‌حاضر میلیون‌ها نفر در جهان هر 10 ثانیه یک‌بار، عبارت «هی سیری» را به‌ زبان می‌آورند. بنابراین احتمال می‌رود کوپرتینویی‌ها رویکرد دوم را برگزینند.

پرونده‌های حقوقی پایان می‌یابند و پرونده‌های جدید از راه می‌رسند

در سال 2023، پرونده‌های زیادی پیرامون کپی‌رایت و سایر تخلفات رخ‌داده از سوی کمپانی‌های ارائه‌دهنده خدمات هوش مصنوعی تشکیل شد؛ اما تعداد کمی از آن‌ها به جریان درآمدند و بسیاری از آن‌ها هنوز درحالت تعلیق به سر می‌برند.

در سال آینده میلادی، احتمالاً بسیاری از این پرونده‌ها که اصولی و منطقی مطرح شده‌اند، به حاشیه خواهند رفت؛ زیرا کمپانی‌ها طلاعات مهمی مانند داده‌ها و روش‌های آموزشی هوش مصنوعی را مخفی می‌کنند تا اثبات ادعاهایی همچون استفاده از هزاران منابع و کتاب‌ دارای حق چاپ را در دادگاه دشوار سازند.

اگرچه ممکن است پایان این پرونده‌های حقوقی به پیروزی ختم نشود، اما شهادت‌ها و کشف اطلاعات، شرکت‌ها را به حل‌وفصل این پرونده‌ها برای جلوگیری از افشای اطلاعات خاص آن‌ها ترغیب می‌کند. علاوه‌براین، در سال 2024 پرونده‌های قضایی جدیدی پیرامون سوءاستفاده از هوش مصنوعی تشکیل خواهند شد. این پرونده‌ها می‌توانند مواردی همچون اخراج بی‌دلیل کارمندان، عدم بی‌طرفی در استخدام و وام‌دهی و سایر فعالیت‌های سبک هوش مصنوعی را در بر بگیرند. با این تفاسیر، فقدان عدم وجود قوانین جهانی مربوط به حوزه هوش مصنوعی همچنان احساس می‌شود.

شرکت‌ها به‌آرامی با قوانین جدید وقف پیدا می‌کنند

اقدامات مهمی همچون ایجاد قوانین هوش مصنوعی وضع‌شده از سوی اتحادیه اروپا می‌تواند چگونگی فعالیت صنعت هوش مصنوعی را تعیین کند، اما فرآیند تصویب این قوانین به‌کندی پیش می‌رود. برای همین غیر از افرادی که در ایجاد تغییرات جدی هستند، عموم شرکت‌های فعال در حوزه هوش مصنوعی به آرامی خود را با قوانین تطبیق می‌دهند. درنتیجه مدت زیادی طول می‌کشد تا شاهد تأثیرات این قوانین بزرگ باشیم. همچنین صحبت‌های زیادی با عنوان «ما درحال آغاز فرآیند …» خواهیم شنید و احتمالاً چالش‌های قضایی پیرامون این قوانین شکل خواهد گرفت.

درحال‌حاضر میلیاردها دلار صرف فناوری هوش مصنوعی می‌شود و احتمالاً در آینده نیز سرمایه‌گذاری‌هایی با هدف اطمینان از توسعه ابزارهای مولد همسو با استانداردهای بین‌المللی یا قوانین مختص هر منطقه انجام می‌شود.

متأسفانه انتظار ایجاد تغییرات در مقررات فدرال ایالات‌متحده طی سال 2024 دور از انتظار است؛ زیرا دولت و رأی‌دهندگان ایالات متحده بیشتر درگیر انتخابات سال آینده خواهند بود و تمرکز کمی پیرامون قوانین هوش مصنوعی وجود خواهد داشت.

هوش مصنوعی انتخابات سال 2024 آمریکا را تحت تأثیر قرار می‌دهد

یکی از نگرانی‌های اصلی به سوءاستفاده احتمالی از هوش مصنوعی و ایجاد محتواهای نادرست مربوط می‌شود. با داغ‌شدن تنور انتخابات، انتظار داشته باشید که اکانت‌ها و وبلاگ‌ها جعلی، 24 ساعته و طی هفت‌ روز هفته به انتشار محتواهای محتواهای پوچ و بیهوده بپردازند. این اکانت‌ها و افراد پشت آن می‌توانند محتواهای مختلفی را با تصاویر و اخبار ساختگی در فضای مجازی ایجاد و منتشر کنند. مجموع این اقدامات موجب می‌شود تا مردم اعتماد خود را نسبت به آنچه می‌خوانند و می‌بینند، از دست بدهند. البته که برخی سیاستمداران یا کاندیداها نیز با وجود چنین شرایطی، به تلاش برای رسیدن به اهداف خود ادامه می‌دهند.

از سوی دیگر نیز سازمان‌ها احتمالاً آنالیزهای مبتنی بر هوش مصنوعی را برای بکاپ‌گرفتن از فهرست رأی‌دهندگان، چالش‌های شمارش آرا و سایر موارد پیشنهاد خواهند کرد.

از تأثیر ویدیوها و محتواهای صوتی هم نباید گذشت. اگرچه این ویدیوها کامل نیستند و از منابع مختلف، مصاحبه‌ها یا فایل‌های صوتی برداشت می‌شوند، اما تأثیر خود را می‌گذارند. با وجود چنین محتواهایی، این سؤال مطرح می‌شود که: «چه کسی را باور می‌کنی؟» پاسخ این سؤال چیزی است که برخی افراد باید بدانند.

اگرچه تلاش‌هایی برای جلوگیری از انتشار محتواهای گمراه‌کننده صورت گرفته، اما حذف پست‌های این‌چنینی از سوی گوگل و متا به‌کندی انجام می‌شود و عملکرد ایکس (توییتر سابق) در این زمینه نیز تعریفی ندارد. وجود چنین ابزارهایی قطعاً دموکراسی و عدالت انتخابات را تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد. انتخاب. منبع: دیجیاتو

 

پیتر دایزیک از نظرات سولو درباره هوش مصنوعی و نابرابری می‏گوید

سولوی متاخر!

البرز نظامی

 هفته گذشته رابرت سولوی فقید درگذشت. سولو یکی از آن غول‏هایی بود که دیگران روی شانه های او ایستادند و نظریات اقتصادی خود را بیان کردند. رابرت سولو از جمله اقتصاددانان سخت‏کوشی بود که در حوزه های مختلف نظری و عملی عرصه علم اقتصاد فعالیت داشت. لکن، کار مشهور او، همان نظریه رشد اقتصادی انقلابی بود که در میانه قرن بیستم مطرح شد. نظریه‏ای که ادبیات علم اقتصاد را دگرگون ساخت و فهم این علم و ما را از جهان عمق ویژه‏ای بخشید. صفحه اندیشه، به بهانه درگذشت سولوی فقید، مطلب اصلی شماره امروز خود را به او اختصاص داده‏ است. ما برای این کار به سراغ یادداشت چهار سال پیش پیتر دایزیک درباره سولو رفته‏ایم و آن یادداشت را با قدری تخلیص در این شماره تقریر کرده‏ایم.

دایزیک یکی از اعضای دفتر خبری دانشگاهMIT است. همان دانشگاهی که سولو نیز از میانه قرن بیستم تا پایان عمر خود در آنجا مشغول به کار بود. کار اصلی دایزیک به تقریر درآوردن کارهای علمی چهره های برجسته و پژوهش های بزرگ دانشگاهMIT است و به این سبب، او در 27دسامبر سال2019، به سراغ سولو یکی از ستون های دپارتمان اقتصاد این دانشگاه رفته بود. او در این یادداشت اشاره ای مختصر به زندگی و نظریه انقلابی رشد اقتصادی سولو کرده است. لکن، جذابیت کار او در این یادداشت آن است که جویای نظر سولو درباره فناوری های جدید مانند هوش مصنوعی و مساله نابرابری در آمریکای امروز شده است. آنچه این یادداشت را برای ما جالب کرد، درست از همین نظر بود. زیرا سولوی متاخر نسبت به سولوی جوان که همه ما آن را به خوبی می شناسیم، تفاوت های قابل توجهی داشته است.

شاهکار نام آشنای سولو

سولو در اواسط دهه50 میلادی کار تعیین کننده خود را شروع می کند. او در سال1956 با انتشار مقاله معروف خود، نشان می دهد که با در نظر گرفتن یکسری شرایط خاص، حتی افزایش جمعیت نیروی کار و افزایش سرمایه گذاری نیز نمی تواند رشد اقتصادی را ادامه دهد. او در آن مقاله انقلابی نشان می دهد که این تنها پیشرفت فناوری است که موجب رشد اقتصادی پایدار می شود. سولو سال بعد، مقاله ای را منتشر می کند که در آن مقاله ادعای خود را بر اساس داده های اقتصادی نیمه اول قرن بیستم آمریکا اثبات می کند. او در آن مقاله از اصطلاحی با عنوان بهره وری کل عوامل استفاده می کند. بهره وری کل عوامل به مجموعه ای از عوامل فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیک هر جامعه ای اشاره دارد که در واقع شامل همه چیز غیر از رشد جمعیت و سرمایه گذاری است. سولو در آن مقاله بیان می کند که بهره وری کل عوامل 80درصد رشد اقتصادی را توضیح می دهد. سولو سپس در سال1960، سومین مقاله خود را در این راستا منتشر می کند که در آن مقاله تحلیل خود از رشد اقتصادی را برای زمانی که سرمایه گذاری در طول زمان از فناوری نیز پیچیده تر شود، گسترش می دهد. مجموعه این سه مقاله، موجب آن می شود که نقش فناوری و پیشرفت آن برای تحقق بخشیدن به رشد اقتصادی پایدار در نظر همگان برجسته شود. امری که در نهایت موجب آن می شود که سولو در سال1987 برنده جایزه نوبل اقتصاد شود. درخصوص اهمیت کار سولو، جیمز پوتربا، اقتصاددان MIT می گوید که سولو با کار خود، پاسخی برای یکی از اساسی ترین پرسش های اقتصادی ارائه کرد. به زعم پوتربا، کار سولو در نهایت منجر به ایجاد یک جعبه ابزار استاندارد شد که برای فهم چگونگی کار کردن سرمایه، نیروی کار و فناوری در کنار هم برای تغییر استانداردهای زندگی مورد استفاده همگان قرار می گیرد. اقتصاددانان پس از ارائه مدل توسط سولو، همواره سعی کرده اند که مولفه های بالقوه بهره وری کل عوامل را با جزئیات بیشتری اندازه گیری کنند. نتایج کار آنها عموما نشان می دهد که این یک مقوله فراگیر است که شامل مواردی مانند آموزش لازم برای تولید نوآوری است. درست همان طور که سولو خود نیز بارها بر آن تاکید کرده است. سولو همواره از بهره وری کل عوامل تولید با عنوان خاص «معیار جهل ما» یاد می کند. او با این عنوان قصد اشاره به این موضوع دارد که بهره وری کل عوامل یک امری پیچیده است که هنوز ما از شناخت دقیق و کامل آن محرومیم. مساله ای که باعث می شود تا سولو به ما توصیه کند که ما باید بسیار بیشتر از سابق روی فهم مساله نوآوری تمرکز کنیم. به بیان دقیق تر، بزرگ ترین تردید سولو درخصوص بهره وری کل عوامل تولید در آن است که متمایز کردن تاثیر اقتصادی نوآوری های خاص امری بسیار دشوار است.

سولو و فناوری جدید

پیتر دایزیک در یادداشت خود در سال2019 بیان می کند که تابستان سال گذشته، رابرت سولو 95ساله شد. با وجود این، او همچنان سخت مشغول کار است و غرق مطالعه روی گزارش دانشگاهMIT درباره فناوری، مشاغل و رشد اقتصادی است. تمرکز سولو روی این مسائل، امر جدیدی نیست. او از زمانی که از جنگ _جنگ جهانی دوم_ بازگشته است، به مطالعه روی این موضوعات می پردازد. سولو به سبب همین مطالعات و همچنین، نشان دادن اینکه نوآوری های عرصه تکنولوژی باعث ایجاد بخش عظیمی از رشد اقتصادی می شود، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال1987 شد.

دایزیک در ادامه می گوید که گذر سن باعث شده است که چشمان سولو نسبت به قبل ضعیف تر شده باشند و به همین دلیل، او کمتر از قبل مطالعه می کند. همسر او یعنی باربارا لوئیس که از مورخان اقتصادی بود، در سال2014، پس از هفتاد سال زندگی مشترک با سولو درگذشت. مضاف بر این، عموم همکاران سولو در دانشگاهMIT که سولو با آنها به مدت چندین دهه، شانه به شانه همدیگر کار کرده بودند، دیگر وجود ندارند. آن چنان که سولو در این باره با عصبانیت می گوید: «گویی که من تنها کسی هستم که در حال دم و بازدم هستم.» با این وجود، سولو هنوز دست از کار نکشیده است. او همچنان، ادبیات آکادمیک را دنبال می کند و مقالات منتشرشده در حوزه بهره وری، روندهای اقتصادی، رویدادهای جهانی و بحث های سیاسی را دنبال می کند. آن چنان که دارون عجم اوغلو، از همکاران سولو در MIT، با شوخ طبعی شیطنت آمیزی درباره سولو می گوید که او هنوز سالم و بی عیب و ایراد باقی مانده است. مردی که از سال1949 به MIT پیوسته است و در طول این هفتاد سال، روی موضوعات مطرح شده در اقتصاد کلان کار می کند. هرچند که باید اقرار کرد که سولو اقتصاددانی بیش از یک اقتصاددان صرفا کلان کار است.

سولو عضو هیات مشاوران کارگروه آینده یا همان the Work of the Future است. او با همکاری سوزان سیلبی، جامعه شناس MIT، اواخر سال2017 یادداشتی نوشتند تا پیرو آن، راهنمایی هایی را برای نویسندگان گزارش کارگروه آینده ارائه کنند. یادداشت آنها این نکته را بیان می کرد که وقتی به آینده فکر می کنیم، عموم توجهات به سمت روبات ها، هوش مصنوعی و اتوماسیون جلب می شود و همگان روی این مساله تمرکز دارند که آنها از عهده چه کارهایی برمی آیند. حال آنکه به زعم یادداشت سولو و سیلبی، مساله مهم تر در حوزه بازار کار، مساله از دست دادن مشاغل توسط طبقه متوسط و افزایش نابرابری هاست. به بیانی دیگر، این سولو و سیلبی بودند که به عنوان اولین افراد هشدار دادند که ما نمی توانیم بحث به کارگیری روبات ها، هوش مصنوعی و اتوماسیون را بدون فکر کردن به پس زمینه مسائل اجتماعی آنها انجام دهیم. درست است که افراد حاضر در کارگروه آینده، مدت هاست که مسائل موجود در بازار کار را مورد بررسی قرار داده اند؛ اما هشدار یا تشویق سولو می تواند محرک خوبی برای جلب توجهات به این موضوع باشد. واقعیت آن است که فناوری بازار کار را برای آمریکایی ها دو قطبی کرده است؛ زیرا این گسترش فناوری به نفع کارگران یقه سفید تمام می شود؛ اما دیگران را متضرر می کند. تاثیر آینده پیشرفت های فناوری بر بازار کار نامشخص است؛ اما آنچه مسلم است، از این قرار است که بر اساس گزارش کارگروه آینده، باید سیاست های جدیدی برای بازسازی طبقه متوسط، مانند نمایندگی بهتر کارگران در شرکت ها و قوانین مالیاتی به نفع نیروی کار وضع و پیگیری شوند. این نتیجه ممکن است آن چیزی نباشد که مردم از MIT، یا از یک اقتصاددان مشهور که توجهات همگان را دهه ها پیش به اهمیت تکنولوژی در رشد اقتصادی جلب کرده است، انتظار دارند. اما سولو فکر می کند که شرایط امروز این امر را ایجاب می کند. سولو در این خصوص بیان می کند که ابتدا از بیان این نکته هراس داشته؛ زیرا او گمان می کرده است که گرایش عمومی در MIT، همان دانشگاهی سولو در آنجا دهه ها کار کرده است و به آن عشق می ورزد، به سمت این فهم باشد که مشکل درجه اول مشاغل در آینده، یک مشکل تکنولوژیک است. اما همان گونه که سولو خود بیان می کند، خوشبختانه نه در دانشگاه و نه در گزارش کارگروه آینده، هیچ تعصب و جزم اندیشی در این خصوص وجود نداشته است. آن چنان که سولو از نتیجه گزارش نیز راضی بوده است.

مساله نابرابری

نابرابری یکی از حوزه هایی است که نگاه سولو نسبت به آن تغییر پیدا کرده است. سال1962، زمانی که سولو عضو شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید بود، یک درصد بالاترین درآمد در ایالات متحده، 12.6درصد از درآمد ملی را در اختیار داشتند. این در حالی است که 50درصد پایین ترین درآمد، 19.5درصد از درآمد ملی را در دست داشتند. حال این وضعیت معکوس شده است. در سال2014، 50درصد پایینی، 12.6درصد از درآمد ملی را به خود اختصاص داده است. درحالی که یک درصد بالا، دارای 20.2درصد از درآمد ملی است. ارقامی که بالاترین درصد از زمان رکود بزرگ است. حال وضعیت نابرابری درخصوص دارایی های خالص به مراتب شدیدتر است. از این رو، دایزیک در یادداشت خود بیان می کند که این روزها وقتی با سولو درباره مسائل اقتصادی صحبت می کنید، زودتر از قبل مساله نابرابری را پیش می کشد. آن چنان که سولو در این باره می گوید که در زمان حاضر نمی توان از مساله نابرابری چشم پوشی کرد. جامعه ما تغییر کرده است و یکی از دلایل تغییر جامعه، همان طور که همگان می دانند، افزایش سطح نابرابری است.

همان طور که سولو خود تعریف می کند، رونالد دورکین، فیلسوف فقید و یکی از دوستان او، یک بار از سولو درخصوص نابرابری می پرسد که نظرش درباره آن چیست؟ سولو می گوید که ابتدا جواب او را با احتیاط فراوان می دهد و به این جمله بسنده می کند که «مغایر با زیبایی شناسی است.» در مقابل این جواب، دورکین بار دیگر از او می پرسد که یعنی به زعم تو این مساله غیراخلاقی است؟ سولو که از این پرسش ها کلافه شده بود، سه بار آب دهان خود را قورت می دهد و می گوید که آری؛ فکر می کند که غیر اخلاقی است. سولو در ادامه به دورکین می گوید که به اقتصاددان ها آموزش داده شده است که با این قسم عبارات فکر نکنند. در نتیجه به زعم او واقعیت نابرابری های گسترده، برای تعیین سیاست ها مهم هستند. لکن اکنون نظر سولو نسبت به مقوله نابرابری تندتر از سابق شده است. به زعم سولو، نابرابری به یک حلقه خودتقویت کننده تبدیل شده است. به صورتی که ثروتمندان از طریق پول، سیاست های دولت ها را به سمتی پیش می برند که به نفع خودشان باشند. در نتیجه، دولت ها سیاست هایی را در پیش می گیرند که پیرو آن، نابرابری افزایش پیدا می کند. سولو درباره این حلقه خودتقویت کننده نابرابری بیان می کند که همگان باید نگران آن باشند؛ زیرا کار را برای تعیین نوع سیاست ها یا کنترل آنها محدود کرده است. به زعم سولو، اکنون آسان ترین چیزی که می توان آن را با پول خرید، رای اعضای کنگره است. در نتیجه، آنها قوانینی را بر بازار کار و دارایی وضع می کنند که به نفع حقوق بگیران نیست. البته علاقه سولو به موضوع نابرابری چیز جدیدی نیست. پایان نامه دکترای او در دهه 40 روی نابرابری درآمد متمرکز بوده است. هرچند که عقاید سولو نسبت به آن دوران تغییر اساسی کرده است. سولو درخصوص موضوع پایان نامه اش می گوید که علت این انتخاب آن نبوده که گمان می کرده مساله نابرابری یک مساله فوری است، بلکه او تصور می کرده که ابزار مناسبی برای بررسی موضوع پیدا کرده است که بر حسب آن می تواند کارآمدتر از دیگران به موضوع نابرابری بپردازد. سولو در ادامه بیان می کند که در آن سال ها او ابدا مساله اصلی جامعه را نابرابری تصور نمی کرده است. به زعم سولوی جوان، اولین چیزی که مهم است، نبود جنگ است؛ زیرا تازه جنگ جهانی دوم تمام شده بود و او در آن جنگ سهمگین سه سال جنگیده و با مصائب روانی آن دست وپنجه نرم کرده بود. حال آنکه اکنون عمده نگرانی سولو معطوف به مساله نابرابری در جامعه آمریکاست. آن چنان که اکنون سولو از مدافعان افزایش قدرت اتحادیه های کارگری است و باور دارد که باید به حقوق بگیران قدرت بیشتری در شرکت ها داده شود. سولو یکی از مشکلات حقوق بگیران را در نداشتن نمایندگان کارگری مناسب و کارآمد می بیند. نکته جالب آن است که سولو به عنوان اقتصاددانی که نخستین بار از اهمیت معجزه آسای تکنولوژی در اقتصاد سخن گفت، بیان می کند که یکی از دلایلی که در عصر ما نمایندگی کارگری خوبی در بنگاه ها شکل نمی گیرد، به نوع فرآیند تولید بازمی گردد. نوع فرآیندی که به مرور نیروهای کار را منزوی کرده است و همان طور که خود او بیان می کند، اکنون هر نیروی کار در هر بنگاهی، کسی است که تنها به صفحه کامپیوتر خود خیره شده است. درنتیجه، ایجاد ارتباط و سازمان دهی میان آنها سخت تر از سابق شده است.

جمع بندی

آن چنان که از یادداشت دایزیک درخصوص سولو مشخص است، سولوی متاخر نسبت به دو مقوله نگران بوده است. مساله اصلی برای سولوی متاخر، مقوله نابرابری بوده که به زعم او به امر فوری جامعه امروز آمریکا بدل شده است. سولو درست از همین جهت، به مساله هوش مصنوعی، روبات ها و اتوماسیون نگاه تردیدآمیزی داشته است. نوبلیستی که خود نخستین بار به ستایش از فناوری پرداخته است، طبیعتا دشمن فناوری نیست. لکن از پس لرزه های آن بر نابرابری هراس دارد. آن هم در جامعه ای که به زعم او، نابرابری مساله فوری آن است.دنیای اقتصاد

گاهی به کتاب «دستنامه جدول های دانشی»

در ستایش دانش دقیق

حسن فتاحی

بگذارید با یک داستان کاملا بی ربط به فضای دانش، اهمیت جدول و داده و هر آنچه می توان را با شمارگان بیان کرد، بازگو کنم. چند سال پیش بود که به همراه یکی از فرماندهان پیشین نیروی هوایی ارتش برای شرکت در جلسه ای درباره جنگ هشت ساله، به هم اندیشی دعوت شده بودیم. یکی از کسانی که برای سخنرانی آمده بود، از شناخته شده ترین افراد خرید جنگ افزار در زمان جنگ بود. وقتی از ایشان پرسیدند در کربلای چهار ایرانی ها چند شهید دادند، جمله ای گفت که از خاطرم پاک نمی شود. او گفت دقیق یادم نیست ولی به گمانم هزار، دو هزار نفری می شد. دقت کنید که هزار و دو هزار، به اندازه هزار واحد با هم تفاوت دارند. در دانش هم چنین است و به مراتب سخت گیرانه تر و مهم تر. شما نمی توانید بگویید سامانه خورشید 10، 15 تا سیاره دارد، جرم پروتون چند هزار برابر الکترون است و نگویید این چند هزار برابر یعنی چقدر! یکی از استادان من عادت جالبی داشت. اگر کسی در آزمون هایش، محاسباتی را اشتباه می کرد و جواب پایانی کمی با جواب درست تفاوت داشت، حتی گاهی نمره کم نمی کرد و می گفت: می فهمم، آزمون استرس دارد. اما اگر برای نمونه فاصله زمین تا خورشید را با مقیاسی 10 برابر به دست می آورد، اصلا نمره نمی داد و می گفت: معلوم است آن قدر نفهمیده ای که حتی نفهمیدی فاصله زمین تا خورشید را 10 برابر به دست آورده ای و هیچ تصوری از اعداد و ساختار سامانه خورشیدی نداری. هم او بود که همواره به شوخی می گفت: در کتاب های دانشی فیزیک، جدول ها و شمارگان و نمودارها سخن می گویند نه نوشته ها. همه این مطالب را گفتم تا بگویم تا چه اندازه در دست داشتن جدول ها و نمودارها و شمارگان دانشی شاخص مهم است. درواقع دانش جدید بدون در دست داشتن مقدارهای درست و پرسون (دقیق) بی معناست. با این مقدمه می خواهم کتابی را معرفی کنم که در داشتن جدول های دانشی کم مانند است.

چرا این کتاب مهم است

اجازه دهید پیش از آنکه دیدگاه خودم را درباره این کتاب بگویم، به پیشگفتار کوتاه نویسندگان مراجعه کنیم و ببینیم آنان درباره کتاب شان چه گفته اند. همان طور که عنوان کتاب «دستنامه جدول های دانشی» نشان می دهد، جدول ها و نمودارها و شکل ها و عکس های این مجموعه کامل، دیدگاهی نوین از دانش دانشگاهی به خوانندگان ارائه می دهد. در این کتاب شش بخش اخترشناسی، هواشناسی، فیزیک، شیمی، زمین شناسی و دانش زیست بوم یا محیط زیست به شیوه ای نوین ارائه شده است. کسانی که به دنبال مرجعی دقیق و معتبر در دانش های نام برده و [دیگر رشته های بسته به آن] هستند، می توانند از این کتاب استفاده کنند. کتاب «دستنامه جدول های دانشی» نخستین بار به سال 1925م. به همت ناشری تازه کار در ژاپن چاپ شد. [توجه خواننده فارسی زبان را به این نکته فرامی خوانم که 1925م. برابر است با 1304 خ. زمانی است که هنوز در ایران دانشگاه تهران گشایش نیافته است و رضاشاه در راس کشور است. همچنین در جهان هم جنگ جهانی اول چند سالی است که تمام شده و جنگ جهانی دوم 10 سال تا آغازش مانده است]. این کتاب از زمان چاپ مدام دستخوش تغییر شده است و نه تنها بر دقت داده ها افزوده شده بلکه همواره کتاب گسترده تر هم شده است. هدف این کتاب ارائه داده های کمی دقیق بوده است. اگرچه کم مانده تا یک سده از چاپ این کتاب بگذرد؛ هدف اصلی که همان سبک و ساختار استثنائی در ارائه مطلب بوده، پابرجاست. نسخه انگلیسی کتاب که برابر با چاپ نودوچهارم آن در ژاپن است به سال 2020 آماده چاپ شد. این کتاب پرشکوه نتیجه کار چندین نسل از دانشمندان است که با مسئولیت پذیری بالا، دانش و داده های زمینه های کاری خود را گردآوری کرده و به شکل جدول و نمودار و عکس و دیگر ساختاربندی های دانشی، در اختیار گذاشتند. همچنین کار گروه ویراستاری کتاب کاری بزرگ را در حذف و اضافه در هر ویرایش از کتاب انجام داده اند. ما امیدواریم خوانندگان عزیز کتاب همواره در هر کاری که انجام می دهند، به این کتاب مراجعه کنند. اما این کتاب دو ویژگی مهم دیگر هم دارد. نخست اینکه ورای داده ها و جدول ها، به خوبی نشان می دهد کدام بخش ها در هر بخش از دانش مهم است و درواقع سرفصل بخشی از آن دانش است. برای نمونه در اخترشناسی یا فیزیک می توان هزاران موضوع را مطرح کرد؛ اما اینکه چه چیزهایی مهم و کلیدی است، در این کتاب مشخص است. به چه درد می خورد این ویژگی؟ اگر استادی بخواهد درس بدهد به راحتی سرفصل ها را دارد. اگر کسی بخواهد مقاله مروری درباره موضوعی بنویسد، این کتاب سرفصل ها را نشان می دهد. ویژگی دیگر کتاب ارتباط میان فصل های شش گانه کتاب است. شما ممکن است یک شاخص یا یک اندازه گیری را در سه بخش اخترشناسی و شیمی و فیزیک ببینید. این مسئله کمک می کند تا بدانید یک شاخص یا یک اندازه گیری یا یک مفهوم دانشی، در چه جاهایی ظاهر می شود. نمونه ساده آن بیناب سنجی یا طیف سنجی است که هم در بخش اخترشناسی آمده، هم فیزیک و هم شیمی. در این کتاب یک ظرافت دیگر هم به کار رفته است. بخش زیست شناسی ندارد؛ اما دو بخش دانش زیستی و زیست بوم دارد. نویسندگان هوشمندانه به جای زیست شناسی در قالب ساختاری کلی، آن را به دو بخش دانش زیستی و زیست بوم تفکیک کرده اند و نشان داده اند این دو با تمام هم پوشانی ها دو چیز متمایز هستند.

ساختار کلی کتاب

نخست باید بگویم این کتاب در نسخه انگلیسی آن به همت نهادی با نام «رصدخانه ملی اخترشناسی ژاپن» چاپ شده است. نویسندگان آن یا بهتر بگویم سه ویراستار ارشد آن سه نفر با نام های ساکو تسونتا، ماساهیتو هایاشی و توشیو فوکوشیما هستند. دو نفر آخر پروفسور بازنشسته و مدعو هستند. اما در همان چند صفحه آغاز کتاب بیش از 300 نام وجود دارد که از دانشگاه های سراسر ژاپن و نیز پژوهشگران ژاپنی خارج از کشورشان هم هستند که در نوشتن کتاب همکاری داشتند. کتاب 1052 صفحه است و شش بخش است. بخش ها به ترتیب عبارت اند از: اخترشناسی، هواشناسی، فیزیک و شیمی، زمین شناسی، دانش زیستی و دانش زیست بوم. کتاب روایت متنی همچون کتاب درسی ندارد؛ اما تمام موضوع ها را با توضیحی کوتاه و جدول و نمودار و شکل شرح داده است. باز لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که این کتاب اگرچه تمرین ندارد؛ اگرچه کتاب درسی نیست؛ می توان با خواندن آن به ذهن نظم بخشید. در بخش پایانی این مقاله گفته ام که این کتاب درخشان برای چه گروه هایی مناسب است و پیشنهادهایی ارائه داده ام. امکان اینکه هر شش بخش این کتاب را با جزئیات بیشتر بررسی کنم، وجود ندارد؛ بنابراین و با توجه به محدودیت واژگان، فقط بخش اخترشناسی را با بسط بیشتر شرح می دهم. نکته مهمی که می خواهم اشاره کنم این است که چنین کتابی نیاز به ترجمه ندارد؛ به دو دلیل. یکی اینکه فراروند ترجمه و چاپ کتاب در ایران چنان کند است که تا این نسخه از کتاب ترجمه و چاپ و روانه بازار شود، ویرایش های جدیدتر آن در آن سوی زمین در انتشارات ورلد ساینتیفیک که ناشر انگلیسی کتاب است، روانه بازار جهانی کتاب شده است. قیمت کتاب هم با قیمت امروز چیزی کمتر از یک میلیون تومان نخواهد شد. دلیل دوم هم این است که چون کتاب متن درسی نیست و جملات و نوشته های طولانی و دراز ندارد، از قضا برای دانشجویان بسیار عالی است که هم دانش بیاموزند و هم با واژگان دانشی آشنا شوند.

نگاهی ژرف به بخش اخترشناسی

بخش اخترشناسی، نخستین بخش این دستنامه است. ساختار این بخش چنین است که از سامانه یا راژمان خورشیدی آغاز شده و تا کیهان شناسی ادامه دارد و یک جدول بسیار عالی هم از رویدادهای تاریخ اخترشناسی گنجانده شده است. اجازه دهید برای روشن ترشدن جزئیات این بخش، گزیده و کوتاه به سرفصل های آن اشاره کنم:

1- سیارات

2- خورشید و شاخص های آن

3- ماه های سیارات سامانه خورشیدی، پارامترهای فیزیکی ماه های سیاره ها، مانگ [مانگ نام دقیق تر و دانشی تر تنها ماه یا قمر زمین است].

4- خورگرفت ها، مانگ گرفت ها یا ماه گرفت ها

5- ترکیب شیمیایی اجرام بزرگ سامانه خورشیدی

6- سیاره های کوتوله و پولوتوگون ها، اجرام کوچک سامانه خورشیدی

7- ویژگی های فیزیکی شخانه ها و سیارک ها، دنباله دارها، شاخص های فیزیکی دنباله دارها

8- خورشید، ثابت های فیزیکی، پدیده های خورشیدی، ساختار، بیناب یا طیف، هورلک ها یا لکه های خورشیدی

9- هم اختران یا صورت های فلکی

10- ستارگان، ویژگی های فیزیکی ستارگان، ستارگان نزدیک، انواع طیفی ستارگان، ستارگان تپنده متغیر، نواختر، ابرنواختر، دوتایی های دیدگانی، دوتایی های طیفی یا بینابی، دوتایی های گرفتی

11- سامانه قدر سنجی و جذب میان ستاره ای یا اندر اختری، دورایی و قدر مطلق

12- درخشندگی، روشنایی و انرژی تابشی

13- ویژگی های فیزیکی ستارگان، تعداد و توزیع ستارگان، دینامیک یا توانیک ستاره ای

14- سامانه های فراخورشیدی

15- کوتوله قهوه ای

16- کهکشان راه شیری، خوشه های ستاره ای در کهکشان راه شیری، ابرواره ها در کهکشان راه شیری

17- کهکشان ها، کهکشان های درخشان خارج از گروه محلی، گروه کهکشان ها، خوشه های کهکشانی

18- ابرخوشه های کهکشانی و ساختار بزرگ مقیاس گیتی

19- ترکیب شیمیایی گیتی، پرتوهای کیهانی، پرتو گامای کیهانی، چشمه های پرتو گامای بسیار پرانرژی، پرتو ایکس کیهانی، چشمه های پرتو ایکس، تابش فروسرخ کیهانی، چشمه های فروسرخ کیهانی، امواج رادیویی کیهانی، چشمه های امواج رادیویی کیهانی

20- مولکول های اندر اختری

21- سامانه زمان

22- زمان اتمی بین المللی، مختصات زمان جهانی، زمان سنجی

23- جنبندگی قطب های زمین و سرعت تغییرات گردش

24- جو زمین

25- آسمان شب

این 25 مورد سرفصل های کلی هستند و هر یک زیرشاخه هایی دارند؛ اگرچه سرفصل ها باز هم بیش از این است و فقط تعدادی را گلچین کردم. برای اینکه برآوردی از میزان مطالب ارائه شده داشته باشید، لازم است بدانید که بخش اخترشناسی صد صفحه است و اندازه واژگان که به اشتباه به فونت معروف شده؛ ولی فانت درست است، البته بخش های دیگر مثل فیزیک دو برابر است و بدیهی است؛ چون گستردگی اش بیشتر است؛ اما در بخش اخترشناسی، زیر بخشی هست که به تاریخ اخترشناسی پرداخته است. البته پیش از آن سایت های رصدی مهم را نام برده است. این سایت ها عبارت اند از: جزایر پالما، شیلی، ایالات متحد آمریکا، آفریقای جنوبی، آسیا، استرالیا و جنوبگان. افسوس که نام کشورمان ایران در هیچ کدام از این سایت ها نیست. دقت کنید که سایت ها با کشورها تفاوت دارند. سایت ها مکان های رصدی هستند که به کشورها تعلق دارند. باز بد نیست اشاره کنم که کشور شیلی شش سایت رصدی دارد و در هر یک چندین نپاهشگاه یا رصدخانه وجود دارد. طبق جدولی که در این بخش دیده می شود، نام ایران در هیچ یک از رصدخانه های بزرگ زمین پایه، فضا پایه و رادیویی دیده نمی شود. شاید اگر تاریخ این سرزمین در دهه ها و سده های پیشین طور دیگری بود، امروز نام ایران هم در میان این کشورها می درخشید. از یاد نبریم که ایران یکی از نام داران اخترشناسی پیشا جهان مدرن بود. در برخی موارد فقط نام یک کشور دیده می شود. برای نمونه در اکتشافات سامانه خورشیدی، از سال 1969م. تا امروز، طبق جدول، بیشترین اکتشافات و ره کاوی ها برای آمریکا است و در آن میان نام هایی از هند و آژانس فضایی اروپا به چشم می خورد. هند و چین از آن کشورهایی هستند که در ویرایش های بعدی این کتاب نام شان بیشتر دیده خواهد شد. نام روسیه هم بسیار کم رنگ است و به اندازه انگشتان یک دست هم نمی رسد و با اوضاع بد اقتصادی، به ویژه پس از جنگ اوکراین، دور از ذهن است که بتواند در پروژه های این چنینی نقش آفرینی کند؛ اما بخش بسیار جذاب این بخش، جدول بلندبالای کشف ها و اختراع های اخترشناسی است. در این جدول 205 کشف مهم فهرست شده است که از دوهزارو 400 سال پیش از میلاد مسیح آغازیده و تا سال 2020م. که شروع به کار آشکارساز امواج گرانشی ژاپن است، ادامه دارد. شاید از خودتان بپرسید نام ایران چند بار در این میان آمده است؟ دو بار. یک بار برای مشخص کردن هم اختران یا صورت های فلکی ، 500 سال پیش از میلاد و بار دیگر برای نوشتن کتاب نورشناخت به دست ابن هیثم. اینکه از دوره نوزایی به این طرف نامی از ایران یا به تعبیر این کتاب، پرشیا، نباشد، جای شگفتی نیست. ما در افول بودیم و هستیم؛ اگرچه برخی افول را خیال خام می دانند! اما شاید به این فکر کنید که چرا در دوره های پیش از رنسانس نامی از ایران نیست؟ پاسخ ساده است. بر اثر کم کاری پژوهشگران ایرانی است که دستاوردهای اخترشناسان ایرانی نادیده مانده است؛ اما دلیل مهم تری هم هست. در دوره ای از تاریخ، زبان عربی زبان دانش شد و دانشمندان بسیاری از جمله ابوریحان و غیاث الدین، با وجود چند سده اختلاف زمانی، به زبان عربی می نوشتند که ای کاش به فارسی نوشته بودند. این عربی نویسی در کنار استیلای حاکمان عرب سبب شده که برخی از دانشمندان ایران زمین، ایران بزرگ فرهنگی، مصادره شوند و برچسب غیر ایرانی بودن بخورند. بعدتر هم کشورهای قراردادی و نو به پاخاسته مدعی دانشمندان ایرانی شدند. بحث دراین باره بسیار است و باشد برای مقاله ای جداگانه.

این کتاب برای چه کسانی ضروری است

در نگاه نخست ممکن است این طور به نظر برسد که این کتاب برای متخصصان است. برای فیزیک دانان و شیمی دانان و زیست شناسان. یا این طور به نظر برسد که کتابی کتابخانه ای است و باید هر زمان که کسی خواست دنبال شمارگان یا اعداد دقیق دانشی و مهندسی باشد، باید به این کتاب مراجعه کند. این نگاه به چنین کتابی را می توان نگاه کلاسیک نامید. مثل اینکه به یک واژه نامه انگلیسی-فارسی مراجعه می کنید تا معنی واژه ای را بدانید. در نگاه نخست کسی نمی نشیند فرهنگ واژگان بخواند؛ اما نکته اینجاست که این کتاب فرهنگ واژگان نیست. دستنامه خشک وخالی هم نیست که گوشه کتابخانه بماند. اگر بخواهم برای این کتاب نامی برگزینم، خواهم گفت: دایره المعارف دانش های دقیق که به شکل دستنامه تهیه شده است. حال بپردازم به این پرسش که این کتاب برای چه کسانی مفید است. در اینکه برای استادان دانشگاه چنین کتابی ضروری است، شکی نیست و سخن گفتن نیاز ندارد. جامعه ای که من پیشنهاد می کنم این کتاب را نه مانند کتاب درسی و نه مانند کتاب داستان بخوانند؛ بلکه مانند سفری اکتشافی به ژرفای جنگل ها و دره ها بخوانند، دانشجویان دوره کارشناسی رشته های علوم پایه و برخی مهندسی ها است. چطور بخوانند؟ هر زمان فرصتی داشتند، بخشی را که مربوط به رشته شان است، باز کنند و با دقت و حوصله بخوانند. هم داده های نوشتاری اش مهم است، هم جدول های عددی و هم دیسول ها یا فرمول ها. برای نمونه، در بخش اپتیک یا نورشناخت، نه تنها بخش های مختلف توضیح داده شده؛ بلکه در هر بخش فرمول ها هم گفته شده و عددهای مهم هم وجود دارد. در بخش کوانتوم هم چنین است. اگر شما یک کتاب درسی کوانتوم را ببینید، ساختاری درهم تنیده و پیوسته دارد؛ اما در این کتاب ساختارها مانند تکه های جورچین کنار هم هستند و هر بخش توضیحات و فرمول های خودش را دارد. ویژگی مهم این کتاب روایت وار نبودن آن است. داستان چیزی را نگفته؛ بلکه بن مایه های دقیق و عددی و فرمول آن داستان را گفته است. پیشنهاد می کنم دانشجویان کار&#