فرهنگ و هنر

دیگران

دیدگاه ها

تاریخ

تماس با ما

بیوگرافی

بایگانی

اندیشه

  

ویلیام گادوین: متفکری که باید وی را از نو شناخت

"... به باور گادوین، تنها راه رهایی از سلطه، آموزش و بیداری عقلانی است. قوانین و مجازات‌ها، از دید او، ابزارهایی موقتی و ناکارآمدند. جامعه‌ای که مردمانش آگاه باشند، نیازی به حکومت ندارد؛ زیرا خرد و اخلاق جمعی، خود بهترین راهنماست. در حوزه اقتصاد، گادوین نابرابری‌های ناشی از مالکیت خصوصی را به نقد کشید. او بر این باور بود که ثروت باید بر پایه نیاز واقعی و از طریق همکاری داوطلبانه توزیع شود. در این چشم‌انداز، کشاورز و صنعت‌گر محصولات خویش را بی‌نیاز از بازار و دولت، بر پایه اعتماد و عدالت با هم مبادله می‌کنند. نگاه گادوین به اقتصاد نیز انقلابی بود. او مالکیت خصوصی را سرچشمه نابرابری‌ها دانست، اما به جای مصادره اجباری ثروت، بر تقسیم داوطلبانه و اخلاقی آن تأکید کرد. عدالت، در چشم او، نه با اجبار دولتی بلکه با آگاهی و فضیلت انسانی امکان‌پذیر است. جامعه‌ای که افرادش نیاز یکدیگر را درک کنند، بی‌نیاز از بازار رقابتی و ساختارهای تحمیلی خواهد بود..." ادامه

*  الیزه رکلوز – آنارشیسم و اخلاق

"... انسان‌هایی که در جایگاه قدرت و نمایندگی مردم قرار می‌گیرند، خواه ناخواه در موقعیتی بالاتر از هم‌میهنان خود ظاهر می‌شوند. این برتریِ ظاهری آنان را وسوسه می‌کند تا خود را فراتر از دیگران بدانند؛ اما همین وسوسه‌ها و امکانات ویژه، اغلب به شکلی ویرانگر آنان را از سطح عمومی مردم پایین‌تر می‌کشد. از همین روست که ما پیوسته به برادران خویش ـ حتی به آنان که در جبهه‌ای خصمانه، در میان سوسیالیست‌های دولتی، ایستاده‌اند ـ هشدار می‌دهیم: «به رهبران خود با دقت بنگرید! آری، آنان همچون شما نیت‌هایی پاک دارند، از دل و جان خواهان برچیدن بساط مالکیت خصوصی و استبدادند؛ اما شرایط تازه و فرصت‌های نو، کم‌کم آنان را تغییر می‌دهد. منافع جای اخلاق را می‌گیرد و حتی اگر همواره به مأموریت نخستین خود وفادار بمانند، در عمل به آن خیانت خواهند کرد. زیرا با دستیابی به قدرت، ناچار باید از ابزار قدرت بهره برند: ارتش، پلیس، مأموران و جاسوسان.» این همان درسی است که سه هزار سال پیش شاعر کهن هندی در ماهابهاراتا از تجربه قرون به ما سپرد..." ادامه

به مناسبت تجدید چاپ نسخه دوم کتاب

 «آنارشیسم»

نوشته جرج وودکاک*

وودکاک در نقد ادبی نیز جایگاهی خاص داشت. کتاب «روح بلورین» که به بررسی آثار جورج اورول اختصاص دارد، نه‌تنها تحلیلی دقیق از یک نویسنده بزرگ است، بلکه آینه‌ای از علاقه وودکاک به نویسندگانی است که با قدرت سر سازش نداشتند. در این اثر، او اورول را نه به‌عنوان صرفاً نویسنده «۱۹۸۴» یا «مزرعه حیوانات»، بلکه به‌عنوان روشنفکری اخلاقی معرفی می‌کند که دغدغه‌اش صداقت و حقیقت بود. این نوع نگاه، در نقدهای دیگر وودکاک نیز دیده می‌شود، از جمله در بررسی زندگی و کار هربرت رید، شاعر و هنرمند آنارشیست انگلیسی.اما وودکاک تنها نظریه‌پرداز و منتقد نبود. او سفر می‌کرد و می‌نوشت، و سفرهایش به هند، پاکستان، و خاور دور، فصل‌هایی تازه در آثارش گشود. در «فراتر از کوه‌های آبی»، خاطرات سفرش به شبه‌قاره هند را ثبت کرده است؛ سفری که با دیدار از جوامع کوچک، گفتگو با کشاورزان و اندیشمندان محلی و مشاهده همزیستی سنت و مدرنیته، درک او از امکان‌های گوناگون زندگی اجتماعی را گسترش داد. این تجربه‌ها، به‌ویژه دیدار با تبعیدیان تبتی، باعث شد بعدها به فعالیت‌های بشردوستانه برای حمایت از پناهندگان روی آورد...ادامه

 

 

 

.

 

 

 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یهودستیزی، نظریه‌ی توطئه و پروتکل‌های بزرگان صهیون

کریستُفِر پارتریج و ران جیوز

برگردان و بازنویسی : عرفان ثابتی

"...یکی از دیگر جریان‌های فکری یهودستیزانه‌ای که در شکل‌گیری پروتکل‌ها نقش داشت، نظریه‌ی توطئه‌ی ایلومیناتی است. هر چند دو نظریه‌‌ی توطئه‌ی مربوط به سلطه‌ی یهودیان بر جهان و کنترل دنیا توسط ایلومیناتی را می‌توان از یکدیگر متمایز شمرد اما بسیاری از نظریه‌پردازانِ توطئه این دو را جزئی از کلان‌توطئه‌ا‌ی واحد می‌دانند. جان رابیسُن، استاد فلسفه‌ی طبیعی در دانشگاه ادینبورو، را می‌توان خالق نظریه‌ی توطئه‌ی ایلومیناتی دانست. او در سال 1798 با انتشار اثری مدعی شد که «توطئه علیه همه‌ی مذاهب و دولت‌های اروپا» را افشا کرده است. کتاب او از روشنفکری باواریایی به نام آدام وایسهُپت سخن می‌گفت که می‌خواست خردگرایی عصر روشنگری را از طریق انجمنی سرّی به نام انجمن ایلومیناتی که در سال 1776 بنا نهاده بود، ترویج کند. هر چند وایسهُپت از سِمَت استادی قانون شرع در دانشگاه اینگُلشتات برکنار و انجمنش سرکوب شد اما به عقیده‌ی رابیسُن و عده‌ای دیگر، ایلومیناتی، فراماسون‌ها و دیگر انجمن‌های سرّی به بسط نفوذ خود برای سلطه بر دنیا ادامه می‌دادند...." ادامه

آنارشیسم و هوش مصنوعی

« بازتعریف آزادی در عصر دیجیتال »

"...این تصور که فناوری‌ها ذاتاً خنثی‌ هستند، بیش از آن‌که واقعیت داشته باشد، نوعی بی‌طرفی‌ خطرناک است. فناوری، در قالب طراحی، نحوه استفاده و بسترهای اجتماعی که در آن توسعه می‌یابد، همواره بازتابی از ارزش‌ها، منافع و ایدئولوژی‌هاست. هوش مصنوعی نیز از این قاعده مستثنی نیست. از فیلترینگ محتوا در شبکه‌های اجتماعی تا سیستم‌های امتیازدهی شهروندی در برخی کشورها، هوش مصنوعی عملاً بدل به ابزاری برای اعمال کنترل و قدرت شده است...."ادامه

موزه فروغ و سهراب چه شد؟

مريم آموسا

"...بیست و نه آذرماه سال گذشته بود كه موضوع مطرح شد. وقتي عليرضا عزيزي در نشست خبري برگزاري نمايشگاه بزرگداشت فروغ فرخزاد در خانه هنرمندان موضوع برپايي موزه سهراب سپهري و فروغ فرخزاد را مطرح كرد. خبرنگار روزنامه «اعتماد» هم در آن نشست و هم در گزارش منتشر شده در روزنامه، پيگير چند و چون برپايي موزه‌و شفاف‌سازي در مورد آن شد. پس از آن، ساير رسانه‌ها هم به موضوع ورود كردند. گزارش «اعتماد» هم در سطح گسترده‌اي بازنشر شد. در گزارش «اعتماد» تاكيد شده بود كه تحقق وعده‌هاي عليرضا عزيزي بعيد به نظر مي‌رسد. فرآيند گرفتن آثار از هنرمندان با موضوع فروغ و سهراب كه پروسه‌اي چندساله و برنامه‌ريزي‌شده بود، آنها را چشم به راه تشكيل موزه كرده بود و انتشار گزارش «اعتماد» موضوع را وارد فاز جديدي كرد. براي هنرمندان فرصت جديدي پيدا شد كه بتوانند مطالبه خود يعني ايجاد موزه سهراب و فروغ را پيگيري كنند و صداي مطالبه خود را رساتر به گوش برسانند. مطالبه‌اي كه به سبب تقديم آثارشان به موزه‌اي كه معلوم نبود و نيست به كجا رسيده، بالطبع از حقوق صنفي و انساني آنهاست. .." ادامه

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محیط زیست

 

کودکانی که کودکی نمی‌ کنند

خیابان، خانه بی‌در و پیکر کودکان فراموش‌ شده!

فرشید یاسائی

"...کودکانی که امروز در خیابان می‌خوابند، فردا شهروندانی خواهند شد که هیچ تعلقی به جامعه ندارند، چراکه جامعه از همان آغاز آن‌ها را پس زده است. بچه‌هایی که پشت چراغ قرمز لبخند می‌زنند، در حقیقت فریادهایی‌هستند که آموخته‌اند خاموش باشند. دنیا را نمی‌توان یک‌شبه تغییر داد، اما هر گام کوچک در شناخت، مطالبه‌گری و همدلی، از این ظلم تاریخی می‌کاهد. بیاییم کاری کنیم که نسل‌های آینده نگویند: «در زمان شما، کودکانی خیابان‌نشین بودند و شما تنها تماشا کردید.»

تغییر ممکن است اگر بخواهیم؛ با اصلاح قوانین، توانمندسازی خانواده‌ها، آموزش همگانی و ایجاد همبستگی اجتماعی. تقویت جامعه مدنی می‌تواند با قدم‌های کوچک اما پیوسته، بخشی از این تغییر را ممکن سازد. پرسش اینجاست: آیا جامعه‌ای که کودکانش را نادیده می‌گیرد، می‌تواند به آینده‌ای روشن امیدوار باشد؟ پاسخ، در عمل ماست. باشد که روزی همه کودکان، در خانه‌ای امن، مدرسه‌ای روشن و جهانی مهربان، آینده خود را بسازند..." ادامه

ساعت سازی، نظم و آنارشیسم

فلوریان آیتل

برگردان: شروين احمدی 

 «کنگره انترناسیونال ضد استبداد» ۱۸۷۲ و به همراه آن، سنت ایمیر، بی‌تردید در حافظه جمعی آنارشیست‌ها جایگاه اصلی را به خود اختصاص داده‌ است، به‌ویژه آنکه میخائیل باکونین، شخصیت بزرگ انقلابی روسیه با شبکه‌ای وسیع در اروپا در آنجا حضور داشت(۴). حتی برخی سوئیس را مهد این جریان فکری و سیاسی می دانند که چهار قطعنامه آن که در پایان اولین کنگره به تصویب رسید، به نوعی منشور اساسی آنارشیسم را تشکیل می داد. بعدها، آنارشیسم به دلیل شکوفایی تنوع مواضع و اشکال عملش مشهور شد. دو قطعنامه اول نوعی تحلیل از وضعیت موجود بین‌الملل را ارائه می داد و اهداف را تعیین می‌کرد. به گفته اولین آنارشیست ها، رنج های جهان در سال ۱۸۷۲ تا حد زیادی ناشی از اصول استبدادی و بازیگرانی بود که عامل اجرای آن بودند : در وهله اول کارفرمایان سرمایه دار، کلیسا و دولت. در این مرحله هنوز ابتدایی از تاریخ خود، آنارشیست ها همچنین علیه آنچیزی موضع می گرفتند که آنرا تمایلات اقتدارگرایانه در اندیشه و عمل کارل مارکس و همچنین در خود دبیرخانه انجمن بین المللی کارگران (AIT) ارزیابی می کردند. همچنین در مخالفت با این دبیرخانه، «پیمان دوستی، همبستگی و دفاع متقابل بین فدراسیون‌های آزاد» در قطعنامه دوم اعلام شد. قطعنامه های سه و چهار اشکال سازماندهی و مبارزه برای پیکار با اقتدار در همه اشکال آن را مشخص می کرد....ادامه

انقلابی‌های بی‌پرچم: مونه، باکونین، باردو؛ سه چهره، سه شعله

« آتش در جام سکوت»

فرشید یاسائی

"...در طلیعه‌ی قرنی که ماشین بخار، دود و سرعت، افق انسان را دگرگون می‌کرد، نقاشی با بحران معنا و مأوا مواجه بود. هنر دیگر قرار نبود صرفاً روایتگر تاریخ و اسطوره باشد؛ بلکه می‌خواست به ساحت دیگری پا بگذارد؛ جایی که ادراک و احساس جایگزین روایت و تعلیم شوند. در این نقطه‌ی گذار، مردی ظهور کرد که نه با فریاد، بلکه با زمزمه‌ای از نور، هنر را به ضیافتی تازه دعوت نمود: کلود مونه، فرزند دریا، دلبسته‌ی آسمان، عاشقِ آب و انعکاس. او نه مفسر جهان بلکه تماشاگر شگفتی‌های آن بود؛ در جهان او، درختان با مه تنفس می‌کردند، ساختمان‌ها در آفتاب لرزیدند و آسمان از رنگی به رنگ دیگر می‌چکید؛ گویی که خود هوا دستخوش نقاشی می‌شود. مونه، با نگاهی کودکانه اما چشمی ژرف، طبیعت را نه به عنوان چیزی جدا از خود بلکه چون حسی درونی، گریزپا و زیبا تجربه می‌کرد. او به جای خط و فرم، به لرزش نور می‌اندیشید؛ برای او واقعیت نه جسم اشیاء، بلکه تأثیر آن‌ها بر چشم و دل بود. از همین رو است که امپرسیونیسم نه تنها مکتبی در سبک بلکه انقلابی در ادراک به‌شمار می‌آید...." ادامه

انقلاب علمی کی و چگونه آغاز شد؟

ادامه...